پایان سال‌های ابری نویسنده محبوب

رنجی که نویسنده در تمام طول زندگی از غم‌های مردم روی دوش خود گذاشته بود، سرانجام او را از پا انداخت؛ رنجی که تنها گوشه‌ای از آنها را در ده‌ها داستان خواندنی روایت کرده بود. علی‌اشرف درویشیان، داستان‌نویس پیشکسوت پنج‌شنبه پس از تحمل سال‌ها بیماری سرانجام جهان را وداع گفت و به دنیای افسانه‌ها پیوست. او را می‌توان یکی از پرچمداران گونه‌ای از ادبیات و نماینده داستان‌نویسانی دانست که در برهه‌ای، تعهد اجتماعی را سرلوحه کار خود قرار دادند.

تاثیر آثار درویشیان به قدری بوده که می‌توان گفت داستان‌هایش با خاطرات نسلی از جوانان امروز و کسانی که پا به میانسالی نهاده‌اند گره خورده است؛ نسلی که توجهشان در سال‌های پس از انقلاب از طریق ادبیات از دنیای پاستوریزه شاهزاده‌های خیالی به جهان واقعی اقشار فرودست و حاشیه‌نشین‌ جلب شده بود. ادبیات خلق شده به قلم درویشیان حاصل تجربیات عینی نویسنده‌ای بود که خود طعم تلخ فقر را با تمام وجود درک کرد. درویشیان سوم شهریور ۱۳۲۰ در خانواده‌ای تنگدست در کرمانشاه به دنیا آمد. وی پس از پایان تحصیلات متوسطه به‌عنوان معلم در روستاهای کردستان به تدریس پرداخت.  درویشیان سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران و همزمان به دانشسرای عالی تهران رفت و فوق لیسانس روانشناسی را از دانشگاه تهران و مشاور تربیتی و راهنمایی را از دانشسرای عالی تهران گرفت. او به‌دلیل فعالیت‌های سیاسی از کار اخراج شد و از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ را در زندان به سر برد.

اولین نوشته‌اش به نام «صمد جاودانه می‌شود»، در سال ۱۳۴۹ در مجله جهان نو و بعد به صورت کتاب به چاپ رسید. از دیگر آثارش می‌توان به مجموعه ۱۰ جلدی «داستان‌های محبوب من» و ۲۸ عنوان کتاب دیگر اشاره کرد. بیستون، آبشوران، فصل نان، همراه آهنگ‌های بابام، گل‌طلا و کلاش قرمز، ابر سیاه هزارچشم، روزنامه دیواری مدرسه ما، رنگینه، کی برمی‌گردی داداش جان و آتش در کتابخانه بچه‌ها از دیگر آثار این نویسنده مشهور است. همچنین می‌توان به کتاب‌های دیگر علی‌اشرف درویشیان مانند  سی‌ودو سال مقاومت در زندان‌های شاه و افسانه‌ها و متل‌های کردی، سال‌های ابری (۲جلد)، واژه‌نامه گویش کرمانشاهی، از این ولایت، خاطرات صفر خان (صفر قهرمانیان) و دانه و پیمانه (با همکاری رضا خندان‌مهابادی) اشاره کرد. داستان‌های کوتاه او به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، ترکی، عربی، کردی، ارمنی، نروژی و فنلاندی ترجمه شده است و فرهنگ ۱۹ جلدی «افسانه‌های مردم ایران» که با همکاری رضا خندان‌مهابادی تدوین کرده یکی از مهم‌ترین آثارش محسوب می‌شود.

جهان داستان‌های درویشیان

شیوه نگارش درویشیان ساده و بی‌تکلف است؛ نه فقط در آثاری که برای کودکان و نوجوانان نوشته است، بلکه حتی در داستان‌های بزرگسالان و رمانش نیز چنین خصوصیتی دیده می‌شود. وی به نظر می‌رسد از هرگونه تکنیک‌ و اشکال روایت مدرن دوری می‌کند. شاید مهم‌ترین دلیل این رویکرد را بتوان در نوع مخاطبانی که به‌عنوان جامعه هدف درنظر گرفته جست‌وجو کرد. او از دل جامعه‌ای فقرزده برخاسته و برای آنان می‌نوشت از این‌رو بیشتر درصدد گزارشی از واقعیت بود نه خلق ادبیاتی که صرفا به قصد لذت بردن از جهانی فانتزی به وجود آمده. چنین نگرشی البته با توجه به ایدئولوژی‌های رایج در آن زمان و نوعی تعهد اجتماعی که گاه به صورت شعارهای سیاسی جلوه می‌کرد چندان عجیب نیست از این‌رو برای ارزیابی منصفانه آثار درویشیان باید آثارش را در ظرف زمان و مکان خلق آنها سنجید.

جهل و اختلاف طبقاتی که به صورت فقر جلوه‌گر می‌شوند مضامین بسیاری از داستان‌های او را تشکیل می‌دهند از این‌نظرآثار درویشیان هم از نظر شیوه روایت و هم از نظر جهان‌بینی شباهت زیادی به آثار صمد بهرنگی دارد و این البته از سر اتفاق نیست. بهرنگی در آن سال‌ها با توجه به مرگ زودهنگامش که در هاله‌ای از ابهام و بدبینی پیچیده شد، الگوی بسیاری از نویسندگان جوان قرار گرفت که مبارزه علیه ظلم را از راه رخنه کردن در قلب کودکان و نوجوانان پی می‌گرفتند. بی‌جهت نیست که نخستین مقاله چاپ شده درویشیان نیز در رثای صمد بود. علاوه‌بر این علاقه شخصی، نقاط مشترکی نیز در زندگی آنها یافت می‌شود؛ هر دو در خانواده‌های فقیر بالیده و از این مهم‌تر معلمی در روستا را تجربه کرده بودند.

همین عوامل موجب شد که هر دو به قشر پایین‌دست جامعه اهمیت بیشتری بدهند و بیشتر درصدد ارائه گزارشی دقیق و واقع‌گرایانه از فقر و تبیین ریشه‌های ستم باشند درحالی‌که تمام تلاش حکومت وقت، ارائه تصویری شسته و رفته از کشوری در گذر از دروازه تمدن رو به دنیای مدرن بود. درونمایه داستان‌های درویشیان تنها از سر تعهد اجتماعی نبود، بلکه حاصل تجربه زیستی او نیز محسوب می‌شود. داستان‌های او از دل خانه به دوشی‌های او و خانواده‌اش و اجاره‌نشینی در محله‌های فقیرنشین نشات گرفته است شاید به همین خاطر باشد که در «سال‌های ابری» آن همه از خانه‌کشی و کرایه‌نشینی نوشته است.

وی در کودکی بیشتر اوقات پای چرخ خیاطی مادربزرگش می‌نشست و دسته چرخ را برای او می‌چرخاند. مشتری‌ها می‌آمدند و حرف می‌زدند. پای چرخ مادربزرگ، در دوران کودکی چشمه‌ای از الهامات داستان بود که به انواع گوناگون از داستان‌هایش سر برآورد. درویشیان با تمام احساس تعهد به اجتماع برای دیگر نویسندگان تعیین تکلیف نمی‌کرد و معتقد بود هر نویسنده‌ای حق دارد برای خودش و به شیوه خودش بنویسد و همان‌طور که سال‌ها پیش در مصاحبه‌ای با سایت قابیل گفته بود: «باز هم می‌گویم که هنرمند، شاعر و نویسنده مختار است که برای دل خودش بنویسد. اما من از آن چیزهایی که در دنیای پیرامونم متاثر می‌شوم می‌نویسم و هدفم آگاه کردن خواننده به وقایع و رویدادهای اطراف اوست. به قول آنتوان چخوف، یکی از محبوب‌ترین نویسندگان من: «همه آنچه می‌خواستم آن بود که صادقانه به مردم بگویم نگاه کنید به خودتان. نگاه کنید چه زندگی بد و ملال‌انگیزی می‌گذرانید.» این مهم‌ترین چیزی است که مردم باید دریابند. و وقتی آن را به درستی دریافتند، بی‌گمان زندگی تازه و بهتری خواهند آفرید... انسان زمانی بهتر خواهد شد که او را چنان‌که هست به خودش بنمایانیم.» و در پاسخ به این سوال که برای چه می‌نویسد، فروتنانه عنوان کرده بود: «برای آن می‌نویسم که اثر ناچیزی بر دنیای مردم پیرامون خودم بگذارم.»

علی اشرف درویشیان