بازار آخر سال کتاب در غیاب «عیدانه»

کاغذ گران

افزایش قیمت کاغذ در ماه‌های اخیر و دیگر لوازم اولیه تولید کتاب، موجب شده بهای این کالای فرهنگی در ماه‌های اخیر افزایش چشمگیری یابد به نحوی که بر میزان فروش تاثیر گذاشته است و وضعیتی را پیش آورده که ناشران برای سال آینده نیز چشم‌انداز مطلوبی پیش‌بینی نمی‌کنند و در انتظار افزایش بیشتر قیمت‌ها هستند. این افزایش قیمت، نه سالانه که دیگر ماه به ماه عرض اندام می‌کند آنچنان که طبق آمارهای رسمی خانه کتاب، قیمت کتاب در این ماه به‌طور میانگین به صفحه‌ای ۱۸۴ تومان رسیده است، در حالی است که در دی‌ماه این میانگین معادل بود با ۱۷۰ تومان. بنا به گزارش خبرگزاری کتاب، افزایش نزدیک به ۱۱درصدی قیمت کتاب در شرایطی تجربه می‌شود که بازار کاغذ به‌عنوان اصلی‌ترین مواد مصرفی تولید کتاب، ماه‌های پرتنشی را پشت‌سر می‌گذارد. طبق آخرین استعلام از بازار آزاد کاغذ(۱۸اسفندماه) قیمت کاغذ ۶۰×۹۰ اندونزی ۷۰ گرمی بندی ۳۰۵ و ۸۰ گرمی در همین ابعاد، بندی ۳۴۵ هزارتومان است، درحالی‌که این کالا در اسفند‌ماه سال گذشته با قیمت زیر ۱۰۰هزارتومان معامله می‌شد.

بدیهی است افزایش قیمت کاغذ به‌عنوان اصلی‌ترین ماده خام کتاب به‌صورت مستقیم بر محصول نهایی تاثیر می‌گذارد آنچنان که این روند روبه‌رشد را می‌توان در قیمت متوسط کتاب‌ در ماه‌های اخیر مشاهده کرد. قیمت میانگین کتاب در بهمن‌ماه سال ۹۷ برابر با ۲۵۲هزار و ۴۰۳ ریال بوده که در مقایسه با میانگین قیمت کتاب در بهمن ۹۶ که ۱۶۶هزار و ۱۲۰ریال بود، حدود ۵۲درصد افزایش داشته است.  از آنجا که چنین تورمی منحصر به کتاب نیست و اقلام ضروری زندگی روزمره را نیز در بر می‌گیرد، آثار فرهنگی هرچه بیشتر به انتهای فهرست خرید هدایت می‌شوند و بسیاری از خانواده آنها را از سبد خرید بیرون می‌راند. از این‌رو می‌توان گفت تاثیری مضاعف بر ضعف صنعت نشر وارد می‌شود که این موضوع را به وضوح می‌توان در بازار کتابفروشی‌های شب عید مشاهده کرد.

طرحی که جاخالی داد

 در این وانفسا که انگیزه مخاطبان برای خرید کتاب کاهش یافته است خبر رسیده که امسال طرح تخفیف کتابفروشی‌ها با عنوان «عیدانه کتاب» برگزار نمی‌شود؛ طرحی که در آن خریداران کتاب با مراجعه به کتابفروشی می‌توانستند از درصد تخفیف مشخص و محدودی که وزارت ارشاد به کتابفروشی‌ها پرداخت می‌کرد، بهره‌مند شوند. دلیل برگزار نشدن این طرح را باید در بی‌علاقگی کتابفروشان به پیوستن به آن جست‌وجو کرد؛ بی‌میلی‌ای که علتی موجه دارد و آن دریافت نکردن معوقاتشان از طرح گذشته (طرح پاییزه) است. هفته گذشته نیکنام حسینی‌پور، مدیرعامل خانه کتاب، متولی برگزاری این طرح عنوان کرد: «متاسفانه چون هنوز نتوانسته‌ایم معوقات کتابفروشی‌ها در طرح پاییزه کتاب را پرداخت کنیم،‌ عیدانه کتاب را برگزار نخواهیم کرد. پرداخت معوقات پاییزه را پیگیری کردیم،‌ اما به هر حال شرایط اقتصادی کشور را نیز باید در نظر گرفت. البته کتابفروشان حق دارند،‌ مطالبات آنها قانونی است‌ وما تلاش می‌کنیم هرچه سریع‌تر این مطالبات را پرداخت کنیم.»

بدیهی است حتی اگر در روزهای آینده این معوقات پرداخت شود امکان برپایی طرح در ایام نوروز مقدور نشود و سرانجام باید آن را به روزهای پس از تعطیلات منتقل کرد چراکه بعید به نظر می‌رسد کتابفروشی‌ها برای مبالغ کمی که از این راه عایدشان می‌شود در روزهای تعطیل به بازنگه‌داشتن کتابفروشی اقدام کنند. از این گذشته حال و هوای عمومی دو هفته نخست سال، بیشتر به دید و بازدیدها و سفرهای نوروزی اختصاص می‌یابد تا رفتن به مراکز فروش کتاب. حتی اگر این طرح در روزهای بعد از تعطیلات نیز انجام شود احتمالا با وجود مشکلات مالی که گریبان ارگان‌های متولی این طرح را گرفته و بدعهدی‌های مالی و مشکلاتی که تمام طرح‌های حمایتی دولتی از بدو انجام تاکنون داشته‌اند، کتابفروشان کمتری تمایل به پیوستن به آن را داشته باشند.

درمان یا مسکن؟

مسوولان فرهنگی در مواقع بحرانی اغلب به راهکارهای مقطعی و کوتاه‌مدت چون طرح‌های حمایتی می‌اندیشند در حالی که پیش از این نیز بسیاری از منتقدان ضمن برشمردن نکات مثبت این طرح‌ها، مضرات آن را برشمرده و نتایج آنها را در دراز مدت منفی ارزیابی کرده بودند چراکه بر این باورند که هر دخالتی، ولو مثبت، بازار کتاب را از جریان اصیل و خوداتکا دور می‌کند و سرانجام صاحبان موسسات نشر، کتابفروشان و مخاطبان کتاب را به نهادهایی چشم به راه اعانه‌های دولتی تبدیل می‌کند. از این‌رو نگاه مردم و مسوولان به نتایج چنین طرح‌هایی تا وقتی که با اهداف کوتاه‌مدت و مسکنی برای فرونشاندن درد باشد، مثمرثمر خواهد بود وگرنه اگر جای درمان را بگیرد در درازمدت پیکر نحیف این صنعت را ضعیف‌تر خواهد کرد.

نیاز به توضیح نیست که جریان اصیل فرهنگی در یک جامعه براساس نیاز واقعی برای خواندن، دانستن و لذت از مطالعه شکل می‌گیرد نه یارانه‌هایی که گاه و بی‌گاه به دستشان می‌رسد. همچنان مردم در چنین جوامعی بخش عمده‌ای از نیازهای مطالعاتی خود را از طریق کتابخانه‌ها برآورده می‌کنند. درحالی‌که اغلب کتابخانه‌های کشورمان با وجود هزینه ناچیزی که لازم به پرداخت است، تهی از مخاطبان واقعی است و این نشان می‌دهد ایجاد انگیزه‌های مادی برای خرید کتاب در درازمدت چندان راهگشا نیست. پس لازم است توجهات را بیش از همه، به سوی نظام آموزشی، به‌ویژه دبستان‌ها و مهدهای‌کودک برای بارآوردن نسلی کتابخوان متمرکز کنیم تا نیازهای اصیل و واقعی حرف نهایی را در بازار بزنند و به‌جای ایجاد انتظار برای دریافت یارانه، با ایجاد بسترهای توانمندسازی اقتصادی خانواده‌ها، موقعیت را برای برطرف کردن نیازهای فرهنگی جامعه فراهم‌سازیم.