بی‌تردید یکی از مهم‌ترین و جدی‌ترین چالش‌هایی که بایدن از همان ابتدای کار با آن مواجه خواهد بود، مساله ایران است.

این در شرایطی است که غیر از تهران و واشنگتن، کشورها و نیروهای دیگری در منطقه و دیگر نقاط جهان بر آینده روابط تیره و تنش‌آلود تهران و واشنگتن اثر‌گذار خواهند بود.

رژیم اسرائیل، امارات عربی متحده و عربستان سعودی از جمله کشورهایی هستند که در هرگونه تحولی در رابطه تهران و واشنگتن ذی‌نفعند و هر یک تلاش خواهند کرد تا به نفع خود بر آن اثر‌گذاری داشته باشند.

آنها به‌طور فعالانه‌ای تلاش خواهند کرد تا تصمیم بایدن برای بازگشت به برجام و تغییر استراتژی بزرگ آمریکا برابر ایران را به چالش بکشند یا دست‌کم با اثر‌گذاری بر آن، شرایط را به نفع خود تغییر دهند.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت که این کشورها تلاش خواهند تا این پیام شفاف را به تیم امنیت ملی و سیاست‌خارجی بایدن مخابره کنند که هرگونه بازگشت سریع به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) و رفع تحریم‌ها، می‌تواند اهرم‌های آمریکا برای تحت فشار گذاشتن ایران در مسائلی از جمله برنامه موشکی و نقش منطقه‌ای تهران را از دست این کشور خارج کند.

با این حال، تل‌آویو، ریاض و ابوظبی هر کدام تاکتیک‌های متفاوتی در قبال این چالش در پیش گرفته‌اند.

عربستان به‌طور آشکار اعلام کرده ‌است که اصلی‌ترین خواسته‌اش از مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا، مشارکت در این مذاکرات است. ریاض خواستار آن است که به‌طور کامل مورد مشورت قرار بگیرد.

رژیم صهیونیستی اما استراتژی مبهمی در این باره پیش گرفته‌ است. این رژیم همواره مخالف بازگشت آمریکا به برجام است و این موضوع را نیز به صراحت اعلام کرده ‌است. این رژیم البته با پیش گرفتن اقدامات ایذایی و تحریک‌کننده از جمله اعزام زیردریایی به خلیج‌فارس و اعمال تروریستی، تلاش می‌کند هرگونه مذاکره تهران-واشنگتن در عصر بایدن و احتمال بازگشت او به برجام را تحت تاثیر قرار دهد.

موضع امارات در این میان بیشتر به عربستان نزدیک است؛ اما این کشور به‌دلیل مجاورت با ایران و نگرانی از هرگونه تنش در منطقه و تاثیر منفی آن بر اقتصادش، تلاش کرده تا موضع نرم‌تری اتخاذ کند. اما خلاصه حرف ابوظبی هم این است: «به‌دلیل نزدیکی جغرافیایی به ایران، امارات هم باید در مذاکرات احتمالی آینده نقش داشته باشد.»

عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی همزمان در حال لابی‌های سنگین با کشورهای اروپایی هستند تا از موضع آنان حمایت کنند و در هر گونه مذاکره احتمالی منافعشان را در نظر بگیرند. این سه، چنین استدلال می‌کنند که دولت بایدن به همراه سه قدرت اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا باید از اهرم «فشار حداکثری» که در دولت دونالد ترامپ ایجاد شد، با هدف دست‌یابی به توافقی گسترده‌تر با ایران که شامل طولانی‌تر شدن زمان بند غروب آفتاب در برجام، برنامه موشکی ایران و همچنین نقش منطقه‌ای تهران است، بهره بجویند.

ریاض، ابوظبی و تل‌آویو همچنین به شدت نگران آن هستند که اولویت‌های دولت بایدن به‌دلیل شیوع کرونا و بحران اقتصادی ناشی از آن، همچنین تمرکز بر مهار چین تغییر کرده و کاخ سفید علاقه کمتری به درگیر شدن در مسائل خاورمیانه داشته باشد و همین موضوع باعث - به زعم آنان- تکرار اشتباه باراک اوباما و کاهش فشارها بر تهران و در نهایت تقویت موضع ایران در منطقه شود.

عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی قاطعانه خواستار استفاده از ابزار تحریم برای اعمال فشار بر ایران هستند. اگرچه، اولویت رژیم صهیونیستی مهار برنامه هسته‌ای ایران و به ادعای آنان ممانعت از دستیابی تهران به سلاح هسته‌ای است، اما تل‌آویو بازگشت سریع به برجام - بدون ایجاد تغییرات در آن- را به منزله مشروعیت بخشی به اهداف بلند‌مدت هسته‌ای ایران می‌داند.

تل‌آویو، ریاض و ابوظبی همچنین از این موضوع نگرانند که بازگشت بی‌قید و شرط به برجام و به‌دنبال آن لغو تحریم‌ها، فروش دوباره نفت و آزادشدن منابع مالی ایران، به سرعت به تقویت نیروهای نزدیک به تهران در منطقه منجر شود.

برای این سه، مرحله‌بندی در مذاکره با ایران موضوعی کلیدی است. آنها به‌دنبال مذاکراتی طولانی هستند که بعد از بیشتر کردن زمان بند غروب آفتاب، موضوع موشکی و سپس نقش منطقه‌ای ایران را شامل شود.

اگرچه مذاکرات احتمالی بر سر مسائل منطقه‌ای بسیار دشوار به‌نظر می‌رسد، اما رژیم صهیونیستی، عربستان و امارات بر این باورند که پیمان موسوم به «ابراهیم» که به عادی‌سازی روابط اسرائیل با امارات و بحرین منجر شد، بتواند موضع آنان را در این مذاکرات تقویت کند.

در این میان، عراق اگرچه در مورد موضوع مذاکره احتمالی میان تهران و واشنگتن سکوت اختیار کرده است، اما موضع بغداد هم می‌تواند بر تیم امنیت ملی و سیاست‌خارجی بایدن تاثیری جدی داشته باشد.

تحریم‌های آمریکا علیه ایران به‌دلیل روابط تجاری گسترده تهران و بغداد بر عراق نیز اثر‌گذار بوده ‌است. همچنین روابط نزدیک مقامات بغداد با سران تهران می‌تواند به ابزاری مفید برای واشنگتن تبدیل شود.

مقامات بغداد معتقدند که سیاست‌ خاورمیانه‌ای واشنگتن نباید صرفا بر مبنای موضوع ایران پی‌ریزی شود. آنان باور دارند که سیاست دولت بایدن در قبال عراق باید شامل یک سیاست همه‌جانبه باشد که تنها بر مسائل نظامی و امنیتی و مهار ایران متمرکز نباشد و به جای آن واشنگتن باید به بغداد کمک کند تا اصلاحاتی بنیادی در این کشور در زمینه ریشه‌کنی فساد، ایجاد تنوع در اقتصاد و سرمایه‌گذاری‌های گسترده در این کشور اعمال شود. به بیان دیگر، اولویت عراق در میانه تنش ایران و آمریکا فاصله گرفتن از این تنش و بهبود وضعیت اقتصادی است.

در این میان سه قدرت اروپایی هم می‌توانند نقش بسیار مهمی ایفا می‌کنند. این سه قدرت به ویژه بریتانیا، به‌دلیل داشتن روابط دیرینه با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس می‌توانند نقشی منحصر به فرد برای فراهم کردن زمینه مذاکرات جامع با ایران فراهم کنند. به‌عبارت دیگر اروپایی‌ها می‌توانند با رایزنی همزمان با کشورهای منطقه، ایالات‌متحده و ایران شرایط را برای انجام مذاکرات و دستیابی به یک توافق احتمالی فراهم کنند. اروپایی‌ها در این میان تلاش خواهند کرد تا دغدغه‌های کشورهای منطقه را برطرف کنند و به آنان اطمینان دهند که تحولات سال ۲۰۲۱ متفاوت با تحولات سال ۲۰۱۵ خواهد بود. سه قدرت اروپایی به خوبی آگاهند که کشورهای حاشیه خلیج‌فارس بر سر یک دوراهی قرار گرفته‌اند؛ ارتقای سطح امنیتی خود با استفاده از «بازدارندگی» یا تقویت و پشتیبانی کانال‌های دیپلماتیک این کشورها با ایران. بی‌تردید منافع اروپا تقویت دیپلماسی میان کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با ایران است.

حضور جو بایدن در کاخ سفید و احتمال فاصله گرفتن او از خاورمیانه می‌تواند انگیزه اروپایی‌ها را در چارچوب دستیابی به این هدف افزایش دهد و آنان را به تحرک بیشتر وادارد. آنها در نقطه اول مذاکرات به‌دنبال بازگشت همزمان تهران و واشنگتن به تعهدات کامل خود در برجام هستند و در مراحل بعدی تلاش خواهند کرد تا زمینه را برای برقراری یک دیالوگ معنادار بین ایران و کشورهای خلیج‌فارس فراهم کنند.

ترکیه نیز نقش متفاوتی ایفا می‌کند. روابط تنش‌آلود تهران و واشنگتن در طول این سال‌ها همواره به نفع آنکارا بوده‌ است. آنها همزمان با رشد اقتصادی و گسترش صنعت توریسم، به ایران برای دور زدن تحریم‌ها کمک کرده و البته از این منظر بسیار سود برده‌اند. بهترین گزینه برای قدرت‌های منطقه‌ای مانند ترکیه و عربستان یک ایران تضعیف‌شده است که تهدیدی کمتر برایشان محسوب شود. بنابراین ترکیه‌ای‌ها هم علاقه چندانی به کاهش تنش بین تهران و واشنگتن ندارند و وضعیت فعلی را -اگر به درگیری نظامی منجر نشود تا به اقتصادشان ضربه بزند- بهترین گزینه می‌دانند؛ اما آنها که ایران را یک رقیب جدی منطقه‌ای می‌دانند، هرگز به دستیابی تهران به توانایی ساخت سلاح هسته‌ای رضایت نخواهند داد.

 

روسیه نیز دیگر بازیگری است که در این میان برنامه هسته‌ای و موشکی تهران را به‌دلیل نزدیکی جغرافیایی، تهدیدی برای امنیت ملی خود می‌داند و همزمان تلاش می‌کند با تشویق طرفین برای بازگشت سریع به برجام، این تهدید را خنثی کند. روسیه اخیرا اعلام کرده است که بازگشت به برجام باید بدون پیش شرط باشد. برخی از ناظران این موضع مسکو را اقدامی برای امتیاز‌گیری از اروپا و آمریکا در حوزه‌های دیگر ارزیابی می‌کنند.

پاکستان نیز در این میان احتمالا به نفع توافق میان تهران و واشنگتن عمل می‌کند؛ زیرا هرگونه تنش در منطقه را به ضرر خود می‌داند. عمران‌خان، نخست‌وزیر این کشور پیش‌تر هرگونه جنگ در منطقه را فاجعه‌ای برای منطقه و کشورش توصیف کرده ‌بود. اما اسلام‌آباد هم قطعا به دلایل امنیتی علاقه‌ای به دستیابی تهران به توانایی ساخت سلاح اتمی نخواهد داشت.

چین و ژاپن اما منافع مستقیم نظامی-امنیتی در منطقه ندارند و برنامه هسته‌ای و موشکی تهران نیز تهدیدی برای امنیت ملی آنان محسوب نمی‌شود. اما پکن و توکیو همواره بر کاهش تنش در منطقه تاکید داشته‌اند تا امنیت انرژی‌شان آسیب نبیند.

اما یک لابی قدرتمند نیز علیه مذاکره احتمالی تهران و واشنگتن به شدت فعال است؛ جمهوری‌خواهان رادیکالی از جمله سناتور تدکروز و سناتور لیندسی گراهام که از وفاداران ترامپ و پمپئو و به شدت نزدیک به رژیم صهیونیستی هستند تلاش می‌کنند تا با اقدامات حقوقی از جمله ارائه برجام از سوی رئیس‌جمهوری کنونی آمریکا به سنا و عدم تصویب آن، راه را برای بازگشت بایدن به برجام سد کنند.

به این ترتیب به‌نظر می‌رسد دستگاه دیپلماسی ایران ماموریت دشواری پیش رو دارد و باید با استفاده گسترده‌ و فعالانه از ظرفیت‌های دیپلماتیک خود، منافع تهران را در فرآیند احتمالی به حداکثر و اثر‌گذاری عناصر و کشورهای دیگر را به حداقل برساند.