به بهانه تراکتور

با این همه فاکتوری که تصمیم‌سازان تراکتور آن را نادیده گرفته بودند، سن و سال بالای افندی بود. عجیب است که محمدرضا زنوزی مطلق، مالک باشگاه تنها پای قرارداد مربیانی را امضا می‌کند که در حوالی ۷۰ سالگی باشند! توشاک و لیکنس چنین بودند و دنیزلی هم در ۷۰ سالگی روی نیمکت تراکتور نشست. در عین حال از همان روز عقد قرارداد روشن بود که سرمربی ترک‌تبار چندان در ایران دوام نخواهد آورد. او حتی ۸ سال پیش هم کم‌حوصله‌تر از آن بود که فصل را با پرسپولیس تمام کند، بنابراین پیش از بازی پایانی با فولاد به کشورش برگشت. حالا قابل پیش‌بینی‌ترین اتفاق ممکن رخ داده و دنیزلی رفته تا تنها یک بار مالی قابل توجه و البته کلی ناامیدی مکرر برای تراکتوری‌ها باقی بماند؛ آنچه ظاهرا زنوزی را طوری کلافه کرده که حالا حتی به فکر دست کشیدن از تیمداری هم افتاده است.

   فایل صوتی نگران‌کننده

در همین فضا یک فایل صوتی از مالک تراکتور منتشر شده که قابل تامل است. زنوزی که ظاهرا در حال مکالمه تلفنی با چند هوادار است، تهدید می‌کند که بعد از پایان سفر خارجی‌اش به ایران برمی‌گردد و تیم را تحویل می‌دهد. او البته قول داده هزینه‌های تراکتور را تا پایان فصل جاری تقبل کند، اما گفته تیم را تحویل می‌دهد، چون دوست ندارد هم پول بدهد و هم تهمت بشنود. مسلما اگر اوضاع فنی تراکتور بسامان بود و این تیم نتایج خوبی می‌گرفت، زنوزی وارد چنین فضایی نمی‌شد و حتی در حد تهدید شفاهی هم دست از تراکتور نمی‌کشید، اما فوتبال بازی خاصی است و در آن قرار نیست نتایج نهایی لزوما مطابق با برآوردها و هزینه‌هایی باشد که ما انجام می‌دهیم. کسی که وارد عرصه تیمداری می‌شود - چه مالک خرد یک سهام عادی و چه صاحب تمام یک باشگاه- باید آماده فراز و نشیب‌ها باشد و تحت تاثیر ناکامی‌های احتمالی، امید و انگیزه‌اش را از دست ندهد. اتفاقی که ظاهرا حالا برای زنوزی رخ داده است.

   مالکیت شخصی؛ به همین خطرناکی

شاید اصلا آنچه زنوزی به‌طور غیررسمی گفته و اراده‌ای برای انتشار آن نداشته (البته تا عصر دیروز شاهد تکذیب داستان هم نبودیم) صرفا یک ادعای تهدیدآمیز یا درددلی از سر خستگی بوده باشد، اما به طور کلی در مساله مالکیت شخصی بر تیم‌های پرهوادار فوتبال همیشه نگرانی‌هایی از این دست وجود دارد. اگرچه این هم یک متد تیمداری است و در اروپا نیز می‌بینیم که افراد ثروتمند تیم‌های نامدار را به تملک خود در می‌آورند، اما شکل ایمن‌تر و ایده‌آل‌تر ماجرا، اداره باشگاه به شکل سهامی عام یا خاص و با مشارکت گروهی هواداران است. در این صورت می‌توان مطمئن بود که اتفاقاتی همچون مرگ یا ورشکستگی مالک باشگاه یا دلسردی و پشیمانی او، همه چیز را از بیخ و بن به هم نمی‌ریزد. به یک مثال تلخ توجه کنید؛ شموشک نوشهر یکی از باشگاه‌های خصوصی و بازیکن‎‌ساز فوتبال ایران در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ بود که توسط یک سرمایه‌گذار خوشنام به نام مسعود درویش تاسیس شد و فعالیت می‌کرد. او البته از تبار هدایتی‌ها و زنجانی‌ها نبود و فوتبال را برای قیل و قالش نمی‌خواست، اما با بودجه مختصری که هر سال برای شموشک می‌گذاشت، چراغ فوتبال را در استان مازنداران روشن نگه داشته بود. این تیم که در حافظه جمعی فوتبال‌دوستان ایرانی نامی محترم است، بعد از درگذشت درویش به قهقرا رفت و دو، سه سال پیش رسما منحل شد. غرض به هیچ‌وجه مقایسه نیست، موضوع فقط این است که آدم‌ها هر چقدر هم که خوب، محبوب و حسابی باشند، بالاخره از قواعد بشری تبعیت می‌کنند و تجارت‌شان هم پیرو قواعد اقتصادی است. پس مخصوصا در مورد تیم‌های پرهوادار که به احساسات عمیق هزاران انسان گره خورده‌اند، شاید بهتر باشد که به شکل گروهی تملک و اداره شوند. تهدید اخیر زنوزی، بهانه خوبی برای تامل در این مورد است. هنوز فراموش نکرده‌ایم که پس از برگزاری چند مزایده، پرسپولیس هم در آستانه واگذاری به شخص حسین هدایتی قرار گرفته بود؛ آیا امروز کسی می‌داند هدایتی کجاست؟