چرا خیلی زود کارم در آمازون را رها کردم

داستان‌های این افراد، از دلایل ترک این شرکت‌ها و مشکلاتی که در آنها وجود داشته، می‌تواند اطلاعات جالب و دست‌اولی را در مورد واقعیت‌های حاکم بر این شرکت‌ها به ما بدهد که معمولا به‌طور رسمی و علنی در جایی مطرح نمی‌شوند، اما وجود دارند و ما به واسطه علاقه‌ای که به این شرکت‌ها و محصولات‌شان داریم و بیشتر توجه‌مان را به آنها معطوف می‌کنیم از چنین واقعیت‌هایی بی‌خبریم. به هر حال، در این قسمت و چند قسمت آینده این سری مطالب، قصد داریم به داستان‌هایی واقعی راجع‌به کسانی بپردازیم که به دلایل مختلف از ادامه کار در شرکت‌های مشهور و محبوب دنیای امروز صرف نظر کرده‌اند و با اراده‌ای محکم آنها را ترک کرده‌اند.

من کارم را در آمازون در تاریخ 28 ژانویه سال 2018 به‌عنوان کارشناس الگوریتم‌ها و کنترل‌کننده کدها آغاز کردم. تا پیش از آن، به مدت پنج سال با همین سمت در شرکت اینتل کار کرده بودم و قبل از پیوستن به آمازون در یک استارت‌آپ بسیار موفق و نوآور کار می‌کردم، بنابراین وقتی درخواست کارم در شرکت آمازون پذیرفته شد و من به مصاحبه‌های غیرحضوری و پس از آن حضوری و رو در رو دعوت شدم، هم خیلی خوشحال بودم و هم سرشار از اعتمادبه‌نفس و مطمئن نسبت به دانسته‌ها و توانایی‌هایم.

فرآیند مصاحبه‌ها و استخدام من در شرکت آمازون خیلی خوب پیش رفت و سال نو را با شغل جدیدم در آمازون شروع کردم. پس از گذشت چند هفته از شروع کارم در آمازون و فروکش‌کردن هیجان‌های اولیه مربوط به ورود به محیط کاری جدید، به تدریج با جو داخلی حاکم بر شرکت آمازون آشنا شدم و فهمیدم که در این شرکت «آموزش‌های فرهنگی» طولانی و گسترده‌ای وجود دارد که هدف اصلی از ارائه آنها عبارت است از جا انداختن اصول و مبانی مورد نظر رهبری شرکت. من به تدریج فهمیدم که تمام نوآوری‌ها و فعالیت‌هایی که در شرکت آمازون مجاز شمرده شده و تشویق می‌شوند، آنهایی است که در چارچوب همین اصول و مبانی انجام می‌شوند.

در پنج، شش هفته نخست کارم در آمازون، نگرانی چندانی بابت حاکم‌بودن این وضعیت در آنجا احساس نمی‌کردم، چراکه همکاران خوبی در محیط کارم حضور داشتند و رفتارها و برخوردها در آنجا کاملا دوستانه و گرم بود و همین مساله مرا نسبت به آینده خوش‌بین می‌کرد‌ اما پس از مدتی احساس کردم برای انجام وظایف شغلی‌ام که به‌شدت نیازمند ایده‌پردازی‌های نامحدود و خلاقیت بود، با مانعی به نام فرهنگ آمازون یا چیزی که مدیر مافوقم آن را «روش آمازونی» می‌نامید برخورد می‌کنم و همین قید و بندها بود که باعث می‌شد نتوانم توانایی‌هایم در حوزه کاری را ارائه دهم. پس از چند روز کلنجار رفتن با خودم موضوع را با مدیرم در میان گذاشتم و او گفت که خودش هم با همین مشکل دست‌به گریبان است و طبق گفته‌های او بسیاری دیگر از کارکنان آمازون هم با محتوای آموزشی ارائه‌شده از سوی رهبری شرکت مخالف هستند و نمی‌توانند کارهای خود را با آن انطباق دهند. در واقع‌ میزان تکرار شدن و غالب بودن فرهنگ آمازون و اصول دیکته‌شده از سوی رهبری شرکت، بسیار گسترده و عمیق بود. 

در چند هفته بعد متوجه شدم که حاکم بودن اصول آمازون در برخی بخش‌ها، از جمله بخشی که من در آنجا مشغول به‌کار شده بودم بزرگ‌ترین مانعی است که در برابر بسیاری از فعالیت‌ها و نوآوری‌هایی که لازمه کار کردن در شرکتی مانند آمازون به‌حساب می‌آیند، قرار دارد.

علاوه بر حاکمیت بیش از حد اصول شرکتی در آمازون، به‌وجود مشکل دیگری در این شرکت پی بردم و آن حضور یکسری مدیران ارشد و ثابت در راس هرم تصمیم‌گیری آمازون بود که نه من و نه بسیاری دیگر از کارکنان آمازون با آنها احساس راحتی و همدلی نمی‌کردیم. این افراد اگرچه جزو نخبگان و افراد دارای مهارت و ایده‌های بزرگ و خلاقانه‌ای بودند، اما در برقراری ارتباط نزدیک با کارکنان و ایده گرفتن از آنها و ایجاد تعامل سازنده با کارکنان دچار مشکل بودند و شرایط به گونه‌ای بود که اغلب همکارانم در آمازون احساس می‌کردند یک نوع شکاف و فاصله‌ای عمیق بین آنها و مدیران ارشد آمازون وجود دارد.

علاوه بر اینها، با مشکلات و چالش‌های دیگری مانند سطح بالای استرس کاری و ناامیدی از ارتقای به‌موقع در ساختار سازمانی شرکت آمازون روبه‌رو شدم که همه آنها در کنار هم باعث شدند تا تصمیمی بگیرم که در ابتدای ورودم به آمازون هیچ‌گاه فکرش را هم نمی‌کردم و آن استعفا از شغلم در آنجا، آن هم فقط پس از پنج ماه از شروع کارم بود و این‌چنین بود که مدت خیلی کوتاهی پس از ورود به شرکتی که خیلی‌ها آرزوی کار‌کردن در آنجا را داشته و دارند، مجبور شدم آنجا را ترک کنم و به شرکت کوچک‌تر و کمتر شناخته‌شده‌ نقل مکان کنم.

alavitarjomeh@gmail.com