در آن زمان، متفقین غربی از بیم تسلط سیاست‌های کمونیستی شوروی در بخش غربی، سیاست‌های احتیاطی خود را در دستور کار اقتصاد آلمان قرار داده بودند و عمدتا مکانیزم‌های توزیع کالاها براساس جیره‌بندی و تعیین قیمت‌های دستوری اعمال می‌شد. این رویکرد باعث کمبود در فروشگاه‌ها و همچنین سرکوب تولید صنعتی شده بود. اما در شب معجزه اقتصاد آلمان، ارهارد در یک روز تعطیل آخر هفته و در غیاب فرماندهان متفقین، سیاست آزادسازی قیمتی را اعلام کرد. در نتیجه پس از آزادسازی علاوه بر افزایش یکباره عرضه محصولات در فروشگاه‌ها، به مرور میزان تولیدات صنعتی نیز افزایش یافت.

ماجرای شب معجزه

ارهارد در روز ۲۰ ژوئن ۱۹۴۸، در یک آخر هفته از فصل بهار خبر اجرای سیاستی را که از قبل در ذهن خود داشت اعلام کرد. طبق اعلام ارهارد از ۲۱ ژوئن، یعنی فردای آن روز، قوانین کنترل دستمزدها و اکثریت قریب به اتفاق قیمت‌ها برداشته شد. فرد کلاپستاک، یکی از اقتصاددان‌های بانک فدرال رزرو نیویورک می‌نویسد در فاصله ژوئن تا آگوست ۱۹۴۸ «دستورالعمل پشت دستورالعمل برای حذف نظارت‌های اعمال‌شده بر قیمت‌ها، تخصیص و جیره‌بندی صادر می‌شد». محدودیت‌های مربوط به سبزیجات، میوه، تخم‌مرغ و تقریبا تمامی کالاهای تولیدی لغو شد. سقف قیمتی بسیاری از کالاهای دیگر نیز به نحو چشمگیری افزایش یافت و بسیاری از کنترل‌های باقی‌مانده نیز دیگر اعمال نمی‌شدند. این رویداد در ابتدا شوک شدیدی به مردم و عوامل اقتصادی آلمان وارد کرد. شوکی که نتایج مثبتی در پی داشت. یک‌شبه پول ملی به جایگاه سابق خود بازگشت و تنها در چند روز قفسه‌های خالی مغازه‌ها پر از اجناس و بالاخص مواد غذایی شد، گشایش در بازارها رخ داد و موجی از امید و شادی در جامعه به همراه آورد. جامعه‌ای که امید پیدا کرد حالا تحت این آزادی به پیشرفت و شکوفایی اقتصادی برسد.

اثر معجزه بر افزایش تولید

بینش دقیق ارهارد نسبت به مکانیزم بازار و اثرات حذف قیمت‌های دستوری بر همگان آشکار شد. با لغو محدودیت از قیمت‌ها این امکان به خریداران داده شد تا تقاضای خود را بدون آنکه سیستم جیره‌بندی در کار باشد به فروشنده‌ها انتقال دهند و افزایش قیمت‌ها نیز انگیزه افزایش عرضه را برای فروشنده‌ها فراهم آورد. در عمل نیز تزریق این انگیزه‌ها به تولیدکنندگان نتیجه‌بخش بود و تولید به‌شدت رونق گرفت. با ظرفیتی که آزادسازی بازارها ایجاد کرده بود تولیدکنندگان صنعتی به‌شدت برای حضور فعال تلاش می‌کردند. تلاش در جهت رقابت و سود‌آوری بیشتر از طریق افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها. این کوشش بخش‌خصوصی برای سود‌آوری در نهایت به نفع کل جامعه آلمان شد. چنان که آمار نشان می‌دهد پس از لغو قانون کنترل قیمتی در بازارها، در بخش‌های صنعتی مثل تولید خودروهای سواری، آهن‌ خام، زغال‌سنگ، شمش فولاد و دیگر عرصه‌ها جهش بسیار قابل‌توجهی رخ داد. صنایع قدرتمند آلمان پیش از شروع جنگ جهانی دوم دوباره پا گرفتند و شکوفایی عظیمی در بخش‌های جدیدی مثل تولید خودروهای سنگین و الیاف مصنوعی نیز به وجود آمد.

البته ارهارد در این مسیر با مخالفت‌های گوناگونی مواجه شد. رکود و بیکاری که نتیجه کوتاه‌مدت تصمیمات اتخاذشده بود اعتراض سندیکاها و احزاب و حتی مردم را به‌دنبال داشت. اما لودویگ ارهارد از موضع خود کوتاه نیامد تا پس از چند سال تبدیل به قهرمانی ملی برای آلمانی‌ها شود. او تا زمانی که نتایج مثبت پدیدار شوند سعی کرد با گفت‌و‌گو مخالفان را اقناع کند. در ادامه این سیاست‌ها نیز آلمان از چند ماه پس از شروع اصلاحات به تدریج نرخ‌های مالیات را کاهش داد.

پرواز ققنوس

تنها پس از گذشت ۶ ماه در دسامبر ۱۹۴۸ شاخص تولید آلمان به ۱۵۲ درصد و بعد از یک‌سال به سطح ۱۸۱ درصدی مقدار خود در شروع اصلاحات می‌رسد. غیبت کارمندان و کارگران از کار در فاصله چهار ماه کمتر از نصف می‌شود و البته نتایج تصمیمات ارهارد با رشد بهره‌وری و کاهش هزینه‌های تولید از سال ۱۹۵۰ در همه زمینه‌ها به وضوح آشکار می‌شود. در این سال تولیدات صنعتی ۲۵ درصد و در سال بعدی ۱۸ درصد رشد را به خود می‌بیند. این روند رشد تا جایی ادامه پیدا می‌کند که در سال ۱۹۵۸ صنعت ژرمن‌ها چهار برابر زمان شروع اصلاحات لیبرالی و دو و نیم برابر سال ۱۹۵۰ می‌شود.

آلمان در طول نزدیک به یک دهه پس از این اصلاحات رشد‌های بسیار بالایی را تجربه می‌کند. به شکلی که در ۱۹۶۰ اقتصاد این کشور تقریبا دو برابر می‌شود. بیکاری دورقمی ژرمن‌ها در اوایل دهه ۵۰ نیز در ابتدای دهه بعدی به نزدیک یک درصد می‌رسد. شاید بتوان عامل اصلی این کاهش در بیکاری را نیز در آزادی اقتصادی تضمین‌شده و اقبال سرمایه‌های خارجی برای ورود به آلمان تفسیر کرد. تورم نیز که در سال ۱۹۵۲ نرخی دورقمی داشت در انتهای دهه ۵۰ در نزدیکی نرخ ۲ درصد ثبات می‌یابد. ققنوس ژرمن‌ها پس از آنکه در سال ۱۹۴۸ از خاکسترهای خود سر بر می‌آورد و بعد از تکاندن خاکسترها در اواخر دهه ۴۰ میلادی با شروع دهه بعدی آغاز به پرواز می‌کند. پروازی که تا امروز ادامه داشته و آلمان را به جایگاه برترین اقتصاد اروپا رسانده است.

ارهارد چه کرد؟

لودویگ ارهارد، پدر اقتصاد جدید آلمان معتقد بود دولت در اقتصاد باید مانند داور در بازی فوتبال عمل کند: «داور نباید در بازی مشارکت جوید.» سال‌های بعد از پایان جنگ جهانی دوم و فروپاشی آلمان نازی، وضعیت ژرمن‌ها اسف‌بار بود. پس از پیروزی دشمنان هیتلر آلمان تبدیل به ویرانه‌ای شده بود. جنگ و سیاست زمین سوخته نازی‌ها بیش از ۲۰ درصد ساختمان‌های آلمان را نابود کرده بود. کارخانه‌ها، بیمارستان‌ها و مدارس از بین رفته بودند. اقتصاد آلمان تخریب شده بود. تورم‌های ۳۰ و ۴۰ درصدی ارزش پول ملی را کاهش داده بود. صنعت در وضعیت بسیار راکد و ضعیفی قرار داشت. به شکلی که سطح تولیدات صنعتی نسبت به سال ۱۹۳۸ بالغ بر ۵۰ درصد کاهش یافته بود. اما وضعیت تغذیه شاید از همه این موارد وخیم‌تر بود. در سال ۱۹۴۷ تولیدات غذایی به نیمی از مقدار قبل از آغاز جنگ رسیده بود و سهم خوراکی هر شخص بر حسب کالری جیره‌بندی می‌شد. اما در سال ۱۹۴۸ با اعمال چند سیاست مهم ورق اقتصاد آلمان برگشت. در ابتدا سیاست‌ حذف کنترل‌های قیمتی گسترده و تغییر واحد پولی انجام شد. پس از چند ماه نیز نرخ‌های مالیاتی کاهش یافت. در پی این اقدامات سیاستی موتور رشد آلمان روشن شد. تنها یک‌سال پس از این اقدامات اقتصاد آلمان رشد ۲۵ درصدی در صنعت را تجربه کرد. تجارت خارجی آلمان تا سال ۱۹۵۰ به‌طور میانگین ۸۴ درصد رشد کرد. اعداد نشان می‌داد ژرمن‌ها برای اوج گرفتن در آسمان اروپا خیز برداشته‌اند. در ادامه مسیر شکوفایی، تولید داخلی آلمان از ابتدای دهه ۵۰ میلادی تا انتهای آن تقریبا دو برابر شد. استاندارد زندگی مردم نیز بسیار رشد کرد و قدرت خرید دستمزدها در فاصله سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ میلادی ۷۳ درصد بیشتر شد. نرخ‌های بیکاری دورقمی نیز در نیمه این دهه به زیر ۳ درصد رسیده بود. کشور مغلوب‌شده در جنگ که کسی امید به بازگشت آن نداشت طی دو دهه به اقتصادی تبدیل شد که برای اکثر کشورهای جهان رشک‌‎برانگیز بود.

قبل از انقلاب بازار آزاد

مردم آلمان ۱۲ سال تحت سیاست‌های کنترل قیمت و ۹ سال در جیره‌بندی زندگی کردند. تا زمانی که در ژوئن ۱۹۴۸ چهره اقتصاد آلمان به یکباره رنگ دیگری به خود گرفت. آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۶ کنترل بر قیمت‌ها را به اجرا گذاشت تا دولتش بتواند در قیمت‌های مصنوعی پایین ابزار جنگی خریداری کند. در ۱۹۳۹ نیز طرح جیره‌بندی در کشور اعمال شد. این سیاست‌ها در دوره جنگ با شدت بیشتری دنبال شد. به شکلی که نقض آشکار قیمت‌های دستوری مجازات اعدام را برای خاطی در پی داشت. پس از پایان جنگ و تسلط آمریکا، انگلیس، فرانسه و شوروی بر آلمان مقامات این کشورها تصمیم به ادامه سیاست‌های کنترل قیمت و جیره‌بندی نازی‌ها گرفتند، این تصمیم به دلیل هراس از غلبه سیاست‌های شوروی نیز بود. با حفظ سیاست کنترل قیمت و افزایش سرسام‌آور حجم پول آلمان به سرعت دچار قحطی شد. کمبود غذا حتی باعث شد برخی از مردم شروع به کشاورزی برای پاسخ به نیازهای خوراکی خود کنند. بعضی دیگر نیز در تعطیلات آخر هفته به اطراف شهر می‌رفتند تا به‌وسیله معاملات کالابه‌کالا غذا به‌دست آورند.

از طرف دیگر هیتلر در سال‌های جنگ جهانی دوم برای تامین مالی هزینه‌های نظامی شدیدا اقدام به چاپ پول کرده بود. به دلیل این سیاست‌های پولی انبساطی شدیدی که در زمان جنگ اتخاذ شده بود عملکرد واحد پولی این کشور کاملا مخدوش شده بود. به شکلی که بسیاری از معاملات در اقتصاد آلمان پایاپای یا به وسیله کالاهای متداولی مثل سیگار انجام می‌شد. در نتیجه بی‌نظمی پولی شدید و نبود نظام‌های بازاری شفاف، پول کاملا جایگاه خود را از دست داده بود. مارک رایش دیگر نه واحد اندازه‌گیری مناسبی برای ارزش کالاها بود، نه وسیله پرداخت و نه ذخیره‌کننده ارزش. با از دست رفتن ارزش پول و به تبع آن حقوق و دستمزد نیز، برای بسیاری از کارمندان و کارگران به‌صرفه بود تا از کار خود غیبت کنند و از وقت خود برای تهیه غذا یا کار در بازار سیاه استفاده کنند.

ظهور بازارهای سیاه

یکی از نتایج مخرب و محتوم کنترل قیمت‌ها به‌وجود آمدن بازار سیاه است. بازار سیاه بخشی از معاملاتی است که خارج از چارچوب قوانین وضع‌شده انجام می‌گیرد. این نوع بازارهای غیرقانونی عموما حاصل قانون‌گذاری‌های سختگیرانه دولت است. در بازار سیاه نه عرضه‌کنندگان و نه تقاضاکنندگان ارزیابی دقیقی از ارزش‌های موجود نخواهند داشت. زیرا هیچ بازار مشخصی برای کالاها وجود ندارد تا قیمت از آن به دست بیاید. با حذف بازار، قیمت کالای مبادله‌شده محصول قدرت چانه‌زنی طرفین خواهد بود. به همین جهت در بازار سیاه سود تولید‌کنندگان در جهت عکس سود مصرف‌کنندگان خواهد بود. با این شرایط ممکن است یک معامله معین و یکسان در مکان‌های مختلف با قیمت‌های بسیار متفاوت انجام شود. در نبود بازار و نشانگر اطلاعاتی قیمت، هرچه عرضه‌کننده یک کالا بتواند کالای خود را با قیمت بیشتری به فروش برساند سود بالاتری خواهد داشت. در حالی که در شرایط وجود بازار ایده‌آل قیمت کالا براساس رقابت تعیین شده و تلاش تولیدکننده در راستای حداقل کردن هزینه خواهد بود و سود آن به کل اجتماع می‌رسد.  در آلمان اشغال‌شده سیاست‌های کنترلی از سوی مقامات کار را تا جایی پیش برد که طبق تخمین‌ها بیش از نیمی از اقتصاد این کشور تحت بازار سیاه شکل می‌گرفت. یعنی جایی که دولت هیچ قدرتی برای نظارت بر آن نداشت. عملا هدف دولت برای کنترل اقتصاد به عکس خود تبدیل شده بود. همین امر وضعیت بیکاری و فقر را به سطوح وخیمی رسانده بود.

بازار آزاد، قهرمان ملی آلمان

اقتصاد آلمان در ماه‌های اول سال ۱۹۴۸ شرایط بسیار سختی را سپری می‌کرد. دیگر هیچ چیز در اقتصاد این کشور سرجای خودش نبود. تورم‌های بالا و بی‌ارزشی پول، رکود صنعت، اشتغال پایین و قحطی هر یک مشکلاتی هستند که به تنهایی می‌توانند سد محکمی برای پیشرفت و توسعه یک کشور باشند. در چنین وضعیت هولناکی تنها نیروی ایمان توانست به داد آلمان برسد، ایمان به عملکرد بازار آزاد و اصول علمی اقتصاد.

در پایان دهه ۴۰ میلادی عملا نیروهای اشغالگر غربی و در راس آنها ایالات‌متحده آمریکا زمام امور آلمان غربی را به دست داشتند. متفقین پیروز جنگ جهانی برای جلوگیری از نفوذ کمونیست‌های شرقی سعی در بهبود اوضاع اقتصادی آلمان داشتند اما وضعیت سیاسی و اجتماعی آن روزهای آلمان آنها را برای هرگونه اصلاح ساختاری جدی و قاطع فلج کرده بود.

 از این‌رو اشغالگران در اقدامی که به‌نظر بی‌فایده می‌آمد تصمیم به تغییر واحد پولی آلمان گرفتند. لودویگ ارهارد در آن برهه رئیس شورایی بود که یک‌سال پیش برای مدیریت اقتصاد در دو منطقه تحت اشغال آمریکا و انگلیس تاسیس شده بود. ارهارد که بعدها وزیر اقتصاد آلمان و صدراعظم نیز شد از اقتصاددانان معتقد به بازار آزاد بود.

او وقتی در ۱۵ ژوئن ۱۹۴۸ خبر تصمیم متفقین اشغالگر آلمان را برای اجرای عملیات تغییر واحد پولی شنید آن را بی‌فایده ارزیابی کرد. از آنجا که تاریخ مقرر برای تغییر در واحد پولی ۲۱ ژوئن یعنی آغاز هفته بعدی بود ارهارد پیش‌دستانه تصمیم به تغییری رادیکال در اقتصاد آلمان گرفت. تغییری که در آن شرایط وخیم آلمان، تنها با اعتقاد راسخ به عملکرد بازار آزاد می‌توانست گرفته شود. تغییری که شب معجزه اقتصاد آلمان را رقم زد.

الگویی برای سیاست‌گذاری

موثر واقع شدن سیاست‌های معمار لیبرالیسم آلمانی، لودیگ ارهارد باعث می‌شود تا از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۳ سمت وزارت اقتصاد را بر عهده داشته باشد و در ۱۹۶۳ نیز خود به‌عنوان صدراعظم آلمان منصوب شود. روشن‌بینی، پایبندی به اصول علمی، اعتماد به نفس و شجاعت نقش تعیین‌کننده‌ای در موفقیت این سیاستمدار بزرگ داشت. او وقتی منافع ملی کشور خود را در در خطر دید تعللی به خرج نداد. ارهارد به رغم خطرات احتمالی این سیاست‌های لیبرالی برای جایگاه سیاسی خود، از زیر بار آن شانه خالی نکرد.

تجربه آلمان می‌تواند الگویی مناسب برای مقامات کشورهایی از جمله ایران باشد که سیاست‌های قیمت‌گذاری دولتی همچنان در آنها وجود دارد.

این برهه تاریخی اقتصاد آلمان روشن می‌کند گرچه سیاست‌های بازار آزاد حتی می‌تواند در کوتاه‌مدت مشکلات را افزایش دهد اما در بلندمدت در کنار نظارت مناسب و مفید دولت به‌طور حتم به پیشرفت و توسعه پایدار اقتصادی خواهد انجامید.

کارشناسان در سال ۱۹۴۵ یعنی پایان جنگ جهانی دوم اعتقاد داشتند آلمان غربی با وجود زیرساخت‌های سرمایه‌ای خود، پتانسیل بسیار خوبی برای شروع پیشرفتی سریع را دارد. اما دو سال پس از اتمام جنگ یعنی در سال ۱۹۴۷ تولیدات صنعتی آلمان ۴۰ درصد تولیدات در سال ۱۹۳۶ بود. نکته جالب توجه این است که در دیگر کشورهای اروپای غربی که از جنگ آسیب دیده بودند اما کنترل قیمتی در آنها وجود نداشت سطح تولید در سال ۱۹۴۷ از تولید سال ۱۹۳۶ فراتر رفته بود. همچنان که ارهارد معتقد بود دولت باید بگذارد اقتصاد خود به حرکتش ادامه دهد و تنها نقش نظارتی داشته باشد.

در واقع این بهترین مکانیزم برای هدایت اقتصاد است نه کنترل مستقیم آن توسط دولت. این نگرش ارهارد باعث شد که روند توسعه آلمان از آن روز تاکنون ادامه یابد.