نیاز مهم قبل از خصوصی‌سازی

مخارج‌شان هم کم نیست. موضوعی که واگذاری این دو قرمز و آبی خوش‌رنگ را هر از گاهی رسانه‌ای و در دستور کار دولت قرار می‌دهد. بخش ورزش کشور و تیم‌های ورزشی هنوز راهی به بازار شیشه‌ای پیدا نکرده‌اند. در بورس همه‌چیز روی میز است. پشت صحنه و پشت پرده اینجا معنی ندارد. بنگاهی که خواست پای در کارزار شفافیت بگذارد باید همه مسائلش را حل کند و دار و ندارش را به همه بگوید. اینجا اسمش را صورت‌های مالی گذاشته‌اند که چه دارد و چه چیزی می‌خواهد داشته باشد. بدهی بانکی دارد، طلبکار است یا بدهکار، همه باید مشخص شود. تشکیل یک شرکت سهامی عام و تعیین نسبت سهام و سهامداران عمده هم گام عملیاتی دیگر است. حالا می‌خواهد تیم قرمز باشد یا آبی. بورسی شدن یعنی تعیین تکلیف وضعیت دارایی این دو تیم.

مردمی که می‌خواهند سهامدار آنها شوند حتما می‌خواهند میزان دارایی این دو را بدانند.هرکس قصدی برای سرمایه‌گذاری دارد، می‌خواهد بداند روی چه چیزی سرمایه‌گذاری می‌کند. بر نام یا بر دارایی که نامدار است! میزان دارایی و شرایط مالی که مشخص شود می‌توان تعداد سهام قابل عرضه در بورس یا احتمال خیلی زیادتر، فرابورس را تعیین کرد. از شواهد و سبک و سیاق مدیریتی این دو تیم پرطرفدار برمی‌آید که با سود بیگانه‌اند و آنچه توفیق هم داشته‌اند از جیب دولت نوش کرده‌اند! همین راه ورود به بازار سرمایه را از مسیر فرابورس ایران به آنها نشان می‌دهد. ارائه صورت‌های مالی سال‌های گذشته هم یکی دیگر از کارهایی است که باید انجام شود تا خریداران بدانند این دو محبوب رنگی در سال‌های قبل چه کرده‌اند. از اینها که بگذریم شاید بدهی‌های خارجی یا چگونگی مراودات این دو با فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا هم موثر باشد؛ که نکند به یکباره وسط لیگ برتر در و پنجره یکی را ببندند و آن یکی را به لیگ قهرمانان آسیا راه ندهند یا کسر امتیاز کنند ! اینها در بورس معنایی مهم دارد و آن، کاهش ارزش دارایی سهامداران است. شاید لازم باشد یک‌بار دولت حسابش را با این دو غول ورزش کشور صاف کند. دارایی‌هایشان را مشخص کند و اگر قرار است چیزی به آنها ببخشد، همین پشت در بورس تقویت‌شان کند چون پای اینها که به بورس رسید، دیگر حاتم‌بخشی دولت عادلانه نیست.

اولین و شاید مهم‌ترین دارایی یک تیم فوتبال، ورزشگاه خانگی یا همان استادیوم است. چیزی که جز برخی تیم‌های ثروتمند صنعتی بقیه باشگاه‌ها از آن محروم هستند. دفتر و محل استقرار، زمین تمرین، موضوع حق معنوی تولید و فروش البسه، تبلیغات و حق‌پخش تلویزیونی و درآمد از محل ترانسفر بازیکن یا واگذاری بازیکن به یک تیم دیگر، همه و همه مسائلی است که در شفاف شدن شرایط مالی و اقتصادی یک تیم فوتبال اثرگذار است. قاعدتا هم واگذارنده و هم خریدار سهام می‌دانند آن چیزی که درحال خرید و فروش آن هستند مالکیت یک شرکت است. خواه این شرکت تولیدکننده صنعتی باشد، خواه یک شرکت خدماتی باشد و خواه یک تیم فوتبال، برند تیم‌های پرسپولیس و استقلال ارزش‌آفرین است و معروف؛ اما همه چیز در تعیین قیمت دارایی، معروفیت نیست. به نوعی وزارت ورزش باید این دو را برای واگذاری آماده کند و با یک چیدمان درست مالی و اقتصادی این دو را روانه تابلو بورس کند. شاید اهمیت این موضوع کم نباشد که وقتی اینها بورسی شدند، سهامدارانشان هم نسبت به وضعیت اینها حساس خواهند بود و هرگونه فعل و انفعال آنها ابعاد تازه‌ای پیدا خواهد کرد.