ماموریت جهانی یک هنرمند

حمیدرضا عجمی، هنرمند خوشنویسی نیز در این مراسم گفت: استاد کابلی از حیث عقلانیت اخلاق‌مدار هستند. اساسا ما باید از منظر عقلانیت از بزرگان خود دفاع کنیم. ایشان اخلاق را عقلانی پذیرفته بودند و اخلاق‌مداری سلوک عرفانی‌شان بود. تواضع از وجود ایشان است و مودب بودن به‌دلیل پیشه‌شان نیست، بلکه مودب به آداب الهی هستند. متاسفانه در این سال‌ها در حق بزرگان خود اجحاف کرده‌ایم. اخلاق از محورهای خوشنویسی سنتی است. سنت نیز یا فرهنگ است یا قسمی از آن یا فرهنگ است که ذیل سنت تعریف می‌شود. سنت امر کهنه‌ای نیست که امروز آن را قلمداد می‌کنیم و کهنگی تعبیر درستی از آن نیست. سنت در خوشنویسی و هنرهای سنتی سیر کمالی از ظاهر به باطن رسیدن است.

حجت‌الله ایوبی، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو ایران نیز در پیامی ویدئویی گفت: هنر غوغای درونی هنرمند و راه هنرمند به سمت نور است و کسی که به این درجه می‌رسد، اگر بیانی هنری داشته باشد، دغدغه‌اش را با دیگران به زبان‌های گوناگون تقسیم‌ می‌کند.

محمود سالاری، معاون‌ امور هنری وزارت فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی نیز در این مراسم گفت: در تاریخ هنر فراوان داشته‌ایم کسانی را که به زور رسانه و پول و جناح‌های سیاسی تبدیل به چهره شده‌اند. زمانی پشت هر وانت بار بیتی از یک شاعر درج شده بود که حالا هیچ خبری از هیچ‌کدام نیست؛ زیرا ماندگار نبودند. خیلی‌ها در خوشنویسی تکنیکال می‌نویسند. من در جایگاهی نیستم که‌ بخواهم‌ درباره هنر استاد کابلی صحبت کنم؛ اما هنر ایشان به واقع هنری الهی است و تجلیات آن در روحیاتشان است.

در این مراسم استاد یدالله کابلی هم سخنرانی کرد و گفت: جامعیت در دنیای هر هنرمند این است که دلبستگی به سایر هنرها داشته باشد. مأنوس بودن با نگارگری هم برای من این‌طور بود. معلم من همیشه احساسم بود که در جریان مواجهه با لحظه‌های ناب زندگی پدید می‌آمد یا فضای آزاد نقاشی‌های چینی و آن پرواز پرنده‌ها و... در آن نیز این تاثیر را بر من گذاشتند و فکر کردم من هم باید آزادانه در صفحه حرکت کنم و اینکه گاهی به شوخی می‌گفتم دیگر چارپاره چلیپا پوسید و در صفحه هزاران نقطه برای شروع وجود دارد. بنابراین از هر گوشه کاغذ شروع به نوشتن کردم و نتیجه‌اش شیوه‌ای بود که امروز مقبولیت یافته و در ادامه شاهد درخشش بیشترش خواهیم بود.

از دیگر مواهب زندگی من یاد کردن از هنرمندان بود. از استادم آسید حسن میرخانی یاد می‌کنم که در اواخر دهه ۴۰ می‌دید من تا پایان جلسه سر کلاسش می‌ماندم و بعد هم او را تا خانه دنبال می‌کردم و در همه مسیر با من گفت‌وگو می‌کرد. به او می‌گفتم پدری می‌خواهم که تمام عمر دنبال او حرکت کنم و آسید با قلم شیرین و دلپذیر خود که پل ارتباطی نسل گذشته و جدید بود، آثاری بی‌نظیر در روزگار خود ایجاد کرد.

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش بیان کرد: بارها حس کردم چقدر خوب است افراد در کوشش هنری خود ارتباط جهانی بیابند و رویکرد هنر ملی خود را در هر جایی جار بزنند. خدا را شکر می‌کنم افتخار این را داشتم در آمریکا و اروپا تنها از هنر ایران صحبت کنم و ماموریت خود را این می‌دانستم تا از هنر مملکتم بگویم نه از خودم.