نتایج پژوهش‌های صورت گرفته نشان می‌دهد اگرچه دردهه گذشته ساختار سازمانی به‌عنوان ابزاری عقلایی برای تسهیل در تحقق اهداف مدنظر قرار می‌گرفت، اما در سال‌های اخیر استراتژی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل تعیین‌کننده ساختار سازمانی مورد توجه بیشتری واقع شده است. در اوایل دهه ۱۹۶۰ مهم‌ترین پژوهش پیرامون رابطه استراتژی و اثرات آن بر عملیات و طرح ساختاری سازمان‌های صنعتی و بازرگانی به وسیله دو پژوهشگر به نام‌های مایلز و اسنو انجام شده است. آنان سازمان‌ها را براساس میزان تغییر در محصولات یا بازار به انواع سازمان‌های استراتژیک تدافعی، آینده‌نگر، تحلیلگر و انفعالی طبقه‌بندی کردند.

مدل‌های سازمانی استراتژیک

سازمان‌های تدافعی: مدیریت تحت استراتژی تدافعی هیچ نوع تغییر یا عدم اطمینان محیطی را درک نمی‌کند. ساختار موفق، تحت این شرایط باید به منظور بهینه کردن کارآیی طراحی شود.  این کارآیی می‌تواند از طریق کار زیاد، استاندارد کردن عملیات، رسمیت سطح بالا و تصمیم‌گیری متمرکز حاصل شود. علاوه بر آن سازمان‌های تدافعی با استراتژی تولید تعداد محدودی از محصولات برای بخش کوچکی از کل بازار بالقوه، در پی ثبات هستند و در این جایگاه و قلمروی محدود، برای ممانعت از ورود رقبا به حوزه کاری‌شان به شدت ایستادگی می‌کنند.

سازمان‌های تحلیلگر: مدیرانی که استراتژی تحلیلگر را دنبال می‌کنند به میزان قابل توجهی تغییرات و عدم اطمینان محیطی را درک کرده اما منتظرند تا رقبا پاسخ قابل اعتماد و پایداری نسبت به موضوع بدهند تا آنها به  سرعت آن را پذیرفته و طبق آن در برابر محیط، واکنش نشان دهند. سازمان‌هایی که استراتژی تحلیلگر را به کار گرفته‌اند سعی می‌کنند ساختاری ترکیبی ایجاد کنند، به این ترتیب که برای فعالیت‌های عادی و معمولی ساختاری نسبتا ثابت و برای فعالیت‌های جدید که با عدم اطمینان بیشتری همراه هستند، ساختاری منعطف برمی‌گزینند. سازمان‌های تحلیلگر در تلاش هستند تا پی ببرند که کدام یک از دو نوع وضعیت تدافعی یا آینده‌نگری بهتر است، تا در آن سرمایه‌گذاری کنند. آنها در جست‌وجوی حداقل کردن ریسک و حداکثر کردن سود هستند. استراتژی آنها این است که به طرف محصولات یا بازار‌های جدیدی بروند که دوام و پایداری آنها به وسیله آینده‌نگران اثبات شده است. تحلیلگران حیات خود را با تقلید از دیگران سپری می‌کنند. آنها ایده‌های موفق را از آینده‌نگران گرفته و از آنها تقلید می‌کنند تحلیلگران هم انعطاف‌پذیری و هم ثبات را جست‌وجو می‌کنند.

سازمان‌های آینده‌گرا: بارتن و موران (۱۹۹۵)، سازمان آینده‌گرا را سازمانی معرفی کردند که با ساختار بندی مجدد، از موانع به‌طور موفقیت‌آمیزی عبور کرده و بر اساس دیدگاهی مثبت و پیشرو از آینده به تمرکز مجدد در کلیه بخش‌های خود می‌پردازند. به عقیده مایلز و اسنو، توانایی استراتژی سازمان‌های آینده‌گرا در یافتن و بهره جستن از فرصت‌های بازاریابی و تولید محصولات جدید نهفته است. در این گونه سازمان‌ها ممکن است نوآوری نسبت به سودآوری از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. موفقیت آینده‌نگران متکی بر ایجاد و تولید محصولات جدید و حفظ ظرفیت سازمان برای بررسی دامنه وسیعی از شرایط، روند‌ها و حوادث محیطی است. ساختار سازمانی آنان منعطف خواهد بود و از این رو شرکت‌های آینده‌نگر اثر بخش هستند. زیرا می‌توانند نسبت به خواسته‌های دنیای آتی خود واکنش نشان دهند. زیرا این شرکت‌ها پیوسته در جست‌وجوی فرصت‌های جدید هستند. به هر حال بسیاری از صاحب‌نظران، ابعاد و مولفه‌های الگوی سازمان‌های آینده‌نگر را از ویژگی‌های حاکم و غالب در ساختارهای صنعتی و بازرگانی پیشرو در عرصه رقابت در سطح جهانی دانسته و تاثیر مثبت و شگرف آن را بر توسعه پایدار مورد تاکید قرار می‌دهند و برای تحقق این امر تربیت نیروی انسانی توانمند، مستعد و آینده‌نگر، توسعه فرهنگ کارآفرینی، توجه به جذب، حفظ و پرورش استعدادها و همچنین ویژگی‌های روانشناختی آنان، ترسیمی از آینده‌های گوناگون، تدوین اهداف و برنامه‌های متعدد، ایجاد قابلیت‌های پویا، مدیریت مسائل، سرعت عمل، شبکه‌سازی، یادگیری از اقدام و آرایش مجدد را در ترسیم بهتری از آینده سازمان‌ها مورد تاکید قرار می‌دهند.    

سازمان‌های انفعالی: سازمان‌هایی که از استراتژی انفعالی تبعیت می‌کنند، نسبت به واکنش در برابر تغییرات محیطی اکراه دارند. مدیریت میزانی از تغییرات و عدم اطمینان محیطی را درک می‌کند ولی تا تحت فشار نیروی محیطی قرار نگیرد، تعدیلات اساسی ایجاد نمی‌کند.عنصر کلیدی در نظریه مایلز و اسنو، ارزیابی مدیریت از عدم اطمینان محیطی است. به زعم مایلز و اسنو برای تحقق این امر طرح ساختاری ابزار مهمی است که مدیران برای کنترل عدم اطمینان در اختیار دارند. به اعتقاد آنها موثرترین ساختار، ساختاری است که خود را با الزامات محیط انطباق دهد، از این رو آنها عنوان کردند که ساختار‌های سازمانی آینده‌نگر از ساختار‌های سازمانی ایده‌آل در عصر حاضر است. براساس منطق این نظریه هیچ سازمانی دارای ساختار آینده‌گرای محض نیست، بلکه به‌طور معمول هر سازمانی در جهت یکی از مدل‌های سازمانی استراتژیک حرکت می‌کند. به این ترتیب وقتی مدیریت، تغییر و عدم اطمینان بیشتر را پیش‌بینی کرد ساختار سازمان در یک پیوستار از مدیریت تحت استراتژی تحلیلگر، انفعالی یا تدافعی به سمت سازمان‌های آینده‌نگر حرکت می‌کند.