شب شیدایی تهران با آواز شهرام ناظری

«پیش از اجرای کنسرت گروهی من اینجا در خدمتتان هستم تا قطعه‌ای با شعر شفیعی کدکنی به نام «حلاج» را برایتان اجرا کنم. البته قبلش بگویم که من دو روز است که سرما‌خورده‌ام و به همین دلیل اگر وسط اجرا برای صدایم مشکلی پیش آمد از شما عذرخواهی می‌کنم، به هر حال همه شما بارها صدای من را شنیده‌اید.» این سخنان مقدمه شهرام ناظری در ابتدای کنسرت بود. زمانی که پس از تشویق‌های ایستاده و طولانی تماشاگران تعظیم کرد و سه تارش را در دست گرفت و روی صندلی نشست تا شعر شفیعی را اجرا کند. حاضران در سالن که چیزی در حدود ۶۰۰ نفر بودند، پس از اجرا از صندلی‌هایشان بلند شدند و چند دقیقه ایستاده ناظری را تشویق کردند. سپس نوازنده سازهای کوبه‌ای روی سن آمد و قطعاتی را اجرا کرد.

بعد از آن گروه مولوی وارد صحنه شدند و پس از کمی معطلی دوباره استاد ناظری نیز به سن بازگشت. او همراه با گروه ابتدا دو قطعه «شیدا شدم» و «راست بگو نهان مکن» را با تنظیم‌هایی تازه و بسیار پیچیده اجرا کرد. او قبل از اجرا گفت: «قرار بود به خاطر سرماخوردگی و به‌خاطر هماهنگی با گروه، من هم روی صندلی بنشینم و اجرا کنم اما می‌خواهم قطعه شیدا شدم را اجرا کنم که دیگر شیدایی است و نمی‌توان و نباید نشسته خواند. البته قرار نبود این قطعه را اجرا کنم چون قطعه دشواری است و من بیمارم و صدایم کمک نمی‌کرد. به همین دلیل قطعه دیگری را آماده کرده بودیم، اما الان انرژی و شور شما حاضران در سالن من را به وجد آورده و کمک می‌کند تا ایستاده شیدا شدم را بخوانم. این شیدایی از شما در وجود من افتاد و به من انرژی و شور داد.» در چند سال اخیر تنظیم آثار اجرا شده ازسوی ناظری بسیار پیچیده و مبتنی بر ریزه‌کاری‌های فراوانی بوده است. این موضوع اجرای زنده آثار را در کنسرت‌ها دشوار کرده اما با وجود این نوازندگان چیره‌دست و البته جوان گروه‌های موسیقی توانسته‌اند تا استاد را در این کنسرت‌ها به‌خوبی همراهی کنند.

راست بگو، نهان مکن!

ناظری قبل از اجرای قطعه «راست بگو...» گفت: مولانا گاهی با کمک گرفتن از زبان طنز به نقد وضعیت اجتماعی می‌پردازد. او بارها در شعرش می‌گوید راست بگو و دروغ نگو. اینکه می‌گوید بوی شراب می‌زند، خربزه در دهان مکن، هم طنز دارد هم پند دارد. این پند برای امروز ما هم لازم است. او بارها بر این آموزه تاکید می‌کند، برهمین اساس است که من هم لازم می‌بینم تاکید کنم و بگویم خب دروغ نگوییم! راست بگوییم. مخصوصا در جامعه امروز ما که شنیدن و گوش کردن به این پند بیشتر از هر زمانی لازم است. ناظری سپس به ظرف آب و شربت چهارتخمه لعابی که کنار دستش بود اشاره کرد و‌ گفت: «یک آقایی از من پرسید این چیست که می‌خوری و آنقدر با شور و احساس اجرا می‌کنی؟ گفتم البته شاید این نظر شماست که فکر می‌کنی اجرای من شور و احساس دارد. اما به خدا این آب است و آن یکی شربتی است برای نرم کردن حنجره. چون همانطور که گفتم پریروز سرما خورده‌ام و باید برای درمان و صاف کردن صدایم از این استفاده کنم و...»

این صحبت‌های استاد با خنده و تشویق‌های مداوم تماشاگران همراه بود. ناظری سپس به کمبود وقت اشاره کرد و گفت دوست دارم قطعه کردی هم اجرا کنم، می‌دانم که شما هم دوست دارید. در این لحظه تشویق‌های مداوم تماشاگران آغاز شد و آنقدر ادامه پیدا کرد تا مسوولان برگزاری کنسرت موافقت کردند که ناظری قطعه‌ای کردی را اجرا کند. او گفت: این قطعه را تنهایی اجرا می‌کنم و قطعه بعدی را که «قفل زندان» بود به خاطر کمبود وقت اجرا نخواهیم کرد. او قطعه کردی «کابوکی» را اجرا کرد. حاضران در سالن با تشویق‌های مداوم خود او را در زمان نواختن این قطعه همراهی کردند و پس از پایانش اصرار تماشاگران برای اجرای «قفل زندان» آنقدر ادامه پیدا کرد که گروه مجبور شدند قطعه «قفل زندان» را نیز اجرا کنند. تنظیم این قطعه نیز بسیار پیچیده بود اما برای کوتاه شدن زمان اجرا، گروه این قطعه را از نیمه آغاز کرد.

مسافری از اسپانیا

پس از ۱۰ دقیقه استراحت، گروه اسپانیایی به سرپرستی مونتون روی سن آمد و پنج قطعه بدون کلام را اجرا کرد. او ابتدا به تنهایی روی صحنه آمد و با کت و شلوار و کلاه و کراواتی که به نظر می‌رسید تیپ همیشگی اوست، گیتارش را در دست گرفت و قطعاتی را اجرا کرد. قدرت او در نواختن ساز و انعطاف پذیری و سرعتش چنان تحسین برانگیز بود که بارها تماشاگران را به تحسین و تشویق واداشت. سپس کاخن نواز گروه وارد صحنه شد و قطعه‌ای را به صورت مشترک با مونتون اجرا کرد. در ادامه نیز یار سوم گروه که نوازنده آکاردئون بود و چهره‌اش هنگام نواختن قطعات حالات جالب و بامزه‌ای به خود می‌گرفت روی صحنه آمد. گروه پس از تکمیل شدن قطعاتی با تمپوی بالا اجرا کردند. تنظیم قطعات به گونه‌ای بود که شور و تمپوی بالای بعضی بخش‌ها در کنار آرامش و تمپوی پایین بخش‌های دیگر مانند یک موج سینوسی به صورت متناوب در کنار هم قرار گرفته بودند.

در میانه اجراها، مونتون بارها نکاتی را به زبان اسپانیولی بیان کرد. جالب آن بود که کمتر کسی از حاضران به این زبان آشنایی داشت و کمتر کسی می‌فهمید که مونتون چه می‌گوید. با این حال مونتون به زعم خودش شوخی می‌کرد و می‌خندید و تماشاگران نیز او را با خنده و تشویق همراهی می‌کردند. مونتون همچنین اعضای گروهش را معرفی کرد اما همچنان معلوم نبود چه می‌گوید. کسی از برگزارکنندگان کنسرت هم حرف‌های او را ترجمه نکرد. اما بعضی از تماشاگران که جملاتی از این زبان را بلد بودند مدام از او تقدیر می‌کردند. او گفت: «گراتسیا ایران» و جواب شنید: «گراتسیا سینیوره». مونتون در یکی از قطعات یکی، دو جمله آواز خواند اما ادامه نداد. بعد از اجرا که با استقبال گسترده تماشاگران همراه بود او اعضای گروهش را در ‌آغوش گرفت و به حاضران در سالن ادای احترام کرد.

این برنامه که شب اول کنسرت شب‌های گروه b بود قرار بود از ساعت ۲۱ برگزار شود که با حدود نیم ساعت تاخیر در ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه آغاز شد. این کنسرت‌ها قرار بود به بهانه همگروه شدن ایران و اسپانیا و پرتغال در مسابقات جام جهانی برگزار شود. پیشتر قرار بود گروهی از پرتغال نیز در این کنسرت حضور داشته باشد که البته به دلایل عجیب و غریبی از حضور در  ایران انصراف داد. شب دوم این کنسرت‌ها نیز با حضور محسن شریفیان و گروه لیان با حضور دوباره مونتون و گروه سه نفره‌اش برگزار شد.