برنامه هسته‌ای ایران سال‌ها است به موضوع اصلی تنش‌های موجود در روابط ایران و آمریکا تبدیل شده است. دراین‌میان، اگر به نقش فرانسه از سال ۲۰۰۳ نگاه کنیم، خطوط اصلی رفتار فرانسه یک ترجیع‌بند کلی از ندانم‌گویی درباره حقوق و پیمان‌های بین‌المللی عدم اشاعه تسلیحات هسته‌ای، کمین برای فرصت‌طلبی اقتصادی و این‌همانی با پلیس بد داستان است. پرسش اینجاست فرانسه واقعا اگر نقش بهتری برای ایفا در مذاکرات برجامی ندارد، اگر میانجی نیست، اگر منفعتی برای خود نمی‌خواهد، در این‌ بین چه می‌کند و اگر منافعی را آن‌گونه که خود مدعی است، ازجمله حفظ نظام عدم اشاعه و برقراری روابط اقتصادی و تجاری با ایران، حتی کمک به ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای در ایران دنبال می‌کند، چرا فقط بر این منافع متمرکز نیست؟ فرانسه می‌تواند بازیگر بهتری در مذاکره با ایران باشد اگر با دقت بیشتری به انزوای اروپا و افول کامل قدرت خود نگاه کند.

  ندانم‌گویی درباره حقوق و پیمان‌های بین‌المللی عدم اشاعه تسلیحات هسته‌ای

فرانسه به‌عنوان تنها عضو فعلی اتحادیه اروپا با توان هسته‌ای و با داشتن کرسی دائم در شورای امنیت سازمان ملل، داعیه حفظ نظام عدم اشاعه، بخوانید نگرانی از گسترش قدرت هسته‌ای دیگر کشورها، به‌ویژه همسایه خود آلمان را داشته است. امروز پیمان‌های عدم‌اشاعه که ابتدا برای پاسخ به نگرانی از جنگ آمریکا و شوروی طراحی شده بود، به‌شدت ازسوی واشنگتن و مسکو زیر سوال رفته و به‌چالش کشیده شده‌اند. حتی معنای مفهوم بسیار مهم «نابودی تضمین‌شده دوطرفه هسته‌ای» در روابط بین‌الملل در رابطه آمریکا و شوروی، جای خود را به «نابودی تضمین‌شده دوطرفه اقتصادی» آمریکا و چین داده است. بنابراین وقتی فرانسه از پیمان‌های عدم اشاعه صحبت می‌کند، اساسا در این پیمان‌ها چه نهادهایی برای نظارت و محدودسازی می‌بیند و درحالی‌که این اندازه بر ایران متمرکز شده است، در جهان چه ظرفیت‌هایی را نادیده گرفته است. آیا در این کشور علم روابط بین‌الملل به‌روز‌رسانی نشده است؟

زمانی‌که آمریکا از توافق برجام خارج شد و ایران مدت‌ها پایبند ماند و گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی این مهم را تایید می‌کرد، آیا فرانسه به مقصود عدم اشاعه خود نرسیده بود و نمی‌توانست روابط اقتصادی و تجاری خود را با ایران ادامه دهد؟ آیا آمریکا و قوانین فرامرزی این کشور، روابط فرانسه را با یکی از مهم‌ترین بازارهای خاورمیانه با جمعیتی بالای ۸۵میلیون نفر محدود نکرد؟ قدرت‌نمایی فرانسه در امر عدم‌اشاعه و نگرانی در ‌این‌مورد برای کشوری بدون توان به‌کرسی نشاندن رای و نظرش و در نبود قدرتی برای حصول منافعش، بی‌معنا است. تهدیدهای واقعی و نه برنامه هسته‌ای ایران، در جهان درحال تحول کنونی فرانسه را خواهد بلعید.

این فرسایش مطالبات فرانسه درباره برجام هم صادق است؛ تاجایی‌که امروز شاهدیم فرانسه به‌جای مذاکرات هسته‌ای می‌گوید مذاکرات برجامی، پس بحث عدم اشاعه کجاست. یعنی برجام که فقط به پرونده هسته‌ای می‌پرداخت و روحی اقتصادی داشت، امروز حتی می‌تواند مرجعیت صحبت درخصوص موضوعات منطقه‌ای و موشکی ایران، حتی حقوق بشر را هم فراهم کند. سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه، آن‌کلر لژاندر اعلام کرده ‌است «بین بیانیه‌ها و عملکرد دولت آقای رئیسی درباره ادامه گفت‌وگوها و بازگشت به برجام تضادهایی وجود دارد که تردید را درباره نیت جمهوری اسلامی ایران از بازگشت به مذاکرات تقویت می‌کند.» به آمریکا کاری نداریم، آیا درباره نیت و عمل فرانسه شفافیتی وجود دارد؟

  کمین برای فرصت‌طلبی اقتصادی

برای فرانسه در تمام این سال‌ها از ۲۰۰۳ تا امروز، موضوع برنامه هسته‌ای ایران یک بازی برای شکار ایران در فرصتی اقتصادی بوده است. این تلاش برای فرصت‌طلبی، برنامه هسته‌ای ایران را از موضوعی قابل مدیریت، به‌واسطه تاسی تروئیکای اروپایی از پروژه آمریکایی براندازی نظام و ناکام‌سازی هرگونه عادی‌سازی روابط جمهوری اسلامی ایران با جهان، به میز زدو‌بندهای سیاسی و سپس به نقشه امنیتی کشانده است. ادعای کنونی این است که حتی برجام هم نتوانست موضوع را رفع و در فرانسه و هم‌پیمانانش اندکی اعتماد درباره نیت ایران ایجاد کند. بنابراین هدف از گفت‌وگوهای جدید چیست؟ نبود اعتماد به‌معنای لزوم تسلیم تمام ارکان قدرت ایران به غرب است. به گفته فرانسوی‌ها، «نه‌فقط ایران از مذاکره امتناع می‌ورزد، بلکه واقعیت‌های عرصه پیچیدگی‌های بیشتری را برای بازگشت این کشور به برجام نشان می‌دهد.» منظور از واقعیت‌های عرصه، طیف موضوعاتی از دخالت رقبای منطقه‌ای ایران در برجام، حقوق بشر، توان موشکی تا شتاب غنی‌سازی اورانیوم با درصدی بالاتر است. اگر ایران قرار است در مقابل رفع تحریم این ارکان قدرت و منافع ملی‌اش را از دست بدهد، عملا این گفت‌وگوها چه دستاوردی برای ایران خواهد داشت؟ چه فایده‌ای برای فرانسه دارد؟

فرانسه پس از خروج آمریکا از برجام ناگهان دریافت بازی‌های قدرت هنوز بر سیاست بین‌المللی حاکم است. درحالی‌که در سال ۲۰۱۵ تلاش داشت از موضعی برابر با ایران وارد مذاکره شود، متوجه ضعف خود در برابر آمریکا شد. در این جهان جدید، فرانسه خود را ناگزیر دانست نگاه از بالا به ایران را حفظ کند. برای فرانسه‌ای که خط سیر اقتصادی‌اش را در لابه‌لای این‌همه موضوعات پیچیده گم نمی‌کند، رفع تحریم آمریکا به‌شکلی که فرانسه بتواند با ایران معامله داشته باشد؛ اما درعین‌حال وجود محدودیت‌های فراوان بر صنعت دفاع، نفت، بخش توسعه و پژوهش و غیره ایران، وابستگی بیشتر و به‌همان میزان سودآوری بیشتر این کشور را برای فرانسه حفظ کند، فرصتی بی‌نظیر خواهد بود. پاریس ممکن است تظاهر کند متوجه موضوعاتی متنوع است؛ اما در تمام سه سال گذشته، قادر به ارائه چارچوبی کلی که به‌عنوان چتری آفاقی بتواند تمام نگرانی‌های بازیگران اصلی را رفع کند، نبوده است. یعنی آیا راهی برای جلب نظر بازیگران حاشیه‌ای و برهم زننده قاعده بازی ازجمله رقبای منطقه‌ای ایران نیست یا درواقع تمایلی برای جلب نظر آنها ازطرف فرانسه وجود ندارد؟

بگذاریم دُم خروس فرانسوی توضیح دهد. با‌توجه ‌به گفته‌های سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه، پاریس مذاکرات آتی درباره توافق هسته‌ای را تقلیل داده‌ است به دو خط اصلی: «نخست اینکه ایران چه محدودیت‌هایی را بر توان هسته‌ای خود می‌پذیرد و دوم، اینکه آمریکا حذف چه تحریم‌هایی را قبول خواهد کرد.» بنابراین فرانسوی‌ها هم تصدیق می‌کنند «پیچیدگی‌های بیشتر واقعیت‌های عرصه» حتی کشورهای حاضر در مذاکرات غیر از ایران و آمریکا، هیچ اهمیتی در گفت‌وگوهای آتی ندارند. فرانسه از این احتمال که آمریکا بتواند استقلال ایران را در مذاکرات آتی محدود کند، استقبال می‌کند. خواست آرمانی فرانسه ظهور یک فضای آشفته در ایران مانند برخی کشورهای آفریقایی است که در آن بتوان حتی با مشاوره دادن، بازی اقتصادی را به‌دست گرفت و حکمرانی کرد. فرانسه مذاکرات را برای گذر از سد قوانین فراسرزمینی آمریکا و مجوز عبور از دروازه بازارهای ایران لازم می‌بیند. بنابراین برای فرانسه موضوع کاملا اقتصادی و رفع تحریم درمقابل کاهش سطح غنی‌سازی است.

  این‌همانی با پلیس بد داستان

ترامپ در سال ۲۰۱۸ با خروج از برجام، داستانی جعلی علیه ایران مطرح کرد. درحالی‌که طبق گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران کاملا پایبند مفاد توافق هسته‌ای بود. بااین‌حال، اروپا و مدعیان کنونی عدم پایبندی ایران به برجام، طی چند سال گذشته حتی یک اهرم فشار علیه آمریکایی‌ها نداشتند. آنچه برای جامعه بین‌الملل (ازنظر گفت‌وگو درباره پیمان‌های عدم اشاعه) و برای ایران (به‌دلیل پرداختن به روح اقتصادی برجام) مذاکراتی حیاتی به‌نظر می‌رسد، در عمل برای آمریکا صرف وقت بر سر موضوعاتی نظیر جنگ قدرت، ارزیابی دلار و سنجش استحکام حقوق و قوانین فرامرزی آمریکایی است. دراین‌بین، چرا فرانسه بار دیگر در آستانه مذاکرات با دولت جدید ایران رویکرد نخ‌نمای پلیس بد را در پیش گرفته است؟

درحالی‌که آمریکا سعی می‌کند تمام توان خود را برای یک بازی ژئوپلیتیک جدید در جهان پیش‌رو به‌کار بگیرد و هم نظم بین‌المللی جدیدی را با تکیه‌بر فناوری‌های نو دراندازد که بیش‌از همیشه به انرژی‌های پاک جهان نیازمند خواهد بود، فرانسه مایل است ایران از حقوق ملی خود دست بکشد. بدیهی است حتی اگر گفت‌وگو بر سر چنین موضوعاتی شکل بگیرند، هرگز توافقی درمورد آنها با هیچ کشوری حاصل نخواهد شد. هیچ‌ کشوری منافع ملی خود را به مذاکره نمی‌گذارد و ایران مستثنی نیست. پیشرفت‌های تحقیقات و توسعه، دانش ساخت، اطلاعات مالی، دستیابی به انرژی‌های پاک، توسعه توان تسلیحات دفاعی، نفوذ نرم بین‌المللی و موضوعاتی که گروه ۱+۵ روی میز برای مذاکره گذاشته است، خارج از روال جاری بین‌المللی و یادآور دوران بدنامی فرانسه و بحث استعمار است که یک نگاه از بالا را فرای قانون و حقوق بین‌الملل، آن‌چنان‌که در بند نخست منشور سازمان ملل متحد عنوان شده «کشورها برابرند»، نادیده می‌گیرد و منافع ملی کشورها را به معامله می‌گذارد. ایفای نقش پلیس بد در مذاکرات آتی، فقط بار دیگر در تاریخ آبروی فرانسه را به بازی خواهد گرفت. ایران نشان داد به توافقات بین‌المللی پایبندی دارد و این آمریکاست که در سال‌های تحریم، مانع رشد و توسعه ایران، به‌ویژه در بخش‌های نفتی و پتروشیمی شد و امروز نیز با تحریم‌ کالاهایی با کاربرد دوگانه و نظایر آن، در حرکت جهانی به‌سمت انرژی خورشیدی و انرژی هسته‌ای، بار دیگر مانع پیشرفت طبیعی ایران خواهد شد.

  سخن آخر

در مذاکرات آتی بهترین توصیه به فرانسه این است که نقش میانجی خود را حفظ کند. اگر پاریس این واقعیت را قبول دارد که موضوع مذاکرات آتی رفع تحریم درمقابل بحث غنی‌سازی است که طبق ان‌پی‌تی ایران در غنی‌سازی حق نامحدودی دارد و با برجام آن را محدود کرده است، پس نقش حاشیه‌ای خود در تنش ایران و آمریکا به‌عنوان میانجی را بپذیرد. ایفای نقش پلیس بد رویکردی نخ‌نما است و حتی خدمت صرف به آمریکا محسوب می‌شود. ایران مرتکب حرکتی نشده است که ظن فرانسه را برانگیزد. بازگردیم به ۲۰۱۸ و خروج ترامپ از برجام و ناتوانی فرانسه و دیگر هم‌پیمانانش برای حفظ روح برجام. توافق فقط به یک طرف محدود نمی‌شود، در غیر این صورت توافق نیست، سازش و تسلیم است.

داشتن نیت‌ها و مقاصد اقتصادی هیچ اشکالی ندارد و حتی خوب هم هست؛ اما تصور اینکه اگر آمریکا امروز موفق به محدود کردن ایران شود، فردا به سراغ فرانسه نخواهد رفت، با واقعیت عرصه مغایر است. بازی کردن در فضایی که باید درمقابل قوانین فراسرزمینی آمریکا، دیکتاتورمآبی و یک‌جانبه‌گرایی این کشور ایستاد، نیازمند دیدن این واقعیت است که همه بازیگران درحال‌حاضر، ازجمله فرانسه از رویکرد آمریکایی مصون نیستند و باید در کنار یکدیگر مانع تکرار این موارد در آینده شوند. خروج آمریکا از برجام ثابت کرد اروپا و فرانسه، تنها هستند و باید با قطع سیاست دنباله‌روی از آمریکا، درصدد کسب استقلال راهبردی باشند. البته این استقلال پلیس بد بودن و صدایی بلندتر از آمریکا داشتن نیست.

* پژوهشگر ارشد مسائل اروپا