چطور مارادونا را دوست داریم؟

واکنش اغراق‌آمیز ال‌دیگو به گل لیونل مسی و حرکاتی که او در طول بازی انجام می‌داد، به وضوح ثابت می‌کرد حال مارادونا خوش نیست. بنابراین کسی تعجب نکرد وقتی آخر مسابقه دوستان همیشگی‌اش زیر بغل او را گرفتند و به بیمارستان بردند. واکنش همراهان مارادونا عالی است. آنها در تمام طول ۹۰ دقیقه و پس از آن هنگام منتقل کردن دیگو به مرکز پزشکی آن‌قدر طبیعی رفتار می‌کنند که انگار این بخشی از کار عادی و روزانه آنهاست! حالا شایعه شده در خون مارادونا کوکایین پیدا شده. او قبل‌تر یک بار کوکایین را ترک کرده بود، اما حالا می‌گویند دوباره گرفتار شده است. آقای اسطوره در جریان تماشای بازی اول آرژانتین برابر ایسلند هم خبرساز شده بود. درحالی‌که قانون منع استعمال دخانیات در ورزشگاه‌ها به ایران هم رسیده و از فصل گذشته در کشورمان اجرا می‌شود، دیگو آن روز با خیال راحت سیگارش را در VIP چاق کرد و بعد از بازی گفت نمی‌دانسته سیگار کشیدن قدغن است!

در وصف او شاید بهترین تعبیر را بتوان از شیخ اجل، سعدی شیراز وام گرفت؛ آنجا که می‌گوید: «نماند از معاصی و منکری که نکرد و مسکری که نخورد!» شرح حال مارادونا هم در چند کلمه، همین است. با این وجود نکته شگفت‌انگیز آنجا است که همین آدم با همین ویژگی‌ها هنوز در سراسر جهان میلیون‌ها خاطرخواه دارد؛ طوری‌که وقتی چشمانش کاسه خون است و به شکلی بیمارگونه به‌خاطر گل مسی شادی می‌کند، کلی آدم در سراسر دنیا قربان صدقه‌اش می‌روند. مسلما اگر مارادونا یک شهروند معمولی بود که مثل حالا از اعتیاد رنج می‌برد، رفتارهای غیرطبیعی و نامتعارف انجام می‌داد، سیاست‌پیشه‌ای ناشی و خام‌دست به‌شمار می‌آمد و دو جمله حرف درست و حسابی از دهانش خارج نمی‌شد، کمتر کسی به او اعتنا می‌کرد و حتی حاضر می‌شد جواب سلامش را بدهد. شعبده فوتبال اما از «بدمن» تمام عیاری مثل او یک افسانه ساخته که انگار هیچ خبط و خلافی نمی‌تواند شمایل قدیس‌وارش را مخدوش کند. یادتان باشد فیفا همین حالا روزی ۱۱ هزار یورو به حساب دیگو پول واریز می‌کند تا در جام جهانی حضور داشته باشد و پیکر نخراشیده‌اش را از این استادیوم به آن استادیوم بکشاند.

مارادونا تنها نیست. خیلی از تعاریف و مصادیق بارز اخلاقی انگار وقتی به حریم فوتبال راه می‌یابند، رنگ عوض می‌کنند و زیر و رو می‌شوند. در دنیای عادی اگر کسی دزدی کند، ولو کم‌ارزش‌ترین چیزها را بدون اجازه صاحبش تصرف کند، حتما نگاه جامعه به او منفی خواهد بود، اما در فوتبال می‌بینیم یک بازیکن داور را فریب می‌دهد و یک پنالتی می‌گیرد، بعد یک دنیا او را تحسین می‌کند! بزرگ‌ترین قاب زندگی همین دیگو مارادونا که بخش زیادی از شهرت و محبوبیتش را وامدار آن است، به گلی برمی‌گردد که او در جام‌جهانی ۱۹۸۶ با دست وارد دروازه تیم ملی انگلستان کرد؛ یک هند، یک خطا، یک بازی غیرمنصفانه که داور آن را ندید و به همین سادگی شد «دست خدا»! در بیرون از فوتبال این مدل رفتاری با معیارهای اخلاقی سازگار نیست، اما وارد فوتبال که می‌شویم، معادلات عوض می‌شود.

در مرحله یک‌چهارم نهایی جام‌جهانی ۲۰۱۰، تیم ملی اروگوئه به مصاف غنا رفت و درحالی‌که می‌رفت تا با یک گل دیرهنگام در وقت‌های اضافه شکست بخورد، لوییس سوارز توپ را با دست از روی خط دروازه برگرداند. داور البته صحنه را دید و پنالتی گرفت، اما آن پنالتی گل نشد، اروگوئه بالا رفت و صحنه قهقهه‌های شگفت‌انگیز سوارز کنار خط طولی زمین به قابی ماندگار از جام نوزدهم تبدیل شد. واکنش دنیا به این اتفاق چه باید باشد؟ او رنج یک قاره را هدر داده و برتری تیمش را از مسیری غیرفنی تضمین کرده، اما هیچ‌کس او را تقبیح نمی‌کند. هنوز که هشت سال از آن روز می‌گذرد، چهره سوارز با تیزهوشی و ذکاوتش در اذهان جهانیان تداعی می‌شود و همه با هم می‌گویند: «آفرین، چقدر خوب گرفت!» درست وقتی در مورد زیدان و ضربه سرش به ماتراتزی در فینال جام‌جهانی می‌گویند: «آفرین، چقدر خوب زد.» راستی مگر دعوا و وحشی‌گری بد نبود؟ کله زدن زشت است، مگر اینکه زیدان بزند!

در بسیاری از نقاط دنیا مردم از دیدن رفتارهای متکبرانه آدم‌های مغرور ناراحت می‌شوند و این موضوع برای‌شان خوشایند نیست، اما فوتبال انگار تنها جایی است که کریس رونالدو به‌عنوان کپسول تمام این خصوصیات تحسین می‌شود. او می‌تواند بعد از گل پیراهنش را در بیاورد، با بدن شش تکه‌اش جلوی دوربین‌ها ژست قدرت بگیرد و البته هزاران نفر در جهان به افتخارش کف بزنند! حداقل در اصول شفاهی اخلاقی، هیچ کجای دنیا تحقیر آدم‌ها پذیرفتنی نیست و اگر هم اتفاقی در این جهت رخ بدهد، غالبا ملامت می‌شود. در فوتبال اما همه دنیا ثانیه‌ها را می‌شمارند تا یک نفر به بازیکن مقابل لایی بزند یا طوری دریبلش کند که طرف با فلاکت روی زمین بیفتد؛ هرچه مفلوک‌تر، زیباتر!

از این مثال‌ها زیاد است و البته مرور این همه، به معنای تشویق خباثت و آزادی رذالت نیست. قطعا بسیاری از ارزش‌های عادی و جهانشمول اخلاقی در دنیای فوتبال هم قابل احترام است، درست مثل بیرون زدن توپ هنگام مصدومیت بازیکن رقیب، احترام به وفاداری یا تواضع و فروتنی که امثال مسی و صلاح را شهره آفاق کرده. با این همه اگر شما هم جزو کسانی هستید که نمی‌دانید چرا مارادونا را با این احوال وخیمش هنوز دوست دارید، بدانید که این شعبده فوتبال است؛ پدیده‌ای با قواعد منحصربه‌فرد که لزوما ممکن است با هنجارهای عادی تطابق نداشته باشد، یک دنیای سحرآمیز، افیونگر و شاید گاهی زوال‌دهنده عقل که دوستش داریم و نمی‌دانیم چرا!