مشتریان انفعال

از طرف دیگر بام سقوط کردیم

یکی از مشکلات فوتبال ایران در دوران کارلوس کی‌روش، ستیزه‌جویی و تنش‌آفرینی‌های مداوم مربی پرتغالی بود؛ آنچه در پاره‌ای اوقات منجر به بهبود امکانات و شرایط تیم ملی می‌شد و در برخی موارد هم فقط جنگ اعصاب بی‌حاصل پدید می‌آورد. بعد از کوچ کارلوس اما قرار شد شاهد انتخاب یک مربی جدید با روحیات متفاوت باشیم؛ کسی که بیخود و بی‌جهت دعوا راه نیندازد و آرامش را از فوتبال ایران نگیرد. در نهایت فدراسیون فوتبال پس از چند ماه مطالعه و مذاکره به مارک ویلموتس رسید و اتفاقا بعد از عقد قرارداد با مربی بلژیکی، به‌طور مفصل روی همین مسائل مانور داد؛ اینکه با او شرط شده سرش به کار خودش گرم باشد، دنبال حاشیه نرود و شر به پا نکند. افکار عمومی هم از این مساله استقبال کرد، اما لابد آن زمان کسی نمی‌دانست این بار قرار است گریزان از افراط، در دام تفریط بیفتیم!

اگر کی‌روش سر هر چیز کوچک و بزرگی می‌جنگید و حتی گاهی بیشتر منافع خودش را در نظر می‌گرفت، رفتار ویلموتس کاملا منفعل و باری به هر جهت است. در دوره کوتاهی که او روی نیمکت ایران نشسته، یکی از اردوهای تیم ملی لغو شده و دو فیفادی را هم از دست داده‌ایم؛ بدون اینکه موضوع مطلقا اهمیتی برای مربی بلژیکی داشته باشد. وقتی او بیشتر اوقات در ایران نیست و چهار روز قبل از بازی مرگ و زندگی تیم ملی فقط به دریافت مطالباتش فکر می‌کند، طبیعی است که باید نگران این همه بی‌خیالی باشیم. در حال حاضر مهم‌ترین اتهام فدراسیون فوتبال این است که برای رهایی از جدل‌های فرسایشی دوران کی‌روش، سراغ گزینه‌ای رفته که سر هیچ چیز نمی‌جنگد؛ حتی حیات تیم ملی در مسیر جام‌جهانی و بقای خودش روی این نیمکت! به اظهارات کوتاه و معمولی ویلموتس پس از بازی با عراق نگاه کنید؛ انگار که در یک بازی دوستانه بی‌اهمیت شکست خورده‌ایم؛ فدراسیون دقیقا کجاست؟

می‌توانید فرمان را دست بگیرید؟

مساله اصلی مهارت فدراسیون در «مدیریت» سرمربی است. اگر در دوره کی‌روش نیاز داشتیم فدراسیون بتواند مربی پرتغالی را مهار کند، الان محتاج آنیم که آقایان سرمربی بلژیکی را به تحرک وا بدارند! اسم هر دو کار مدیریت است و ما البته در هیچ کدام از این دو دوره، چنین هنری نزد فدراسیون ندیدیم. اگر کی‌روش هر کاری دلش می‌خواست می‌کرد، ویلموتس عملا هیچ کاری نمی‌کند. در روزهای اول عقد قرارداد با او گفته شد مربی بلژیکی قطعا پروازی نخواهد بود، اما دقیقا عکس این مساله رخ داد؛ به‌طوری که ویلموتس حتی اگر کارمند یکی از اداره‌‌های بروکسل هم بود، صرفا با مرخصی‌های استحقاقی‌اش هم می‌توانست تیم ملی ایران را هدایت کند و سر کار اصلی‌اش برگردد! این چه مدل عقد قرارداد است؟ آیا کسی در فدراسیون پنج‌ستاره اطمینان دارد که ویلموتس حتی نام رقیب بعدی تیم ملی و تاریخ برگزاری مسابقه را می‌داند؟

اگر نداند باعث تعجب نیست! کوبیدن مربی بازنده آسان‌ترین کار دنیاست، اما ما چنین قصدی نداریم. در این چند روز راجع‌به توانایی‌های فنی ویلموتس شک و شبهات زیادی مطرح شده، اما هنوز دوست داریم باور کنیم او همان کسی است که با تیم ملی بلژیک آن عملکرد سزاوارانه را در جام‌جهانی ۲۰۱۴ داشت. همه اینها به شرطی است که واقعا مختصر شوق و انگیزه‌ای هم در رفتار مرد بلژیکی ببینیم؛ کمی شور و حرارت که به آینده امیدوارمان کند. اگر فدراسیون می‌تواند فرمان هدایت این مربی را به دست بگیرد که هیچ، وگرنه عمیقا نگران این تیم هستیم. گیریم که با هر ترفندی از این مرحله بالا رفتیم؛ بعد از آن چه؟