تفکر طراحی‌محور  ابزار کارآمد مدیران

برای همه‌‌ ما زمان‌هایی در زندگی پیش آمده است که چنین شرایطی را تجربه کرده‌ایم. می‌خواهیم پروژه‌ کلاسی‌مان را انجام بدهیم؛ ‌اما نمی‌دانیم سراغ چه روشی برویم. ایده‌ای داریم و می‌خواهیم برای خودمان کسب‌وکاری راه بیندازیم؛ اما نمی‌دانیم باید از کجا شروع کنیم. در این موقعیت‌ها بسیار محتمل است که دچار اهمال‌کاری شویم. وقتی هم که دست به عمل می‌زنیم یا خیلی دیر شده است یا دست به اقدامی می‌زنیم که باعث سرخوردگی و ناراحتی‌مان می‌شود. از خودمان می‌پرسیم یعنی برای حل این‌جور مسائل هیچ شیوه‌ موثر دیگری وجود ندارد؟ وقتی از حل مساله کلافه هستید،صبر کنید و زود قضاوت نکنید، تفکر طراحی‌محور را امتحان کنید!

بیایید به دوران کودکی‌مان برگردیم؛ یعنی زمانی که همه چیز را امتحان می‌کردیم. آن زمان هیچ کاری به‌نظرمان ابلهانه یا خجالت‌آور نمی‌رسید، حتی وقتی بزرگترها دعوایمان می‌کردند. بله ما از اشتباه کردن نمی‌ترسیدیم، چون این بخشی از فرآیند یادگیری بود. با وجود اینکه کودکی بیش نبودیم، اولویت را به عمل کردن می‌دادیم. این همان چیزی است که در تفکر طراحی به آن سوگیری نسبت به عمل می‌‌گویند و در مرکزیت فلسفه‌ تفکر طراحی قرار دارد.تفکر طراحی شیوه‌ای است که طراحان از آن برای حل مسائل پیچیده و برآورده کردن نیازهای انسانی و کسب‌وکارها متناسب با مقتضیات اقتصادی و فنی استفاده می‌کنند. استفاده از تفکر طراحی منجر به تولید انبوه فراوانی از محصولات و خدمات ارزشمند و خلاقانه شده است. تفکر طراحی هم دارای فلسفه (مدل ذهنی) و هم دارای ابزار (روش) است. در ادامه پنج گام اصلی پیاده‌سازی تفکر طراحی را شرح داده‌ایم.

همدلی کنید

همدلی کردن یعنی مطلع شدن از دغدغه‌ها، نگرانی‌ها، نیازها و خواسته‌های کسی که مخاطب حل مساله ماست. اگر قرار است کسب‌وکاری راه‌اندازی کنیم؛ قطعا افرادی وجود دارند که می‌خواهند از محصول یا خدمت ما استفاده کنند. در اینجا باید بتوانیم با آنها همدلی کنیم؛ یعنی پای صحبت‌هایشان بنشینیم و ببینیم آنها دنبال چه چیزی هستند و چه انتظاراتی دارند. وقتی پای رشد و توسعه‌ فردی و طراحی زندگی شخصی خودمان در میان باشد؛ آن کسی که باید با او همدلی کنیم، خودمان هستیم. همدلی با خود یعنی خودمان را دقیق‌تر بشناسیم؛ یعنی از نقاط قوت و ضعف، استعدادها و توانمندی‌ها، تیپ و صفات شخصیتی، باورها و مدل ذهنی، سبک ارتباطی، نظام ارزشی و چشم‌انداز شخصی، الگوهای فکری، احساسی و رفتاری خودمان مطلع شویم. همه‌ اینها حاصل نخواهد شد، مگر اینکه برای خودشناسی وقت بگذاریم.

مساله را تعریف کنید

وقتی توانستیم با دیگران یا خودمان همدلی کنیم، حالا می‌توانیم بفهمیم مساله‌ای که باید حل شود چیست. گاهی اوقات ما در کلاف تصمیم‌گیری گم می‌شویم؛ زیرا از ابتدا سراغ مساله‌ درستی نمی‌رویم. مهم است که بتوانیم مساله‌ اصلی را کشف کرده و درست تعریفش کنیم. برای مثال، وقتی بحث انتخاب شغل مطرح می‌شود، اغلب ما، محل کارمان را شرکتی تصور می‌کنیم که در آن یک اتاق کار به ما داده‌اند که باید پنج روز هفته از ۸ صبح تا ۴ بعدازظهر در آن حاضر باشیم، در حالی که امروزه وظایف مربوط به بسیاری از مشاغل به‌صورت پاره‌وقت، پروژه‌ای یا دورکاری قابل انجام است.وقتی دقیق‌تر به مساله نگاه می‌کنیم، می‌بینیم هدفمان از پیدا کردن شغل، مواردی مانند درآمد، انجام دادن کار بامعنا و داشتن آزادی عمل است؛ در نتیجه مساله‌مان از پیدا کردن یک شغل تمام‌وقت به کسب درآمد و کار بامعنا تغییر می‌کند. این ضرب‌المثل معروف را هم شنیده‌ایم که می‌گوید:‌«تعریف درست صورت مساله، نیمی از حل مساله است»؛ بنابراین لازم است که وقت کافی صرف کرده و مساله‌مان را درست تعریف کنیم.

ایده‌پردازی کنید

وقتی صورت مساله تعریف شد، نوبت ایده‌پردازی برای یافتن راه‌حل است. در این بخش هیچ محدودیتی نداریم و می‌توانیم از انواع روش‌های خلاقانه استفاده کنیم. برخی از روش‌های رایج‌تر که در گام ایده‌پردازی تفکر طراحی به‌کار گرفته می‌شوند عبارتند از: توفان فکری (Brainstorming)، نقشه‌ ذهنی (Mind-map) و تهیه‌ فهرست (List). هدف از این گام آن است که تا می‌توانیم راه‌حل‌های مختلف تولید کنیم و هیچ قضاوتی راجع به راه‌حل‌ها نداشته باشیم. بعد از تولید راه‌حل‌ها، آنها را از بعد اقتصادی، فنی و سایر جنبه‌ها می‌سنجیم و آنهایی را که اجرایی‌تر هستند، از بقیه جدا می‌کنیم.

نمونه‌ اولیه بسازید

حالا وقت عمل است. از میان راه‌حل‌هایی که در گام قبلی ایجاد کردیم، یکی از آنها که اجرایی‌تر است و کمترین ریسک را دارد انتخاب کرده و اجرا می‌کنیم. برای کسی که می‌خواهد کتاب داستان بنویسد، ارسال داستان کوتاه برای یکی از مجلات مرتبط، یک نمونه‌ اولیه است هدف از ساختن نمونه‌ اولیه این است تا آنجا که می‌توانیم راجع به خودمان، ایده‌مان و دنیای پیرامونمان یادگیری داشته باشیم.

آزمایش کنید و بازخورد بگیرید

بعد از ساختن نمونه‌ اولیه نباید به همین مقدار اکتفا کنیم؛ بلکه باید تا آنجا که می‌توانیم نظرات دیگران را هم دریافت کنیم و بفهمیم از چه زوایای دیگری هم می‌توان به این مساله نگاه کرد. پس از این گام، ممکن است بفهمیم در مسیر درستی گام برمی‌داریم و گام بعدی را طراحی کنیم یا متوجه شویم راه‌حلمان نیاز به اصلاحاتی اساسی دارد یا حتی به این نتیجه برسیم که این اصلا آن چیزی نیست که دنبالش بودیم.هر چند این پنج گام را به ترتیب ذکر کردیم اما فرآیند تفکر طراحی به‌ندرت مطابق این مراحل پیش می‌رود. گاهی مستقیما از گام سوم آغاز می‌کنیم؛ اما به گام اول برمی‌گردیم تا بفهمیم دغدغه‌های اصلی چه بوده‌اند. گاهی بلافاصله بعد از گام دوم، مستقیما سراغ گام چهارم می‌رویم و نمونه‌ اولیه را می‌سازیم. این فرآیند آنقدر تکرار می‌شود تا در نهایت به راه‌حلی می‌رسیم که مطلوبمان باشد. در هر صورت باید به یاد داشته باشیم، سوگیری نسبت به عمل یک اصل اساسی محسوب می‌شود؛‌ یعنی هر جا می‌توانیم اقدامی در جهت روشن‌تر شدن صورت مساله و رسیدن به راه‌حل بهتر انجام بدهیم، باید دست به کار شویم.

مثالی از تفکر طراحی

برای اینکه این توضیحات روشن‌تر شود، بیاییم با هم ببینیم مینا چطور از فرآیند تفکر طراحی برای راه‌اندازی کسب‌وکار شخصی‌اش استفاده کرد. مینا از وضعیتی که در شرکت فعلی‌اش داشت ناراضی نبود؛ اما دلش می‌خواست در کنار شغل ثابتش یک درآمد جانبی نیز داشته باشد و پول آن را صرف کارهایی همچون مسافرت و امور خیریه کند (همدلی).

او با بررسی استعدادها و توانمندی‌هایش متوجه شد در ساختن ‌چیزهای ظریف مانند دستبند مهارت دارد. به یاد آورد که در دوران مدرسه، کاردستی‌های خیلی خوبی درست می‌کرد. مینا نمی‌دانست باید از کجا شروع کند، ولی می‌دانست اگر قرار است محصولی را بفروشد باید بتواند آن را در معرض دید مشتریان قرار بدهد (تعریف مساله). مینا به ذهنش رسید که می‌تواند برای معرفی محصولاتش از وب‌سایت، وبلاگ، اینستاگرام و تلگرام استفاده کند (ایده‌پردازی). در نهایت مینا وب‌سایتی را راه‌اندازی کرد و همزمان صفحه ‌اینستاگرامی هم ایجاد کرد و در آنها به معرفی دستبندهایی پرداخت که خودش می‌ساخت (ساختن نمونه‌ اولیه). بعد از مدتی مینا متوجه شد به‌رغم وقتی که برای وب‌سایت صرف کرده و مطالب خوبی که در آن می‌گذارد، عمده‌ مشتریان از طریق اینستاگرام با محصولات او آشنا شده‌اند و بود و نبود وب‌سایت تاثیر چندانی بر کار او ندارد (آزمایش و بازخورد). در نتیجه مینا، قید استفاده از وب‌سایت را زد و روی معرفی محصولش در اینستاگرام متمرکز شد. آن ویژگی از تفکر طراحی که به مینا کمک کرد تا کسب‌وکار شخصی‌اش را راه بیندازد، تاکید آن بر عمل‌گرایی (سوءگیری نسبت به عمل) بود.

شما هم می‌توانید از تفکر طراحی برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی‌تان استفاده کنید. در ابتدا مهم است که برای شناخت خودتان و توانمندی‌هایتان وقت کافی صرف کنید. بعد از آن ببینید آن چیزی را که دنبالش هستید در قالب چه مساله‌ای می‌توان تعریف کرد. بعد از تعریف مساله، سراغ گزینه‌های مختلف برای راه‌حل بروید و تا می‌توانید ایده‌پردازی کنید. یکی از ایده‌ها را که اجرایی‌تر و کم‌ریسک‌تر است، انتخاب کرده و آن را عملی کنید. سپس از اطرافیان بازخورد بگیرید و ببینید این راه‌حل چه چیزهایی به شما یاد می‌دهد.زندگی چرخه‌ توقف‌ناپذیر یادگیری است. اگر بخواهیم رشد کنیم، نباید از اشتباه کردن و شکست خوردن بترسیم. گاهی نیز دچار ترس از موفقیت می‌شویم. در هر صورت، رشد واقعی زمانی حاصل خواهد شد که از پیله‌ امن‌مان بیرون بزنیم و کاری انجام بدهیم. در این مسیر تفکر طراحی به‌عنوان یک مدل ذهنی و ابزار کارآمد، می‌تواند به ما کمک کند به خواسته‌ها و اهدافمان در زندگی برسیم.