سایر تعاریف سرمایه ساختاری (سازمانی)

روس و همکارانش معتقدند که سرمایه ساختاری شامل همه ذخایر غیر‌انسانی دانش در سازمان می‌شود که دربرگیرنده پایگاه‌های داده، نمودارهای سازمانی، دستورالعمل‌های اجرایی، فرآیندها، استراتژی‌ها، برنامه‌های اجرایی و به‌طور کلی هر آنچه که ارزش آن برای سازمان بالاتر از ارزش مادی‌اش باشد، است. سرمایه ساختاری، دامنه گسترده‌ای از عناصر ضروری را پوشش می‌دهد. مانند، فرآیندهای مهم اجرایی سازمان، چگونگی ساختاربندی آنها، سیاست‌ها، جریان‌های اطلاعاتی و عناصر پایگاه‌های داده، رهبری و سبک مدیریت آن، فرهنگ سازمان و طرح‌های پاداش کارکنان.

چن و همکارانش معتقدند سرمایه ساختاری بخش پشتیبانی سرمایه فکری برای بهبود عملکرد سازمانی است. بنابراین سرمایه ساختاری تابعی از سرمایه انسانی است و این دو در تعامل با یکدیگر هستند. از نظر اسمیت سرمایه ساختاری از توانایی‌ها و دانش موجود در شرکت است که در کنترل شرکت بوده و بعد از خروج کارکنان از شرکت در آنجا باقی می‌ماند. ادوینسون و مالون سرمایه ساختاری را شامل سخت‌افزارها، نرم‌افزارها، پایگاه‌های اطلاعاتی، ساختار، حق اختراع، علائم تجاری، و تمامی ظرفیت‌های سازمانی که حامی بهره‌وری سازمان هستند، تعریف می‌کنند.

سرمایه ساختاری اشاره به ساختارها و فرآیندهای موجود در درون یک سازمان دارد که کارکنان از آنها استفاده کرده و از این طریق دانش و مهارت‌شان را به‌کار می‌گیرند. این سرمایه شامل مکانیزم‌ها و ساختارهایی است که نقش اصلی آن در حمایت از کارکنان برای رسیدن به عملکرد بهینه فکری و از سویی عملکرد بهینه در کسب‌وکار است. در حقیقت این سرمایه شامل تمامی مخازن دانشی غیرانسانی در یک سازمان مانند پایگاه داده‌ها، استراتژی‌ها و چارت‌های سازمانی است که به سازمان ارزشی فراتر از دارایی‌های فیزیکی می‌بخشد. نیکولینی سرمایه ساختاری را نوعی ابزار و زیرساخت حمایتی می‌داند که به کارکنان در چگونگی تبدیل دانش از یک دارایی انفرادی به یک دارایی جمعی کمک می‌کند. این ساختار به‌عنوان عاملی که هم باعث حمایت و بالارفتن بهره‌وری کارکنان می‌شود و هم در زمان ترک خدمت در شرکت باقی می‌ماند تعریف می‌شود. برخلاف سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری کاملا تحت مالکیت شرکت است و می‌توان از آن برای دستیابی به اهداف تجاری شرکت سود برد. بونتیس در سال ۲۰۰۲ سرمایه ساختاری را به‌عنوان کارهای عادی سازمانی و فرآیندهایی که شامل منابع غیرانسانی دانش است در نظر گرفته است. وی دو قسمت اجزای تکنولوژیک و توانمندی‌های معماری را تشکیل‌دهنده سرمایه ساختاری می‌داند. سرمایه ساختاری به دانش رسمی موجود در بنگاه، تجربه و دانش مدرن افراد که در قالب سیستم‌ها، فرآیندها، پایگاه داده‌ها، جریان‌های عادی کاری، دستورالعمل‌ها، ساختارها و امثالهم ذخیره می‌شود نیز اطلاق می‌شود. اگر فرض بر این قرار است که افراد موجود در سازمان از سطح هوشی بالایی برخوردار بوده اما سیستم‌ها و رویه‌های قوی‌ای که اعمال افراد را مورد پشتیبانی قرار می‌دهند وجود نداشته باشد، این افراد هرگز به بالاترین پتانسیلی که توان رسیدن به آن را دارند نخواهند رسید. از سرمایه ساختاری به‌عنوان سندی برای سازمان نام برده می‌شود که نشان می‌دهد چگونه افراد با حفظ اثربخشی کارهایشان را انجام دهند. از سوی دیگر این سرمایه از طریق ورودی‌های فکری کارکنان شکل می‌یابد. به‌عبارت دیگر سرمایه ساختاری، سرمایه انسانی را در اختیار خود گرفته و از طرف دیگر به برخی مهارت‌های موجود در سرمایه انسانی برای حفظ حیات خود متکی است. از جمله این مهارت‌ها می‌توان به توانایی برقراری ارتباط و تمایل به تسهیم اطلاعات اشاره کرد که این اجازه را می‌دهد سرمایه‌های انسانی در سرمایه ساختاری جا داده شود.

همان‌گونه که سرمایه‌های ساختاری به سرمایه‌های انسانی متکی و وابسته است، سرمایه‌های انسانی هم می‌تواند به سرمایه‌های ساختاری وابسته باشد، زیرا سرمایه‌های ساختاری این امکان را فراهم می‌سازد که انتقال دانش موجود در فرآیندها، رویه‌ها و قراردادها و ... به افراد یا گروه‌هایی از کارکنان از طریق آموزش یا القائات امکان‌پذیر شود که از این طریق دانش مشهود موجود در این رویه‌ها و فرآیندها به شکل نامشهود تبدیل شود. شایستگی‌ها و ویژگی‌های افرادی که سرمایه‌های انسانی را می‌سازند از طریق سرمایه ساختاری می‌تواند آشکار شود و الگوهای تعاملی و دانش جمعی که جزئی از سرمایه ساختاری هستند از طریق شبکه‌های میان فردی موجود در یک موقعیت کاری نمایان می‌شوند. به منظور آنکه از سرمایه انسانی ایجاد شده به‌وسیله کارکنان به‌صورتی سودمند استفاده بشود وجود سیستم‌های ارتباطی و رویه‌های عملیاتی در درون سازمان، ضروری است که از فعالیت‌های هر کارمند حمایت کند. در حالی‌که از میان معیارهای کلیدی مهم برای درک بهتر ساختاری می‌توان به معیارهای کارآیی (سیکل زمانی برای پردازش محصولات و خدمات)، مدت زمان معامله و داد و ستدها و میزان دسترسی به اطلاعات اشاره کرد. بیشتر این معیارها روی عملکرد سیستم‌ها در سطح سازمانی تمرکز می‌کنند.

همان‌گونه که اشاره شد حتی اگر یک شرکت سرمایه انسانی نیرومندی داشته باشد بدون یک سرمایه ساختاری کارآمد به یک موقعیت پایدار در کسب‌‌وکارش نخواهد رسید. به همین خاطر می‌توان گفت یک شرکت بدون متدولوژی‌های انتقال دانش، فرآیندها و سیستم‌ها چیزی به جز دانش فردی کارکنان که به هیچ عنوان قابل جایگزینی با دانش سازمانی نیستند، ندارد. از سوی دیگر موفق شدن در برقراری ارتباطات با خارج از سازمان بدون ساختارهای حمایتی مورد نیاز آن بسیار مشکل است.