کپی‌کاری از آثار بزرگان نقاشی اروپا که به شیوه یک سنت از خود کمال‌الملک تا بسیاری از شاگردانش ادامه پیدا کرد، محافظه‌کاری در رنگ‌بندی و طراحی و... نقاشی‌های خلق شده در این دوره طولانی را بسیار یک‌شکل و یک‌دست کرده است. چیزی که شاید جسارت هنرمندان را برای گریز از سنت کاریزماتیک کمال‌الملک کمرنگ‌تر می‌کرد. اما در همین ساخت و بافت تاریخی، نقاشی به نام منیر شاهرودی آغاز به کار کرد که به زودی توانست راه ویژه خودش را و جهان خویش‌ساخته‌اش را بسازد و بپیماید. شاید بتوان گفت مکتب‌گریزی یا مکتب‌ناپذیری منیر شاهرودی (اگر چنین اصطلاحی را بپذیریم)، او را به شیوه‌های نوینی از ارائه آثار هنری کشاند. بخشی از این ویژگی را همگان در آثار آفریده شده با شیشه و البته نقاشی‌ها می‌شناسند؛ اما این خوی نوگرایی، او را به شگردهای نو دیگری در ارائه آثار هنری راهنمایی کرده بود که بیشتر از آنکه برای مخاطب یا در سیر تاریخی یک هنر ساخته شود، بازنمایانگر جهان شخصی خالقش بود و تنه به هنر پست‌مدرن می‌زد.

مجموعه «جعبه‌های درد دل» یکی از نمونه‌های شیوای تجربه‌گرایی اوست که به خوبی این ادعا را تصدیق می‌کند. در زمانی که نقاشان دوران قاجاری و پهلوی نخست، دلبسته طبیعت بی‌جان و منظره و پرتره بودند و در یک سخن، آثار فیگوراتیو می‌ساختند و نقاشان کم‌شمار زن گرایش قابل پژوهشی به نقاشی از اشیا، حیوانات و پیرمردها داشتند، به جهان برآمدن کسی چون منیر شاهرودی که بعدها نام هنری فرمانفرمائیان را برای خود برگزید، دور از ذهن می‌نمود. موزه آثار او در باغ نگارستان به خوبی تفاوت‌های آشکار هنر نقاشی و شیشه‌کاری و... او را با دیگر هم‌نسل‌هایش به نمایش می‌گذارد. در این مجموعه می‌توانید هم آثار کمال‌الملک و شاگردانش را ببینید و هم آثار منیر شاهرودی فرمانفرمائیان را. مقایسه این دو، جایگاه منیر فرمانفرمائیان را بیشتر برجسته می‌کند.