واکنش شاعر کودکان به حذف نام  4 نویسنده از معابر

او افزود: سال‌های پیش، همیشه این سوال برای من مطرح بود که چه کسی نام‌های ملاصدرا، شیخ بهایی، میرعماد و... را روی خیابان‌ها گذاشته است. بعد از سال‌ها فهمیدم این نام‌گذاری‌ها کار «سید حسین نصر» فیلسوف شناخته‌شده معاصر بوده. شاید اگر نام میرعماد بر دیوار خیابانی نقش نمی‌بست به جز جمعیت محدود خطاطان و بعضی اهل هنر و فرهنگ کسی او را نمی‌شناخت؛ اما الان میلیون‌ها نفر از مردم او را می‌شناسند و این تاثیر آگاهی و درک بالای کسی مثل سیدحسین نصر است در نام‌گذاری این خیابان‌ها. من متوجه نمی‌شوم دغدغه کسانی که اقدام به حذف این نام‌ها کرده‌اند چیست؛ اما روشن است که وضعیت نابسامان فرهنگ و ادبیات و هنر امروز حاصل همین مدیریت‌ها در طول سال‌های گذشته است که تا به حال جریان داشته. نتیجه این نوع مدیریت‌ها می‌شود وضعیت ناهنجار کتاب‌های درسی، وضعیت امروز کتاب و کتاب‌خوانی که صحبتش شد.

این نویسنده سپس گفت: یک دوره کسی نام‌هایی را بر خیابان‌ها می‌گذارد و همان نام‌گذاری‌ها سطح فرهنگ یک مملکت را بالا می‌برد و یک دوره هم مثل این دوره کسانی می‌آیند و می‌خواهند نام‌هایی را که با فرهنگ گره خورده‌ و تاثیرگذار بوده‌اند، از صفحه روزگار پاک کنند که البته آب در هاون می‌کوبند. جمله‌ای را در متن آقای مرادی‌کرمانی خواندم که جالب بود و آن اینکه ادبیات مثل آب است، هر کجا که جلویش را بگیرند از جای دیگری راه خود را باز می‌کند. این مساله را ما بارها و بارها دیده و شنیده‌ایم. یادم می‌آید یک سال در نمایشگاه کتاب، به غرفه‌ها دستور دادند که کتاب‌های فروغ‌فرخزاد را جمع کنند و همان کار باعث شد کسانی که به نمایشگاه می‌آمدند و ماجرا را می‌فهمیدند، بیرون نمایشگاه دنبال کتاب فروغ می‌گشتند. آن سال فروش کتاب‌های فروغ در بیرون از نمایشگاه به حدی بود که اگر همه غرفه‌های نمایشگاه هم کتاب او را روی پیشخوان می‌گذاشتند، آنقدر فروش نمی‌کرد.

سردبیر سابق سروش نوجوان در پایان گفت: خطاب به این مسوولان می‌گویم که اصلا شما همه را هم حذف کردید! جایگزینش را دارید؟ اگر دارید بسم‌الله، کل ادبیات و هنر را تعطیل کنید و کسانی را که تا به حال تربیت کرده‌اید، جایگزین کنید. در این سال‌ها ده‌ها مجله تاثیرگذار را که سال‌ها سابقه داشته‌اند تعطیل کرده‌اید. از اهلش گرفته‌اید و به خودی‌هایتان سپرده‌اید. خودی‌های شما چند شماره از آن مجله‌ها را هم نتوانستند ادامه بدهند، تیراژ کتاب را که دو دهه اول انقلاب حداقل ۲۰هزار جلد در سال بود و سال به سال تجدید چاپ می‌شد، به ۲۰۰ جلد، ۱۰۰ جلد و ۵۰ جلد رسانده‌اید. کاش لااقل یک کار مثبت در پرونده کارهای فرهنگی خود داشتید و دست به این کارها می‌زدید. خراب کردن و پاک کردن صورت‌مساله که کاری ندارد و هرکس قدرت آن را دارد؛ شما که توان ساختن ندارید لااقل خراب نکنید، هرچند همان‌طور که گفته شد، در نهایت خرابی به خود شما برمی‌گردد و ادبیات هر رکود و بی‌مهری و تخریب را پشت سر خواهد گذاشت و به راه خود ادامه خواهد داد.