چگونه قفل خلاقیت را در هر فرهنگی باز کنیم

مهارت‌هایی با زمینه دانش: این مهارت‌ها شامل دانش، تخصص، مهارت‌های فنی، هوش و استعداد در حوزه‌های مشخص است؛ مثل طراحی محصول یا مهندسی برق. این مهارت‌ها مواد خامی را تشکیل می‌دهند که فرد می‌تواند با آنها فرآیند خلاقانه را طی کند- عواملی که می‌توانند ترکیب شوند تا پاسخ‌های احتمالی را بدهند یا تخصصی که فرد از آن استفاده می‌کند تا پاسخ‌ها را امکان‌سنجی کند.

مهارت‌های مرتبط با خلاقیت: این مهارت‌ها شامل یک سبک شناختی و ویژگی‌های شخصیتی است که نتیجه آن استقلال، ریسک کردن و پذیرا بودن چشم‌اندازهای جدید نسبت به مشکلات است؛ درست مثل سبک کاری منظم و مهارت‌هایی در تولید ایده‌های جدید. این فرآیندهای شناختی شامل توانایی استفاده از دسته‌بندی‌های گسترده و منعطف برای ترکیب کردن اطلاعات می‌شود. فرآیندهای شخصیتی نیز شامل خویشتن‌داری و تحمل ابهام است.

انگیزه کاری: یعنی انگیزه انجام کار یا حل یک مشکل، به‌خاطر جالب‌ بودن، درگیرکننده بودن، چالش‌برانگیز بودن یا رضایت‌بخش بودن آن، نه اینکه کار را به این خاطر انجام دهیم که یک انگیزه بیرونی مثل پاداش مالی، رقابت، ارزیابی، نظارت یا اضطرار برای انجام آن به یک شیوه خاص وجود دارد. افراد وقتی بیشترین خلاقیت را دارند که عمدتا به‌خاطر علاقه، لذت، رضایت و چالشی که آن کار ایجاد می‌کند انگیزه پیدا کنند؛ نه وقتی انگیزه‌دهند‌ه‌ای بیرونی وجود داشته باشد.

  خلاقیت و بسته فرهنگی

وقتی پیکسار، شرکت زیرمجموعه والت دیزنی، استودیویی در ونکوور افتتاح کرد، قصد داشت مجموعه فیلم‌های کوتاهی را تولید کند که از شخصیت‌های محبوب و موفق فیلم‌های دیزنی در آنها استفاده شود. اما همه چیز طبق برنامه پیش نرفت. استودیوی کانادایی بعد از سه سال بسته شد و بیش از ۱۰۰ تولیدکننده فیلم کارشان را از دست دادند. اشکال کار کجا بود؟

طبیعی است که خیلی‌ها فکر کنند آمریکا و کانادا دو کشور همسایه‌ای هستند که از نظر فرهنگی کاملا شبیهند. اما تفاوت‌های ریزی بین آنها وجود دارد که در روش‌های تشویق و ترویج خلاقیت در هر یک از این دو کشور، اثرات عمیقی به‌جای می‌گذارد. تحقیقات نشان می‌دهد که این مجموعه ابعاد فرهنگی یک کشور است که مشخص می‌کند کدام اهرم- تخصص، تفکر واگرا یا اشتیاق- قوی‌ترین یا ضعیف‌ترین اثر را در پیشبرد خلاقیت در آن کشور دارد. بسته فرهنگی یا مجموعه ارزش‌های فرهنگی اصلی که یک کشور را تعریف می‌کنند عبارتند از:

* فردگرایی در برابر جمع‌گرایی: اینکه آیا افراد به صورت فردی بهتر کار می‌کنند یا تیمی.

* فاصله قدرت: اینکه چقدر سلسله مراتب قدرت را قبول داریم یا با آن اداره می‌شویم.

* ابعاد به اصطلاح مردانه در برابر زنانه: شرایط کاملا منسوخ‌‌شده‌ای که مثلا مشخص می‌کنند رقابت‌پذیری و توازن کار-زندگی چگونه از نظر فرهنگی اولویت‌بندی می‌شوند.

* اجتناب از ابهام: چقدر در مواجهه با ابهام و ریسک راحت هستیم.

یک بعد فرهنگی مهم دیگر «استحکام فرهنگی» نامیده می‌شود که به ارزش‌ها ربطی ندارد، بلکه درجه‌ای را که انتظار می‌رود افراد با هنجارهای اجتماعی هماهنگی داشته یا نداشته باشند نشان می‌دهد. وقتی به داده‌ها مراجعه می‌کنیم، متوجه می‌شویم مجموعه این ارزش‌های فرهنگی اصلی و میزان استحکام فرهنگی یا تطبیق اجتماعی نهادینه شده در یک کشور است که نقش بسیار مهمی در چگونگی پیشبرد خلاقیت ایفا می‌کند.

  اقداماتی برای پیشبرد خلاقیت در هر جایی که هستید

نقطه شروع خوب این است که این حقیقت ساده را بدانید: دنیا خیلی متفاوت‌تر از چیزی است که شما فکر می‌کنید. هیچ نقشه پیش‌ ساخته‌ای برای خلاقیت به صورت جهانی وجود ندارد. تشویق به خلاقیت در ایتالیا، با انجام این کار در فرانسه، کانادا، آمریکا، ژاپن و چین فرق دارد.  بنابراین، مدیران خوب از فرضیه‌سازی بر اساس کلیشه‌ها یا تفاوت‌های فرهنگی بارز بین کشورها- مثل فردگرایی و جمع‌گرایی- اجتناب می‌کنند. کل بسته فرهنگی- یعنی ترکیب کلیه ابعاد فرهنگی- است که اهمیت دارد. دنبال کردن چهار اقدام زیر می‌تواند کمک کند در باز کردن قفل خلاقیت در هر جایی که هستید، تصمیم‌گیری بهتری داشته باشید.

۱- مشخص کنید که آن فرهنگ چقدر محکم یا چقدر سست است. آیا در جامعه‌ای سختگیرانه و مطیع زندگی می‌کنید یا جامعه‌ای منعطف‌تر و آسان‌گیر؟ دانستن این موضوع به شما کمک می‌کند مشخص کنید اثرات هر اهرمی که به کار می‌برید چقدر قوی است.

۲- این فرهنگ را در هر بعدی که مورد بحث قرار می‌گیرد، ترسیم کنید، نه فقط در مورد جمع‌گرایی و فردگرایی. بدانید که سلسله مراتب قدرت چگونه کار می‌کند، ویژگی‌هایی مثل رقابت‌پذیری تا چه حد غالب هستند، و افراد چطور با ریسک و ابهام کنار می‌آیند. دانستن ویژگی‌های بسته فرهنگی یک کشور به شما در مورد اینکه اهرم خلاقیت چگونه می‌تواند کارآیی داشته باشد، دیدگاه‌هایی می‌دهد.

۳- نقشه فرهنگی کشور خودتان را ترسیم کنید. اگر مسوول یک بازار متفاوت هستید، باید بتوانید تفاوت‌ها را به وضوح ببینید.

۴- آزمایش کنید. ببینید کدام اهرم‌ها بیشترین کارآیی را دارند. آیا بحث مهارت‌های تخصصی و دانش مطرح است؟ آیا کاوش کردن و دنبال چیزهای جدید و روش‌های جدید انجام کار گشتن موردی ندارد؟ آیا مهم است که کارکنان شما چقدر برای انجام کارشان انگیزه دارند؟ این‌چیزها را پیگیری کنید.