بازوی تفرقه و سهل‌انگاری تلویزیون

این قبیل اتفاقات که برای اولین بار نیست رخ می‌دهد و تنها به تلویزیون اصفهان هم منحصر نمی‌شود، فقط و فقط یک نتیجه به‌دنبال دارد؛ افزایش کینه و شکاف بین هواداران فوتبال ایران! بعید به نظر می‌رسد «نفرت‌افزایی» به‌عنوان یکی از اهداف سازمان صداوسیما ترسیم شده باشد، در غیر این صورت بسیار عجیب است که اراده‌ای برای مقابله با این اتفاقات وجود نداشته و اشتباهاتی از این دست مدام درحال تکثیر است. سه سال پیش هم بعد از قهرمانی پرسپولیس در لیگ شانزدهم، گزارشگر و کارشناس برنامه ورزشی شبکه استانی سهند در آذربایجان شرقی، روی آنتن زنده علنا برخی بازیکنان مثل محسن بنگر را به تبانی با سرخپوشان پایتخت متهم کردند؛ بی‌آنکه اتفاق خاصی رخ بدهد. البته در تهران هم از این ماجراها کم نداشته‌ایم که آخرین آنها شوخی سخیف مجری یک برنامه صبحگاهی با لوگوی باشگاه استقلال بود، اما مساله شبکه‌های استانی متفاوت است؛ هم از حیث تکرار این خطا و هم از جهت تاثیر مخرب و چند جانبه‌ای که این سوگیری‌ها روی احساسات هواداران دارد. فراموش نکنید همیشه بیم آن وجود دارد که سوءاستفاده یک مجری از تریبون دولتی مثلا در شبکه اصفهان، موازی با افزایش کدورت بین هواداران پرسپولیس و سپاهان، به افزایش بدبینی و بددلی بین مردم تهران و اصفهان منجر شود که این دومی غیرقابل تحمل است.

برای زیر سوال بردن کنش‌های جانبدارانه در شبکه‌های استانی، دلایل منطقی متعددی وجود دارد. بزرگترین استدلال اما این است که تمامی زیرمجموعه‌های سازمان صداوسیما از بودجه عمومی ارتزاق می‌کنند و حق سوگیری‌های شخصی یا سلیقه‌ای را ندارند. معادل گرفتن سپاهان با شهر اصفهان یا تراکتورسازی با شهر تبریز، مثل این است که شبکه تهران را معادل پرسپولیس و استقلال بگیریم و انتظار داشته باشیم مجریان و گزارشگران شبکه‌های پایتخت هم با همین شدت و حدت از سرخابی‌ها دفاع کنند؛ اما آیا چنین چیزی منطقی است؟ در همین مسابقه اخیر بین ذوب‌آهن و استقلال دیدیم که نیمی از جمعیت حاضر در ورزشگاه حامی میهمان تهرانی بودند؛ آیا سلایق اینها به‌عنوان شهروند بومی، کوچک‌ترین اهمیتی برای مدیران شبکه استانی اصفهان ندارد؟ در بسیاری از استان‌ها گزارشگران بومی بی‌پروا از تیم هم‌منطقه‌ای حمایت می‌کنند و این کار را عادی می‌دانند، درحالی‌که در تهران غیرممکن است گزارشگر پایتخت‌نشین چنین رویکردی اتخاذ کند. این دوگانگی سال‌هاست در سازمان وجود دارد، اما جای تعجب است که هیچ‌یک از مدیران صداوسیما هرگز به صرافت برخورد جدی با آن نیفتاده‌اند. طبعا اگر رسانه‌های خصوصی مستقل در استان‌ها داشته باشیم که رویکردشان حمایت از تیم‌های منطقه باشد، نمی‌توان از آنها در این مورد خرده گرفت، اما وقتی پای سازمانی با ۲ هزار میلیارد تومان بودجه دولتی و عمومی در میان باشد، قصه کاملا فرق می‌کند.

مساله اصلی اما کماکان تاثیرات بسیار مخربی است که این قبیل رفتارها روی فرهنگ هواداری فوتبال ایران به جا می‌گذارد. رقابت‌های باشگاهی در کشور طی یک دهه گذشته به وضوح به خشونت کشیده شده و این مساله آشکارتر از آن است که نیازی به بررسی تحقیقی داشته باشد. ده‌ها هزار تن از هواداران فوتبال در ایران به‌صورت شبانه‌روزی در فضای مجازی درحال تخریب و هتاکی علیه هم هستند و در فضای حقیقی هم کار به زخم زدن و کور کردن دیگران کشیده است. وحشتناک‌تر از همه اینکه در این داستان، رسانه موسوم به ملی ناخواسته به‌عنوان «بازوی تفرقه» عمل می‌کند. بدیهی است بازپخش وسیع تصاویری از قبیل اظهارات غیرمودبانه مجری شبکه اصفهان، به اختلاف‌ها بین هواداران دو تیم دامن می‌زند. در این شرایط هر قدر که کمیته انضباطی جریمه و محروم کند، اصل نفرت روزافزون پابرجا باقی می‌ماند.

تلویزیون دولتی که کمترین رسالتش دامن نزدن به حواشی کور و کاذب است، حالا به یک بازیگر فعال در گل‌آلود کردن جو فوتبال ایران تبدیل شده؛ بی‌آنکه حسابرسی و نظارتی روی این مساله وجود داشته باشد. فصل گذشته بعد از پخش تصاویر مربوط به سنگ‌پرانی بین هواداران پرسپولیس و سپاهان در ورزشگاه آزادی، کارشناس همین برنامه ورزشی در تلویزیون اصفهان جملاتی با این مضمون به زبان آورد که: «هواداران پرسپولیس یادشان باشد بالاخره چند روز دیگر برای برگزاری بازی حذفی باید به اصفهان بیایند و ممکن است این اقدامات تلافی شود.» بعد از این دست اظهارات تحریک‌آمیز، بازی حذفی اصفهان به آتش و خون کشیده شد؛ به‌طوری که پرونده هواداری که چشمش را از دست داد و خبرنگارانی که خودروی آنها نابود شد، همچنان مفتوح است. این داستان تا کی قرار است ادامه داشته باشد؟ به راستی کجا هستند مدیران ارشد تلویزیون؟