پدیده اول متوجه سازمان‌های بزرگی است (این موضوع در سطح ملی و فردی نیز مصداق دارد) که طی سالیان زیادی رهبر بازار بوده و سودآوری قابل توجهی نیز کسب کرده‌اند، ولی به مرور زمان جایگاه رقابتی خود را از دست داده و پایه‌های مستحکم آنان به لرزه درآمده است؛ پدیده شومی با عنوان «خواب روی موفقیت». پدیده «خواب روی موفقیت» اصطلاحی است که برای غفلت سنگین و گرانبار شرکت‌های موفق و رهبر بازار به کار برده می‌شود. زمانی که شرکتی دارای مزیت رقابتی نسبی است و سهم بازار و شایستگی‌های قابل توجهی دارد به‌اصطلاح دچار غروری می‌شود که تغییرات جزئی پیرامونی را نادیده می‌گیرد و به ناگاه یک تغییر بزرگ آن را به‌صورت جدی شوکه می‌کند. ظهور رقبای جدید یا قوت گرفتن رقبای فعلی و تغییر سلایق جامعه و مشتریان از عمده مسائلی است که در این حالت رخ می‌دهد و غالبا سازمان‌های پیشتاز آلوده به خواب را غافلگیر می‌کند.پدیده دوم فرهنگی که قصد معرفی آن را داریم نیز از جنس خواب است اما این پدیده برای اولین بار است که مطرح می‌شود. پدیده‌ای نوین و شوم که متأسفانه متناسب شرایط کشورمان است؛ پدیده‌ای با عنوان «خواب روی شکست»!

برای درک بهتر پدیده «خواب روی شکست»، در ادامه به برخی از مهم‌ترین علائم این بیماری در سازمان‌ها اشاره شده است:

۱. عدم پذیرش شکست اولین و مهلک‌ترین عاملی است که پیش‌آهنگ خوابیدن روی شکست است. غالب شرکت‌های بزرگ دنیا زمانی که با بحران و مشکلات مختلف مواجه بوده‌اند، یکی از اولین و مهم‌ترین اقدامات مدیریتی آنان اعلام بحران به زیرمجموعه و مدد طلبی بوده است. البته باید یادآور شد همواره در زمان بحران، شرکت‌ها قربانی داده‌اند و این‌گونه نیست که به‌راحتی بتوان از کمند بحران گریخت. هرس کردن و کاهش هزینه‌های سازمان از مهم‌ترین اقداماتی است که در این شرایط رخ می‌دهد.

۲. جو سکوت سازمانی ادراک شده و رفتار سکوت سازمانی، بدنه دانشی و افراد متعهد را فرا می‌گیرد و این سکوت فراگیر شده منبع اصلی نوآوری و ایده‌پردازی را به محاق خواهد کشاند و روز‌به‌روز شرایط را بدتر خواهد کرد. سازمان بحران‌زده‌ای که نیروی انسانی آن نسبت به شکست‌ها و ضعف‌ها بی‌تفاوت است و سکوت پیشه می‌کند و به دلایل مختلف از جمله ناامیدی از تغییر و عدم انتقادپذیری سیستم و مدیران، نظرات خود را بیان نمی‌کند، یکی از مهم‌ترین نشانگان بیماری مذکور است.

۳. برخلاف مورد پیشین، بیان نقدهای مکرر بی‌حاصل از اوضاع و احوال سازمان یکی دیگر از علائم «خواب روی شکست» است. زمانی که انتقاد همه‌گیر شود و هر کس به نوبه خود از اوضاع نابسامان پیش‌آمده نالان باشد گویی عزمی برای تغییر وجود ندارد و ندایی همچون «نجات دهنده در گور خفته است» روح و جسم سازمان را بیش از پیش بیمار و رنجور می‌کند. در این شرایط روحیه انتقادی داشتن می‌تواند یکی از نشانه‌های ضعف و عدم قدرت تلقی شود. نقد و انتقاد اگر معطوف به «گذر» از وضعیت کنونی با نگاه به وضعیت مطلوب و نیز استوار بر برنامه یا معطوف به برنامه «گذار» باشد، البته سازنده و مفید است وگرنه امری مخرب و بلکه مخدر است که به مرور زمان فرد یا سازمان و اعضای آن را دچار بی‌حسی و در نتیجه تضعیف روحیه عمل‌گرایانه می‌کند.

۴. از جمله نشانگان دیگر «خواب روی شکست» این است که سازمان به‌طور کلی یا اعضا یا مدیران آن به جای در پیش‌گرفتن برنامه‌ها و اقدامات عملی که معطوف به بحران است، به اقدامات پوششی از جمله توسل به برنامه‌های سیاسی یا سیاست‌بازی یا نمودهای کاذب کامیابی متوسل می‌شوند. تقویت رفتار سیاسی و پروپاگاندایی پدیده «خواب روی شکست» را تعمیق می‌بخشد. از طرفی این امر موجبات بی‌انگیزگی کارکنان توانمند را فراهم آورده و همچون اصطلاح «پول بد، پول خوب را از بازار بیرون می‌راند»، کارکنان غیرمتخصص با تقویت رفتار سیاسی، کارکنان توانمند و حرفه‌ای را از سازمان بیرون خواهند راند.

۵. اگر قربانی شدن منافع و اهداف سازمانی در پای اهداف و منافع فردی در شرایط دشوار سازمانی به‌صورت مکرر مشاهده شود، پدیده «خواب روی شکست» در حال رخ دادن است. برای نمونه احتمالا سازمان‌های زیاندهی را می‌شناسید که کارکنان آن مرتب از اضافه‌کار و دریافت پاداش صحبت می‌کنند و سازمان را چیزی جدای از خود می‌پندارند؛ گویی مخزن منابع مالی خارج از برآیند تلاش کارکنان در جایی ذخیره شده است و تمامی ندارد. این چندگانگی اهداف و بعضا متضاد، خود نشان از هم‌گسیختگی فکری و روحی سازمانی دارد.

۶. وجود تفکر جزیره‌ای برخلاف دیدگاه سیستمی، شفاف نبودن مسوولیت‌ها و مسوولیت‌ناپذیری در مقابله با بحران از دیگر علائم آشکار این پدیده است. در این شرایط غالبا سازمان‌های خوابیده روی شکست به دنبال دشمن خارجی و مقصر می‌گردند. برای نمونه با وجود زخم‌های جدی در پیکره سازمان و شکست‌های مکرر در بازارهای مختلف، همواره کارکنان مدیران را عامل این بحران می‌دانند و بالعکس، مدیران نیز از افراد زیردست نالایق نالانند. اصطلاح «شرکتشان» که از سوی کارکنان خطاب به مدیران بیان می‌شود، حاکی از عدم انسجام فرهنگی است و مدیران باید هر چه سریع‌تر راهکاری برای مقابله با این موضوع بیندیشند.

۷. علاوه بر فضای مسموم نقادی، ادبیات سازمان نیز در مواجهه با شرایط تغییر و پیدا شدن اندک روزنه‌ای برای برون رفت از شکست، با بیان جملاتی همچون «تا بوده همین بوده، اوضاع از این بهتر نمی‌شود، کاری از دست هیچ کس برنمی‌آید، اوضاع بسیار پیچیده و بغرنج‌تر از چیزی است که به فکر راه حل باشید و...» ناامیدی و مأنوس شدن با آن را یادآور می‌شود. چنین ادبیات شومی است که «خواب روی شکست» را عمیق‌تر و سنگین‌تر خواهد کرد.