چرا شرکت‌های ایرانی نوآوری نمی‌کنند؟

سال‌هاست که جملات بالا را هر روز به شکل‌ها و لحن‌های مختلف از مدیران ارشد شرکت‌های ایرانی می‌شنوم. اما قبل از قضاوت درباره صحت یا دقت این گزاره‌ها، اجازه دهید نگاهی دقیق‌تر به معنای این پرسش‌ها و پیش‌فرض‌های آنها بیندازیم. پیام اصلی جملات بالا این است که شرایط اقتصادی ایران برخلاف دیگر کشورها بسیار متلاطم و بی‌ثبات است. اینکه در چنین شرایطی، کسب‌وکارها برای بقا تلاش می‌کنند و گرفتار مشکلاتی بسیار جدی هستند و رفع آن مشکلات، اولویت نخست‌شان است و نمی‌توانند به نوآوری فکر کنند. به همین دلیل در اقتصاد متلاطم ایران نمی‌توان نوآور بود و تجربه شرکت‌های نوآور در دیگر کشورها را نمی‌توان به ایران تعمیم داد.  اکنون با هم ببینیم که پیش‌فرض طرح این موارد چه گزاره‌هایی می‌توانند باشند. نخستین پیش‌فرض‌ این است که نوآوری، ویژه محیط‌های باثبات و قابل پیش‌بینی است. بنابراین شرکت‌ها فقط در کشورهایی که ارزش پولِ ملی آنها کم‌وبیش ثابت باشد و سیاست‌های کلان اقتصادی‌شان تغییرات ناگهانی نداشته باشند، می‌توانند نوآوری کنند. شاید این پیش‌فرض با این استدلال شکل گرفته که نوآوری امری بلندمدت و پرریسک است و در فضای تغییرات شدید محیطی و ریسک محیطی بالا، غیرممکن است.

متاسفانه این پیش‌فرض صحیح نیست. اگر چه ارزش پول ملی یا سیاست‌های اقتصادی در کشورهای پیشرو ثبات بیشتری دارند، اما این امر به معنای ثبات بیشتر محیطِ کسب‌وکار نیست. در بیشتر کشورهایی که اقتصاد آنها از سازوکارهای بازار آزاد تبعیت می‌کند، عوامل دیگری همچون فشار رقابت یا سرعت بالای تحولات فناوری مسبب تلاطم و عدم‌قطعیت‌های شدید هستند. برای نمونه، شرکت‌های اروپایی شاهد حضور فزاینده و بی‌سابقه رقبای چینی هستند. هر روز در قاره سبز صدها شرکت چینی از راه می‌رسند که به لطف قوانین مشوقِ کسب‌وکار و تعرفه‌های پایین واردات به کشورهای اروپایی، محصولات و خدماتی بسیار ارزان‌قیمت ارائه می‌کنند.  

از سوی دیگر، هر روزه هزاران اختراع در جهان ثبت می‌شوند و با فاصله زمانی اندکی در دل محصولات و خدمات جدید به بازار عرضه می‌شوند. اختراعاتی که باعث بهبود عملکرد، افزایش کیفیت یا کاهش هزینه محصولات و خدمات موجود می‌شوند. این محصولات و خدمات هم به شکل بی‌سابقه‌ای در قالب مدل‌های کسب‌وکار جدید به بازار می‌رسند. غفلت از این اختراعات و مدل‌های کسب‌وکار، نه تنها شرکت‌های کوچک و متوسط که حتی شرکت‌های بزرگ و جاافتاده را هم زمین می‌زند. شرکت نوکیا را حتما هنوز به یاد می‌آورید. شرکتی که با سهم بیش از ۴۰درصدی از بازار جهانی گوشی تلفن همراه، سلطان بلامنازع این بازار جذاب بود. اما اندکی غفلت از نوآوری‌های حوزه نرم‌افزار و به ویژه مدل کسب‌وکار نوآورانه شرکت اپل، در مدتی کوتاه به سقوط و شکست این شرکت بزرگ ختم شد.  بنابراین محیط کسب‌وکار در دیگر کشورها بحران‌ها و تلاطم خاص خود را دارد. بحران‌هایی که با توجه به محیط نسبتا بسته اقتصاد ایران و تعرفه‌های وارداتی بسیار بالا، شرکت‌های ایرانی کمتر از آنها متاثر می‌شوند.  

دومین پیش‌فرض فراگیر این است که اگر شرکتی درگیر مشکلات و بحران ناشی از تلاطم محیط اطراف خود باشد، چاره‌ای ندارد جز اینکه نوآوری را از اولویت خارج کند. برای نمونه، اگر شرکتی دچار بحران نقدینگی است، سخن راندن در باب نوآوری اشتباه است. متاسفانه این پیش‌فرض هم به شدت اشتباه است. البته این اشتباه تا حد زیادی ریشه در برداشت نادقیق و محدود از نوآوری دارد. کسی که نوآوری را فقط به توسعه و عرضه محصولی کاملا جدید خلاصه می‌کند و آن را هم در گرو سال‌ها پژوهش و صرف هزینه فراوان می‌داند، صد البته که نوآوری را در زمان مشکلات کنار می‌گذارد. اما نوآوری مفهومی بسیار وسیع‌تر دارد که تغییرات ارزش‌آفرین برای شرکت‌ها را پوشش می‌دهد. این تغییرات به هیچ وجه به تغییرات بنیادین در محصول محدود نیست. برای نمونه اگر شرکتی با مشکل کمبود نقدینگی روبه‌رو است، شاید علت آن وابستگی شدید به یک یا چند مشتری در صنعتی خاص باشد. در این‌صورت، شرکت باید تلاش کند تا با نوآوری و تغییر در کانال توزیع، بازار هدف یا حتی مدل کسب‌وکارش، کانال‌های درآمدی جدیدی برای خود خلق کند.

اگر شرکتی به علت محدودیت‌‌های تحریم، در تامین یک یا چند قطعه یا ماده اولیه با مشکل روبه‌رو شده، شاید باید با نوآوری در فرآیند تامین خود راهی برای دور زدن تحریم‌ها بیابد. این شرکت شاید بتواند با رویکردی متفاوت، تامین‌کنندگان بالقوه داخلی را شناسایی و با توانمندسازی آنها، نه تنها قطعات یا مواد مورد نظر خود را از داخل تامین کند، بلکه فرصت‌های درآمدی جدیدی را از راه مشارکت با این تامین‌کنندگان خلق کند.  اگر شرکتی محصولات تولیدی‌اش را فقط در بازار ایران عرضه می‌کرده و اکنون با افزایش قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی با مشکل تامین ارز لازم برای واردات مواد اولیه روبه‌رو شده است، باید بتواند با نوآوری در حوزه بازار و بازاریابی، راهی برای صادرات محصولات خود بیابد. ورود به بازارهای صادراتی، شاید مستلزم انجام تغییرات اندک در محصولات یا بسته‌بندی آنها باشد. گشودن بازار صادرات نه تنها می‌تواند مشکل تامین را برای چنین شرکتی حل کند، بلکه می‌تواند امکان افزایش درآمدها و شناسایی فرصت‌های مناسب کسب‌وکار در بازارهای جدید را هم برایش فراهم آورد.  

توضیحات و مثال‌های بالا نشان می‌دهد که محیط متلاطم کسب‌وکار، پدیده‌ای ویژه ایران نیست و نوآوری می‌تواند رویکردی کاملا موثر در مواجهه با تلاطم و بحران‌ باشد. شرکت‌های پیشرو آموخته‌اند که نه تنها نوآوری آنها را از بحران‌ها می‌رهاند، بلکه سبب کشف فرصت‌های بزرگ و پایدار درآمدزایی در حوزه‌های جدید و ناشناخته می‌شود. به شما اطمینان می‌دهم که در تک‌تکِ بحران‌ها و محدودیت‌های محیط کسب‌وکار ایران، فرصت‌هایی ناب برای نوآوری و رشد نهفته است.