رویکرد اصلی این افراد آن است که واردات کالاهای خودشان را در لباس یک تولیدکننده انجام دهند و به این صورت با سوء‌استفاده از تسهیلات گمرکی که قانون برای تولیدکنندگان فراهم کرده، موجبات رقابت غیرسالم، افزایش غیرمنطقی سهم بازار و تضعیف تولیدکنندگان واقعی کشور را فراهم کنند. در این فرآیند که به‌صورتی هوشمندانه و رندانه ترتیب داده می‌شود، واردکنندگان به جای تلاش برای عمق بخشیدن به تولید ملی، تبدیل به تولیدکنندگان نمایشی می‌شوند. آنها نه‌تنها برنامه‌ای برای کاهش وابستگی کشور به واردات ندارند؛ بلکه زمینه لازم برای توسعه فعالیت‌های تحقیق و توسعه را نیز فراهم نمی‌کنند. آنها به‌دلیل ضعف در مدیریت، به مرور ناگزیر می‌شوند علاوه‌بر اینکه مواد اولیه را با بهایی بیش از قیمت جهانی، به کشور وارد کنند، فرصت‌های مناسبی را برای تحریم‌کنندگان ایجاد کنند که هر لحظه خطوط تامین کالاهای ما را با تهدید مواجه کنند.  اما نکته اساسی در این میان، آواری است که بر سر کارگران فرو می‌ریزد. چراکه این بنگاه‌ها، برای حفظ ویترین خود و ردگم‌کنی، نیاز به یک سپر کارگری دارند تا ادعای تولیدی بودنشان را باور پذیر سازند. به این منظور، اقدام به استخدام کارگران می‌کنند و از ضرورت حمایت از حقوق کارگران صحبت می‌کنند. در واقع از کارگران شریف ایرانی، سپرهایی می‌سازند برای سوء‌استفاده‌های خود از قانون. آنها به بهانه حفظ اشتغال کارگری خود، هر روز فشار بیشتری می‌آورند تا میزان واردات خود را افزایش دهند. مروری بر وضعیت این کارخانه‌ها به وضوح نشان می‌دهد که برخی از این خطوط تولیدی، نه‌تنها ارزش افزوده‌ای برای کشور ایجاد نمی‌کنند، بلکه روحیه و انگیزه جوانان ایرانی را نیز به فنا می‌دهند و علاوه بر این، سپری از جنس اقشار نجیب کارگری ایجاد می‌کنند تا کسی نتواند عارض خودشان شود.

نتیجه‌گیری آنکه مسوولان کشور نباید تحت‌تاثیر ژست‌های حمایت از تولید ملی یا حمایت از کارگری این افراد قرار گیرند. ضرورت دارد در جریان صیانت از تولید ملی و ارائه تسهیلات به تولیدکنندگان و صنعتگران، به‌گونه‌ای رفتار شود که تولید واقعی و غیر واقعی از یکدیگر تفکیک شوند.