شوخی با بدیع‌زاده در قطار

 ابوالحسن صبا پس از افتتاح رادیو در سال ۱۳۱۹ مهدی خالدی را به‌عنوان نوازنده ویولن به ارکستر رادیو معرفی می‌کند و موفقیت خالدی تا به آنجا است که پس از مدتی کوتاه برنامه‌ای رادیویی به او سپرده می‌شود.او در سال ۱۳۳۴ به مقام سرپرستی موسیقی رادیو ایران رسید و با همکاری غلامحسین بنان ۶ ارکستر برای رادیو تشکیل داد و خوانندگان و نوازندگان مختلفی در آن ارکستر که رهبری‌اش به عهده خودش بوده، حضور یافتند. خالدی در مدت حضورش در رادیو بیش از دویست آهنگ ساخته است.

در کتاب «ساز شکسته» نوشته منوچهر سهیلی که درباره آثار مهدی خالدی است به نقل از استاد حسین یاحقی آمده است که سر وته آرشه ساز مهدی در هنگام نواختن معلوم نیست و به گفته استاد صبا ایشان در هنگام نواختن ساز پنجه را تحت‌تاثیر آرشه قرار می‌دهد و در یک‌ زمان هم بر عکس عمل می‌کند. ایشان اولین آهنگسازی است که روی فیلم موسیقی متن ساخت که بعدها دیگران از این ابتکار وی پیروی کردند.

مهدی خالدی در مصاحبه‌ای گفته است: «اصولا آدمی نبودم که دنبال پول بروم. دنبال پول نرفتم. دنبال پول رفتن را خیلی کسر شأن می‌دانستم. دنبال هنرم بودم. می‌خواستم این هنرم را روز به روز بالا ببرم، شخصیت هنری‌ خودم را بالا ببرم. این بیشتر مرا اقناع می‌کرد. من حالا به شما عرض می‌کنم؛ یعنی یک اقراری می‌کنم، باور کنید به حقیقت امر، من هر وقت یک آهنگی می‌ساختم و در استودیو رادیو آن را اجرا می‌کردیم و این اجرا مورد رضایت من بود، از استودیو که بیرون می‌آمدم مثل این بود که خدا یک میلیون تومان به من پول داده و می‌گفتم حالا من این یک میلیون تومان را اگر داشتم این‌قدر مرا راضی نمی‌کرد. یعنی آن حس انسانی مرا این پول این‌قدر اقناع نمی‌کرد، ولی با اجرای این آواز و این ترانه حس انسانی خودم را اقناع کردم. به همین راضی بودم. دنبال پول هم هیچ‌وقت نبودم. حالا هم نیستم. بعدا هم نخواهم بود. عقیده‌ام هم این است که مال دنیا به دنیاست. در این مسیر نبودم. حالا یا درست بوده یا نادرست بوده، غلط بوده یا صحیح بوده، هرچه بوده فعلا ما این هستیم.»

پرویز خطیبی در کتاب «خاطراتی از هنرمندان» می‌گوید: «مهدی خالدی و علی زاهدی خواننده موسیقی ایرانی از دوران جوانی باهم آشنا و رفیق شده بودند و وقتی آنها وارد عالم هنر شدند هیچ‌کس باور نمی‌کرد که بتوانند به آسانی رقبای سرسخت و نامداری را که سر راه داشتند کنار بزنند. ساز دلنشین خالدی و تکنیک جدید او در کار آهنگسازی سبب شده بود که ترانه‌های دهه بیست بر زبان‌ها بیفتد خصوصا که شاعرانی چون رهی معیری و نواب صفا با خالدی و زاهدی همکاری می‌کردند و این گروه سه نفره در انتخاب اشعار و طرز اجرای آهنگ‌ها حساسیت زیادی از خود نشان می‌داد.خالدی کم حرف، ‌آرام و خنده رو بود و علی زاهدی جدی و پرحرف و صریح‌اللهجه.آنچه را که خالدی نمی‌توانست یا نمی‌خواست بیان کند، زاهدی با صراحت می‌گفت و در واقع مغز متفکر گروه بود، به همین جهت بدیع‌زاده اسم زاهدی را پیران ویسه گذاشته بود و هرگز با او میانه خوبی نداشت.

علی زاهدی همیشه سعی می‌کرد با بدیع‌زاده سر به سر بگذارد و غالبا این شوخی‌ها برای بدیع‌زاده گران تمام می‌شد. ازجمله در قطار بمبئی - کلکته بدیع زاده ترمز خطر را به زاهدی نشان می‌دهد و از او می‌پرسد این چیه که زیرش نوشته‌اند پول؟ پول به معنی کشیدن و زاهدی با لحن جدی جواب می‌دهد: این یک نوع بازی است مثل «جک‌پات». اگر دستگیره را محکم بکشی پول می‌ریزد پایین.

 بدیع‌زاده با آنکه آدم زرنگ و باهوشی بود فریب می‌خورد و دستگیره خطر را محکم می‌کشد، قطار فورا توقف می‌کند و ماموران قطار به سراغ او می‌آیند و می‌پرسند چه کسی دستگیره را کشیده؟ بدیع‌زاده جلو می‌رود و می‌گوید من کشیدم. مامور می‌گوید لطفا صد روپیه مرحمت کنید. بدیع‌زاده که ناراحت شده بود به زاهدی می‌گوید: مگر تو نگفتی اگر این دستگیره را بکشم پول می‌ریزد؟! زاهدی با سادگی جواب می‌دهد دیدی که پول ریخت ولی توی جیب روسای قطار.»

فعالیت مهدی خالدی محدود به نوازندگی و آهنگسازی برای خوانندگان نبود. او در اواخر دهه ۲۰ همکاری با سینماگران را آغاز کرد و برای فیلم‌های «شرمسار»، «مادر» و «افسونگر» ساخته اسماعیل کوشان آهنگ ساخت و به اتفاق علی زاهدی و سانسار خاچاطوریان، فیلم سینمایی «ماجرای زندگی» به کارگردانی نصرت‌الله محتشم را تهیه و تولید کرد.خالدی در سال ۱۳۶۳ دچار سکته‌ مغزی شد و پس از آن سرطان حنجره گرفت و پس از تحمل سختی‌های بسیار نهم آذرماه سال ۱۳۶۹ از دنیا رفت و در آرامگاه ابن بابویه به خاک سپرده شد.