مسیر اول، بازگشت مستقیم و بدون قید و شرط آمریکا به برجام است. طرفداران این نگاه بر این باورند که واشنگتن می‌تواند با بازگشت به برجام، فعالیت‌های هسته‌ای ایران را به پیش از زمانی بازگرداند که ایران به‌طور مرحله‌ای و در پاسخ به خروج ترامپ از برجام، از تعهدات خود در این توافق عقب‌نشینی کرد.

آنها چنین استدلال می‌کنند که با بازگشت واشنگتن به برجام، کاخ‌سفید حق امتیاز استفاده از مکانیزم ماشه یا همان اسنپ بک را بار دیگر و این بار با پشتیبانی اروپایی‌ها در دست خواهد گرفت و گزینه اعمال تحریم‌های یک‌جانبه نیز همچنان روی میز باقی خواهد ماند. بنابراین واشنگتن می‌تواند با استفاده از این اهرم فشار، تهران را وادار کند تا در موضوعات دیگر، از جمله موضوع موشکی و منطقه‌ای وارد مذاکره شود. طرفداران این نگاه تاکید می‌کنند که بازگشت به برجام نقطه آغاز روند دیپلماسی با ایران است، نه پایان آن.

اما منتقدان این دیدگاه می‌گویند بازگشت تهران به تعهدات کامل هسته‌ای وفق برجام، بین چهار تا شش ماه زمان می‌برد و آمریکا نباید تا زمانی که ایران به‌طور کامل به برجام بازنگشته همه تحریم‌ها را تعلیق کند، موضوعی که می‌تواند دست برتر را در اختیار تهران قرار دهد و متحدان منطقه‌ای واشنگتن از جمله عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی را به‌شدت خشمگین کند. ضمن آنکه این اقدام با مقاومت شدید جمهوری‌خواهان کنگره مواجه خواهد شد. چنین مخالفتی به هیچ‌وجه مورد علاقه بایدن نیست؛ زیرا او تلاش می‌کند در مسائل کلان سیاست خارجی حمایت هر دو حزب اصلی آمریکا یعنی حزب دموکرات و حزب جمهوری‌خواه را به‌دست آورد و با اجماع به اهداف خود دست یابد. ضمن آنکه احتمالا مقامات ایران نیز خواستار بازگشت ایالات‌‌متحده به توافقی هستند که رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا- از هر حزبی که باشد- به راحتی نتواند مانند برجام آن را نقض کند و از آن خارج شود.

با این تفاسیر به‌نظر نمی‌رسد این مسیر عملیاتی و واقع‌نگرانه باشد، زیرا همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، بازگشت فوری طرفین به تعهداتشان عملا امکان‌پذیر نیست؛ زیرا این روند، روندی زمان‌بر است و آمریکا به لحاظ عقلانی تحریم‌های ایران را در شرایطی که تهران به‌دست‌کم چهار ماه زمان برای بازگشت به تعهداتش- به لحاظ فنی- نیاز دارد، لغو نخواهد کرد. بنابراین این سناریو محتمل نیست و طرفداری هم در میان دیپلمات‌های جریان اصلی آمریکا ندارد.

طرفداران سناریوی دوم توافق هسته‌ای با ایران اما دقیقا در نقطه مقابل سناریوی اول قرار دارند. آنها چنین استدلال می‌کنند که واشنگتن از ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، یعنی زمان خروج یک‌جانبه ترامپ از برجام، اهرم‌های فشار زیادی علیه ایران از جمله تحریم‌های بی‌سابقه نفتی به‌دست آورده که نباید آنها را به راحتی از دست بدهد. این عده تاکید می‌کنند شرایط سال ۲۰۲۱ با سال ۲۰۱۵ یعنی زمانی که توافق هسته‌ای حاصل شد، بسیار تفاوت کرده است و با توجه به تحریم‌های سنگین و بی‌سابقه آمریکا علیه ایران، فرآیند دیپلماسی باید از مذاکرات موشکی با تهران آغاز شود و کاخ‌سفید باید با حفظ کمپین «فشار حداکثری» ترامپ، منافع خود را در هرگونه توافقی با تهران به حداکثر برساند و در عین حال نوعی استراتژی را پیگیری کند که ایران را به انجام مذاکره و توافق در همه زمینه‌ها ترغیب کند.

منتقدان این دیدگاه اما می‌گویند اصرار بر آغاز مذاکره با تهران از نقطه موشکی، عملا مسائل را پیچیده‌تر از گذشته می‌کند و صرفا بر شدت تنش‌ها در منطقه می‌افزاید. آنان تاکید می‌کنند که تجربه دو سال و نیم گذشته نشان می‌دهد تهران در برابر «فشار حداکثری» سیاست «مقاومت حداکثری» را پیش خواهد گرفت و عملا این استراتژی به نتیجه نخواهد رسید. ضمن آنکه روسیه و اروپا هم با چنین طرحی مخالفند و خواهان بازگشت آمریکا به برجام به‌عنوان نقطه آغاز دیپلماسی با ایران هستند.

بنابر این بایدن در رابطه با ایران با چهار چالش اصلی مواجه است و باید این چالش‌ها را حل‌وفصل کند. اولین چالش این است که اروپایی‌ها خواستار بازگشت فوری آمریکا به برجام هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان کنگره به‌شدت با بازگشت بدون قید و شرط به برجام بدون در نظر گرفتن زمان انقضای بند غروب آفتاب، مساله موشکی و نقش منطقه‌ای تهران، مخالفت خواهند کرد.

دوم آنکه دولت جدید آمریکا ضرورت بازگشت تهران به محدودیت‌های هسته‌ای زمان برجام را به‌شدت احساس می‌کند و در عین حال نمی‌خواهد موضوع هسته‌ای گروگان مسائل موشکی و نقش منطقه‌ای ایران شود.

سوم، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا به خوبی نگرانی رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و امارات‌عربی‌متحده را از بازگشت کاخ‌سفید به برجام درک می‌کند و به این موضوع نیز آگاه است که ممکن است این سه رژیم اقداماتی انجام دهند که استراتژی آمریکا برابر ایران را پیچیده‌تر از گذشته کند.

ریاض، ابوظبی و تل‌آویو به‌شدت به برجام بدبین هستند و از این موضوع نگرانند که بازگشت مستقیم و بی‌قید و شرط آمریکا به برجام اهرم‌های فشار را از دست کاخ‌سفید خارج کند و روند مذاکرات احتمالی تهران و واشنگتن مسیر را به سمتی سوق دهد که آمریکا چشم خود را بر روی دغدغه‌های همسایگان ایران ببندد.

چهارم آنکه حتی اگر دولت بایدن تلاش کند اهرم‌های فشار را در دست خود نگه دارد و تهران را در زمینه مسائل منطقه‌ای و موشکی تحت فشار قرار دهد، همزمان باید مشوق‌هایی نیز برای ایران روی میز قرار دهد.

در این میان و با توجه به دغدغه‌های فوق، آلترناتیوی برای بازگشت کامل برجام وجود دارد که به‌نظر می‌رسد حلقه اول نزدیکان بایدن از جمله جیک سالیوان، ایلان گلدنبرگ و دنیس راس به آن گرایش و تمایل بیشتری دارند.طرفداران این گزینه جایگزین، اعتقاد دارند ایالات‌متحده باید همچنان به‌طور واضح و به صراحت اعلام کند که آماده بازگشت به برجام و سپس رسیدن به توافقی جدید با تهران است؛ موضوعی که می‌تواند از سویی به اروپایی‌ها اطمینان خاطر دهد و از سوی دیگر نشان دهد دولت جدید آمریکا به توافق‌های چند‌جانبه احترام می‌گذارد. طرفداران این نگاه از اقدامات متقابل، همزمان و گام به گام تهران و واشنگتن با هدف اعمال محدودیت‌ها روی برنامه هسته‌ای ایران همزمان با حفظ اهرم‌های فشار حمایت می‌کنند. برای مثال آنها می‌گویند تهران اکنون ۱۲ برابر زمان برجام، اورانیوم غنی‌شده با غلظت پایین در اختیار دارد (۲۴۰۰ کیلوگرم)؛ یعنی دولت آمریکا می‌تواند خواستار کاهش این میزان به هزار کیلوگرم و از بین بردن دو آبشار سانتریفیوژ پیشرفته ایران شود و در مقابل مجوز آزاد شدن بخشی از منابع بلوکه شده ایران در خارج را صادر کند اما در عین حال اهرم تحریم‌ها را نیز از دست ندهد.

به احتمال زیاد تیم سیاست‌خارجی بایدن این سناریو را برای پیشبرد دیپلماسی با ایران پیگیری خواهد کرد. خاصیت این استراتژی را که نام آن را هم «کمتر در برابر کمتر» گذاشته‌اند، طولانی‌تر کردن زمان گریز هسته‌ای، در دست نگه داشتن اهرم‌های فشار، بی‌نیازی از حمایت جمهوری‌خواهان و متحدان منطقه‌ای واشنگتن، راهی برای خروج از یک چالش پیچیده و خرید زمان برای بایدن با هدف رسیدن به توافقی جایگزین با ایران توصیف می‌کنند. مدافعان این گزینه آلترناتیو همچنین تاکید می‌کنند که بایدن باید پیش از اتخاذ چنین سیاستی، با کنگره، متحدان اروپایی، اسرائیل، عربستان سعودی و امارات مشورت و اعتماد آنان را جلب کند. به اعتقاد آنان اروپایی‌ها با وجود آنکه طرفدار بازگشت آمریکا به برجام هستند نه‌تنها با چنین سیاستی مخالفت نخواهند کرد بلکه از رویکرد دیپلماتیک واشنگتن برای بازگرداندن محدودیت‌های هسته‌ای تهران حمایت نیز خواهند کرد؛ ضمن آنکه اهرم‌های فشار کاخ‌سفید همچنان در دستان بایدن باقی خواهد ماند. بنابراین به‌نظر می‌رسد این سناریو محتمل‌ترین گزینه بایدن برای حرکت واشنگتن به سمت دیپلماسی با ایران باشد. به این شکل که او در روزهای اول ورود به کاخ‌سفید «بیانیه آمادگی برای بازگشت به برجام» را طی یک بازه زمانی مشخص صادر خواهد کرد و در مقابل دو طرف، یعنی تهران و واشنگتن به‌صورت گام به گام و مرحله‌ای به برخی تعهدات خود ذیل برجام بازخواهند گشت. این مسیر البته نیاز به مذاکره دارد. با توجه به محدودیت‌های مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا، این اتفاق می‌تواند از طریق کمیسیون مشترک برجام یا از طریق کانال‌های اروپایی رخ دهد. در مقابل تهران نیز در تلاش است با آغاز غنی‌سازی ۲۰ درصدی و کم کردن فاصله خود با نقطه گریز هسته‌ای، اهرم‌های مذاکراتی خود را افزایش دهد و بایدن و تیم سیاست‌خارجی او را برای بازگشت هر‌چه سریع‌تر به تعهدات کامل در قالب برجام تحت فشار قرار دهد.