تداوم چهار ابرچالش زندگی در شهر تهران این پرسش را پیش روی شهروندان و نخبگان شهری قرار داده است که پارلمان ششم پایتخت چگونه می‌تواند شرایط نامطلوب زندگی در این شهر را تغییر دهد؟ بررسی تجربه‌های موفق حکمرانی محلی در دنیا و توجه به کارنامه عملکرد مدیریت شهری طی دو دهه گذشته نشان می‌دهد: تغییر وضعیت در نظام حکمروایی پایتخت نیاز به استفاده از یک عیارسنج جدید در انتخابات تهران را برای شهروندان الزامی کرده است. به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، سنجش وضعیت مولفه‌های اصلی ارتقای کیفیت زندگی در شهر تهران طی دو دهه حاکی از آن است که اگرچه طی این سال‌ها دو سبک و نگاه متفاوت بر اداره شهر تهران حاکم شده است اما همچنان چهارابرچالش زندگی در این شهر شامل، ترافیک آزاردهنده، هوای مسموم‌کننده، بودجه شکننده و خدمات شهری ناعادلانه در شهر باقی مانده است، همین موضوع می‌تواند دستاویزی برای ارائه وعده‌های تکراری نامزدهای انتخاباتی برای ورود به ساختمان بهشت در دوره ششم مدیریت شهری باشد. در ظاهر اگرچه شهرداری به عنوان مجری سیاست‌های شهری باید به حل و فصل این ابرچالش‌ها اقدام کند اما چون نظام حکمروایی شهری به گونه‌ای است که شهردار آینده با رای شورای شهر آینده(به شکل غیرمستقیم توسط مردم) انتخاب می‌شود، بنابراین لازم است شهروندان تهرانی برای نجات شهر ازاین چهار ابرچالش، معیار انتخاب مدیریت شهری جدید را برنامه و سیاست‌های رفع‌کننده و اثرگذار برای حل آنها قرار دهند.

کارشناسان شهری معتقدند: عاملی که می‌تواند در مقطع برگزاری انتخابات محلی، مشارکت‌کنندگان را از این هدف دور کند تمرکز افراطی بر نامزدهای انتخاباتی به جای نگاه به برنامه‌ها و سیاست‌های عملیاتی آنها است. آنها تاکید دارند: ملاک شهروندان در انتخاب نمایندگان شهری برای شکل‌گیری پارلمان ششم بیش از آنکه شخص‌محور باشد باید به برنامه متکی باشد یا به تعبیری رقابت در این مقطع باتوجه به وخامت کیفیت زندگی در تهران، باید بر سر برنامه‌های مدنظر برای تهران تا 1404 باشد. در این میان سوال مهمی که موجب شد افراد به سنجش و انتخاب برنامه‌ها به جای افراد روی آورند این است که چرا چهار ابرچالش شهر تهران که با اجرای سیاست‌های مشخص در یک دوره ایجاد و در دوره دیگر برای حل آنها برنامه‌ریزی شده، هنوز حل نشده است؟ پاسخ اولیه به این سوال، در قطع ارتباط کارآمد و موثر میان مدیران و ساکنان شهر خلاصه می‌شود. شهروندان در محله‌ها و مناطق مختلف امکان ارتباط دوطرفه با مدیران شهری را برای ارائه مطالبات اصلی خود ندارند و در سمت مقابل مدیران شهری ملزم به پاسخگویی نسبت به اقدامات و نتایج حاصل از آنها به شهروندان نیستند. در نتیجه برنامه‌ریزی شهری ممکن است در مقاطعی در جهت خلاف مطالبات و چالش‌های شهروندان پیش رود. ازهمین رو ممکن است شهروندان تهرانی برای انتخابات خرداد در یک دوراهی قرار گیرند. دوراهی که برحسب آن انتخاب می‌کنند خواهان استمرار وضعیت گذشته در هر دو دوره مدیریتی هستند یا آنکه شهر را در مسیر جدید قرار می‌دهند. «دنیای‌اقتصاد» با بررسی تجربه‌های موفق حکمرانی شهری در دنیا، یک لیست شامل 1+4 سرفصل کلیدی را معرفی می‌کند که دربرگیرنده سیاست‌ها و برنامه‌های مطلوب موردنیاز برای تغییر وضعیت تهران است و برای پاسخگویی به مطالبه قدیمی شهروندان در حل این چهار ابرچالش باید توسط پارلمان ششم و شهرداری که از ماحصل شکل‌گیری این پارلمان انتخاب می‌شود به اجرا درآید. در واقع لیست برنامه‌های مطلوب اداره تهران تا سال 1404 باید به عنوان یک عیارسنج برای انتخاب نامزدهای شورای شهر جدید عمل کند.

اولین سرفصل به «اصلاح نگاه» در اداره شهر مربوط می‌شود. طی دو دهه گذشته دو نگاه مختلف برای اداره شهر تهران سرکار آمده‌اند. در یک دوره مدیریت شهری، تاکید بر توسعه زیرساخت‌ها (نگاه عمرانی به شهر) بدون توجه به چگونگی تامین منابع برای اجرای پروژه‌های شهری بزرگ داشت(غلبه نگاه کمیتی به خدمات شهر به جای «توجه به کیفیت خدمات، کیفیت زیست و کیفیت زندگی») و در دوره دیگر، شورای شهر با تاکید بر تغییر نگاه به شهر، اولویت در اجرای پروژه‌های شهری را توسعه قلمروهای عمومی و کاهش سرعت ماشین شهرفروشی دانست. باوجود اجرای هر دو دیدگاه در اداره شهر، نظرسنجی‌های مختلفی از شهروندان نشان می‌دهد مطالبات اصلی آنها از مدیران شهری همچنان پابرجاست. این در حالی است که به نظر می‌رسد نامزدهای انتخاباتی این دوره برای حضور در پارلمان شهری، مجدد همان وعده‌ها و برنامه‌های نماینده‌های شهری در دوره‌های گذشته را ارائه می‌دهند از همین رو این سوال ایجاد می‌شود ضمانت موفقیت وعده‌های تکراری گذشته در دوره جدید چیست؟ شورای شهر جدید قرار است با چه ابزار جدیدی وارد عرصه شود که بتواند متفاوت از دوره‌های گذشته در سیاستگذاری و اداره شهر حرکت کند؟ کارشناسان شهری عنوان می‌کنند برای دوره جدید مدیریت شهری نیاز است سبک ترکیبی از هر دو دیدگاه در اداره شهر وجود داشته باشد تا از یکسو توسعه شهر متوقف نشود و از سوی دیگر از هر منبع مالی برای توسعه شهر استفاده نشود.

سرفصل دوم، تغییر ذهنیت اعضای شورای شهر است. بخش مهمی از تصمیمات کلیدی اعضای شورای شهر در دوره‌های گذشته، با یک بهانه، که امکان تصویب در حوزه اختیارات شورای شهر وجود ندارد گرفته نشده است. همچنین عزمی برای اصلاح قانون که اختیار شورای شهر را به شکل موثر تقویت می‌کند، انجام نشد. این در حالی است که یک تجربه موفق در سال 97 در حوزه اصلاح نسبی رویه معیوب طرح ترافیک نشان داد که در صورت وجود عزم جدی، امکان اخذ تصمیمات مهم وجود دارد.

 

سرفصل سوم، شکل‌گیری شورای شهر بزرگ برای مادرشهر تهران است. اعضای شورای شهر باید در حوزه سیاستگذاری و تصمیم‌گیری همه ابعاد مجموعه شهری تهران را ببینند و از طریق ارتباط با شوراهای حومه تهران، سیاست‌های مکمل را تصویب کنند. سرفصل چهارم، سیاستگذاری و تصمیم‌گیری در خارج از ساختمان شورای شهر، است. اعضای پارلمان پایتخت باید به صورت مداوم با حضور در تمامی محلات، امکان مکالمه با شهروندان را پیدا کنند. اقدامی که همچنان از سوی نمایندگان محلی در کلان‌شهرهای توسعه‌یافته دنیا در حال انجام است. پنجمین سرفصل نیز توجه به چهار الگوی جهانی از سبک کار شورای شهر در شهرهای بزرگ دنیا است. فرانسه(پاریس)، بریتانیا(لندن)، ژاپن و کانادا کشورهایی هستند که نحوه مدیریت شوراهای محلی آنها چهار درس مهم را به پارلمان ششم تهران می‌دهد. اینکه چطور نقش پل را بین شهرداری و شهروندان بازی کنند؟ به عنوان مثال، وظیفه خاص شورای شهر پاریس، جمع‌آوری اطلاعات جامع از محله‌ها شامل نگرانی‌های مردم از وضعیت شهر و نیازشان برای پروژه‌های «زندگی» و انتقال آن به شهرداری است.

درس دیگر آنکه چگونه دارای اختیار کارآمد برای پیشبرد امور شهر است؟ به عنوان مثال در کانادا، بخشی از اختیارات حکومت مرکزی به مدیران شهری تفویض شده است و تمرکززدایی قوی در این حوزه صورت گرفته است . کلید اقتدار شورا درس سوم شورای شهر است. در ژاپن، موضع برابر شهرداری و استانداری (بلکه هم اختیارات شهرداری بیشتر است)، اجرای طرح‌های دموکراسی در شهر شامل همه پرسی و فراخوان‌های شهری، حق وضع قانون برای شورای شهر مشروط به «مغایرت نداشتن با قوانین بالادست»، وضع انواع مالیات‌های شهری از جمله مصداق اقتدار شوراهای شهر است. نهایتا الگوی موفق جهانی، شکل پایش مدیران شهری را مشخص می‌کند. در بریتانیا، اختیار تعریف مالیات‌های شهری، وجود چک‌لیست کارآمدی شوراها با امکان سنجش «هزینه سرانه و خدمات ارائه شده در شهر»، «میزان مالیات‌های جمع‌آوری شده»، «کیفیت خدمات شهری» و «میزان تحقق وعده‌های اعضای شورا با مقایسه فعالیت‌ها» از جمله مسیرها برای پایش عملکرد نمایندگان شهر است.