روزی تو را درآغوش می‌گیرم

امروز ۷ روز از زمانی که ما را ترک کردی می‌گذرد. خیلی از مردم تمام عمرشان من و تو را با هم مقایسه کردند. تو نابغه‌ای بودی که دل دنیا را بردی، یکی که وقتی توپ به پایش می‌چسبید جادو می‌کرد، یک اسطوره حقیقی اما برای من تو بالاتر از همه اینها بودی، تو همیشه برای من یک دوست فوق‌العاده خواهی ماند؛ یک دوست با قلبی بسیار بزرگ. امروز می‌دانم که دنیا جای بهتری می‌بود اگر ما می‌توانستیم کمتر خودمان را با هم مقایسه کنیم و به جای آن بیشتر یکدیگر را تحسین کنیم. پس الان می‌خواهم به تو بگویم که دیه‌گو تو با هیچ کسی قابل مقایسه نیستی. زندگی تو در صداقت تعریف می‌شد. تو به شیوه‌ خاص و بی‌نظیر خودت به ما آموختی که می‌‌توانیم خیلی بیشتر از اینها عاشق باشیم و به یکدیگر بگوییم «دوستت دارم». رفتن زودهنگامت به من اجازه نداد این را به تو بگویم و به همین دلیل فقط آن را برایت می‌نویسم: «دیه‌گو، من دوستت دارم.» دوست عزیز من، از تو به‌خاطر همه خاطراتی که در طول سفرمان برایم ساختی ممنونم. یک روز در آسمان‌ها من و تو در یک تیم کنار هم بازی خواهیم کرد و آن روز من برای اولین بار بدون آنکه گل زده باشم، مشتم را به آسمان می‌برم؛ چون می‌توانم دوباره تو را در آغوش بگیرم.