تاریخ نگار بزرگ با کتابخانه‌ای درسر

این دقت و تعهد کاری از او محققی ساخت که به مدد دانش و شیرینی نثرش، آثارش هم برای دانش‌پژوهان مرجعی قابل استناد شده و هم برای مردم عادی، کتاب‌هایی لذت‌بخش برای مطالعه.

عبدالحسین زرین‌کوب در ۲۷ اسفند سال ۱۳۰۱ در بروجرد به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش گذراند و بعد به تهران آمد. در سال ۱۳۲۴، پس از آنکه در امتحان ورودی «دانشکده علوم معقول و منقول» و «دانشکده ادبیات» حائز رتبه اول شده‌بود، وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد؛ تحصیلی که تا دکترا ادامه یافت.

دقت و توجه در تحقیق گویا در تمام شئون زندگی زرین‌کوب تسری یافته بود از جمله ازدواج. وی در سال‌های ورودش به دانشکده، با قمر آریان آشنا شد.

آشنایی آنها در فضای دانشکده نزدیک به ۹ سال ادامه یافته‌بود، تا آنکه سرانجام عبدالحسین زرین‌کوب، که ۳۰‌ساله شده‌بود، از آریان خواستگاری کرد. به گفته آریان، زمانی که ماجرا را با پدرش مطرح کرد، شنید که پدرش به‌خوبی با زرین‌کوب آشناست و مقالاتی از او خوانده، اما فکر می‌کرده که نویسنده آن مقالات باید مردی ۵۰ساله باشد.

از نکات بارز شخصیت زرین‌کوب فروتنی بود. از این رو از به‌کار بردن لقب دکتر پیش از اسمش ابا داشت و حتی گفته می‌شود یک‌بار همسرش را که در جمع، وی را دکتر زرین‌کوب خطاب کرده بود شماتت کرد. حافظه قوی وی از دیگر نکاتی است که در خاطره اغلب اطرافیانش به‌عنوان ویژگی‌ شگفت‌انگیز به یاد مانده است. دکتر باقر صدری‌نیا، استاد دانشگاه تبریز که یکی از شاگردان عبدالحسین زرین‌کوب بود نقل می‌کند: متانت توام با عطوفت و مهربانی ویژگی بارز استاد زرین‌کوب بود و تلاش شگفت‌انگیز و حافظه‌ بسیار عجیب ایشان نیز بسیار حیرت‌آور بود، بدین جهت روزی از استاد پرسیدم: «شما چگونه این همه مطالب را می‌نویسید، آیا فیش‌برداری می‌کنید؟» ایشان پاسخ دادند: «حافظه‌ام بد نیست و مطلبی را که ۴۰ سال پیش خوانده‌ام غالبا به‌خاطر دارم که در کدام صفحات کتاب بوده است، ابتدا مطلب را می‌نویسم و سپس به کمک حافظه ارجاع می‌دهم.»

صدری‌نیا همچنین درباره تلاش و پشتکار بی‌وقفه و مداومت زرین‌کوب در مطالعه گفته است: «هر وقت که برای دیدارشان می‌رفتیم، یا مشغول خواندن بودند یا نوشتن؛ این درحالی بود که گرفتار انواع بیماری‌ها بودند و در این رابطه می‌گفتند «من کلکسیون امراض هستم». استاد در طول شبانه‌روز حدود ۱۶ تا ۱۸ ساعت مشغول مطالعه و نوشتن بودند.»

حبیب‌الله شریفی، استاد دانشگاه سوربن فرانسه نیز درباره شیوه کار استاد شرح داده است: «بعد از اینکه برای تحقیق به فرانسه رفته بودم، دکتر به همراه خانم دکتر قمر آریان به فرانسه آمدند. دوره اول بیماری‌شان بود. ضمن درمان بیماری‌شان تحقیق می‌کردند. من شاهد نوشتن کتاب «سرّ نی» بودم. نکته‌ای در تحریر ایشان وجود داشت؛ او در پاریس اتاق کوچکی را برای نوشتن انتخاب کرده بود که کسی اجازه وارد شدن به آن اتاق را نداشت. به اتاق می‌رفت، در را می‌بست و مشغول نوشتن می‌شد. اتاقش شامل یک میز و صندلی و مقداری کاغذ بود و کتابی در آنجا وجود نداشت. در واقع او بدون آنکه منبعی داشته باشد گاهی حدود چهار ساعت می‌نشست و می‌نوشت. حتی برای غذا خوردن هم به سختی بیرون می‌آمد. قمر خانم می‌رفتند دنبال‌شان می‌گفتند: عبدی اگر شما گرسنه نمی‌شی، دیگران گرسنه‌اند.»

زرین‌کوب علاوه بر ادبیات و تاریخ به موسیقی نیز علاقه‌مند بود. عظیم زرین‌کوب برادر استاد در این باره گفته است: «زرین‌کوب به موسیقی اصیل ایرانی علاقه خاصی داشت. او به سه خواننده علاقه‌مند بود: ادیب خوانساری، غلامحسین بنان و استاد شهیدی. او عاشق صدای ساز حسن کسایی بود. البته ما به‌صورت خانوادگی عاشق صدای نی و ساز استاد کسایی هستیم، یادم می‌آید بچه که بودیم و شلوغ می‌کردیم، زمانی که رادیو می‌گفت نوای ساز استاد کسایی است، مادرم می‌گفت: هیس! سیدحسن می‌خواهد نی بزند، حرف نزنید. زرین‌کوب زمانی که می‌خواست به فرانسه برود به من گفت‌ «از استاد کسایی چیزی درنیامده؟» من هم گفتم چرا، دو کاست از او به تازگی منتشر شده است. من دو کاست را در اختیار ایشان گذاشتم. خانمش تعریف می‌کرد زرین‌کوب زمانی که شروع به نوشتن «سرّ نی» می‌کرد، کاست کسایی را برایش می‌گذاشتم، خود زرین‌کوب هم می‌گوید با نوای نی کسایی «سرّ نی» را نوشتم.»

از زرین‌کوب ۱۵ کتاب در زمینه ادبیات، ۱۴ کتاب در زمینه عرفان و تصوف و ۱۲ کتاب در زمینه تاریخ و چند کتاب درسی و مقاله به‌جا مانده است که از میان آنها می‌توان به آثار پرمخاطبی چون «از کوچه رندان»، «پله‌پله تا ملاقات خدا» و «دو قرن سکوت» اشاره کرد. عبدالحسین زرین‌کوب در ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در ۷۷سالگی در تهران درگذشت.