مثلا در مورد فرآورده‌های نفتی که پایه اصلی تولید انرژی در کشور ما محسوب می‌شود پرداخت یارانه برای کالا اعم از بنزین، گازوئیل، برق و... باعث بر هم خوردن توازن مصرف بر‌اساس قیمت آن می‌شود و تقاضای بیش از اندازه‌ای را که بخش بزرگی از آن قابل حذف و مدیریت کردن است به وجود می‌آورد. به‌طور مثال در مورد بنزین این الگوی غلط مداخله ما را با چالشی عجیب و در عین حال خطرناک مواجه کرده است. طبق آخرین آمار رسمی دولت، مصرف بنزین در ایران بین ۹۰ میلیون تا ۹۵ میلیون لیتر در روز است؛ این آمار در ترکیه که تقریبا جمعیت و تعداد خودروهای سبک آن با ما یکسان است، بین ۸ میلیون تا ۵/ ۸ میلیون لیتر در روز متغیر است. یعنی ما ۱۱ برابر ترکیه مصرف بنزین داریم. در زمینه برق شرایط مصرف کمی بهتر است. دو کشور ترکیه و ایران دارای میزان مصرف سرانه ۹/ ۲ مگاوات در ساعت هستند با این تفاوت که ترکیه دارای سرانه تولید ناخالص داخلی ۱۰۵۱۳ دلار آمریکا و ایران دارای سرانه تولید ناخالص داخلی ۵۳۰۵ دلار بوده است. از این موضوع می‌توان نتیجه گرفت که در ترکیه عمده مصرف انرژی در صنایع تولیدی با قدرت خلق ارزش افزوده است و در ایران بخش بزرگی از برق مصرفی به‌صورت خانگی یا پرت انرژی یا صنایع غیر مولد دچار هدر‌رفت است. این مساله در قالب اقتصاد نامتوازن صنعت برق توسط مدیر عامل محترم شرکت توانیر نیز به چالش کشیده شده است. اما متاسفانه راهکارهای ارائه شده به جز در زمینه اصلاح تعرفه‌ها، عمدتا صنایع مولد را مورد خطاب قرار داده است.                                  

آنچه بدیهی است اصلاح نظام یارانه‌ای و تبدیل آن به وسیله‌ای برای دفاع از قشر آسیب‌پذیر و ارائه تعریفی مجدد از عدالت اجتماعی لازمه ایران امروز است. مقوله انرژی حداقل به اندازه کل نقدینگی موجود در جامعه امکان جذب منابع دارد. مدیریت عرضه که قیمت‌گذاری صحیح بخشی از آن است به‌دلیل اینکه مالکیت عمده انرژی در اختیار دولت است در کلان یکی از راهکارهای برون‌رفت از شرایط بن‌بست فعلی اقتصادی است. متولیان اقتصادی کشور جامی در دست دارند که نوشدارو یا شوکران بودن محتوای آن در آینده بستگی تام به تصمیمات امروزشان دارد.