من موسیقی کلاسیک یادت دادم  تو خواننده شدی؟

یک شب در بک‌استیج ایشان را دیدم و همدیگر را بغل کردیم. با همان لحن همیشگی‌اش گفت: «من این همه وقت گذاشتم و با تو راخمانینف کار کردم.، آمدی خواننده شدی؟» عصار، نخستین کنسرت موسیقی خود را در سن ۱۶ سالگی در جایگاه نوازنده پیانو در تالار ابوریحان دانشگاه شهید بهشتی برپا کرد و پس از آن در سن ۲۲ سالگی یعنی سال ۱۳۷۰ در تئاتر «پیروزی در شیکاگو» به کارگردانی داوود رشیدی و بازی مهدی هاشمی و فریماه فرجامی در جایگاه نوازنده پیانو حضور یافت.  نخستین تجربه خوانندگی او به‌‌‌طور رسمی، با اجرای قطعه «عیدانه» به سفارش مرکز موسیقی سازمان صدا و سیما با سروده‌‌‌ای از مولانا و آهنگ‌‌‌سازی فؤاد حجازی در سال ۱۳۷۷ شکل گرفت. پس از آن در فیلم سینمایی «مرد عوضی» به اجرای قطعه‌‌‌ای پرداخت و سپس به همراه محمد اصفهانی، «قدسیان آسمان» را اجرا کرد. همچنین اجرای ترانه «باغ زندگی» همراه با شادمهر عقیلی از آثار سرشناس وی به حساب می‌‌‌آید.  آلبوم «نهان مکن» با همکاری شهرداد روحانی در استودیو اَبی رُد لندن با ارکستر سمفونیک لندن ضبط شده است. وی در سال ۱۳۹۶ بعد از ۶سال دوری از مارکت موسیقی، آلبوم «جز عشق نمی‌‌‌خواهم» را منتشر کرد و اولین اجرای زنده چهار ترانه این آلبوم را در محل دائمی نمایشگاه‌‌‌های بین‌المللی تهران اجرا کرد. خودش گفته: «یک بار ادمین توییتر سیامک انصاری، ‌‌‌ یک نظر‌سنجی گذاشته بود با این عنوان که «آیا به کنسرت علیرضا عصار می‌‌‌آیید؟» همان روزها هم قرار بود کنسرت من برگزار شود. اتفاق خنده‌داری بود. البته می‌خواستم کله‌اش را بکَنم. بنده خدا خودش در جریان نبود و ادمین توییترش شب قبل از بلیت فروشی نظرسنجی گذاشته بود. در نظرسنجی‌ای که ۲۰۰‌هزار نفر شرکت کرده‌اند، ۱۰‌درصد گفتند می‌آییم و ۹۰‌درصد هم گفتند نمی‌آییم. درواقع عدد درستی بود و ۲۰‌هزار نفر به کنسرت من آمدند ولی‌درصدی که ایجاد شد، کمیک بود. این را هم در نظر بگیرید که توییتر آقای انصاری است دیگر و کمدی ماجرا بیشتر می‌شود.» پیمان معادی در گفت‌‌‌وگویی درباره فیلم «بمب، یک عاشقانه» گفته است: «من و سیامک انصاری و علیرضا عصار باهم در یک مدرسه بودیم. بارها و بارها ما سه نفر را با هم می‌‌‌گرفتند و کتک می‌‌‌زدند. هیچ دلیل خاصی هم نداشت. اما ناظم‌‌‌ها در آن دوران بسیار دست بزن داشتند. خلاصه که عادی شده بود، هر بار و هر روز منتظر بودیم ببینیم کی ما را می‌‌‌برند دفتر و کتک می‌‌‌زنند. اواخر دیگر نمی‌‌‌پرسیدیم چرا؟»