این نگرش که شائبه تکرار روند تبدیل کشورهای نیمه صنعتی به اقتصادهای خدمات‌محور را تقویت می‌کند، اقتصادهای درحال توسعه را عموما بدون طی کردن مراحل کامل صنعتی شدن، به سمت خدمات‌محوری و مقولاتی مثل شرکت‌های «های‌تک» می‌برد. مشکل این روند که از ابتدای قرن ۲۱ با گسترش فضای وب سرعت گرفت این است که توسعه صنعتی را نیمه‌کاره رها می‌کند و فقط به ایران محدود نمی‌شود.

توسعه صنعتی که به معنی تحول در شیوه تولید در یک کشور و ارتقای توانمندی‌های سازمانی در سطح بنگاه است، ویژگی‌های خاصی دارد که  برای کشورهای دنیا به ارمغان می‌آورد که ذیل همان توسعه صنعتی دسته‌بندی می‌شود و برخلاف روند معمولی که درباره تخریب خلاق در صنعت گفته می‌شود، توسعه صنعتی از یادگیری شروع می‌شود. این کار عموما یا از طریق جذب سرمایه‌گذاری خارجی یا کپی‌برداری و مهندسی معکوس صورت می‌گیرد. اگر این جهت‌گیری در سطح صنایعی با تکنولوژی قدیمی حادث شود، قطعا نتایجی بهتر از عرضه این وضعیت به استارت‌آپ‌هاست.

آلیس امسدن (۱۹۹۱) مدل نوآوری شومپیتر را برای کشورهای درحال‌توسعه زیرسوال برد. به باور او رشد اقتصادی در کشورهای درحال‌توسعه وابسته به «یادگیری» و نه «نوآوری» است. یادگیری فرآیندی است که طی آن کشورهای دنباله‌رو فناوری و توانمندی‌های سازمانی را از کشورهای پیشرفته جذب می‌کنند. نکته اصلی در کشورهای درحال‌توسعه یادگیری تولید محصولاتی است که پیش‌تر در کشورهای دیگر تولید می‌شده. نوآوری تنها زمانی پدید می‌آید که شرکت‌ها توانمندی سازمانی و فناوری خلق محصول کاملا جدیدی را داشته باشند. به عبارت دیگر، کشوری مانند ایران به شرکت‌های جدید نوآور و نوپا نیاز ندارد، بلکه بنگاه‌های موجود صنعتی باید شیوه‌های تولید و توانمندی‌های سازمانی مانند مدیریت زنجیره تامین، حسابداری و انبارداری، مدیریت منابع انسانی و بازاریابی و فروش، شرکت‌های پیشرو بین‌المللی را یاد بگیرند. به عبارت دیگر توسعه اقتصادی تا حد زیادی وابسته به بزرگ شدن بنگاه‌های موجود و ارتقای توانمندی‌های سازمانی دارد، نه ایجاد بنگاه‌های جدید و به اصلاح نوآور که می‌خواهند از صفر شروع کنند.