شکست ارتش یک نفره

 این هفته بعد از شکست ناامیدکننده بارسا برابر اوساسونا، درست در همان لحظاتی که بازیکنان رئال‌مادرید بعد از سی‌وچهارمین قهرمانی‌شان در لالیگا در حال پایکوبی بودند، مسی روبه‌روی خبرنگاران ایستاد و به تعبیر فارسی داستان، هر چه از دهانش درآمد خطاب به گردانندگان بارسلونا گفت. آقای شماره ۱۰ همیشه از مصاحبه گریزان است؛ پس همین مقدار که او تن به گفت‌وگو داده، خودش وخامت اوضاع را روشن می‌کند. مسی در این مصاحبه ادعا کرد تمام اعضای تیم می‌دانند که هیچ موفقیتی در کار نیست و وضع بارسا آنقدر خراب است که هر حریفی با اندک اشتیاق و انسجام می‌تواند از کاتالان‌ها امتیاز بگیرد. در نتیجه جنجال کاپیتان، جلسه اضطراری برای تعیین تکلیف کادر فنی برگزار شد، اما تعجبی نداشت که مدیریت باشگاه، کیکه ستین را ابقا کند. حالا دیگر همه می‌دانند رویارویی اصلی در بارسا، بین مسی و بارتومئو مدیرعامل باشگاه است.

فارغ از جزییات، آنچه احوال این روزهای مسی را آشکار می‌کند، اثبات دوباره این واقعیت است که فوتبال ورزشی دسته‌جمعی به شمار می‌آید؛ رشته‌ای که در آن به توازن تیمی نیاز است و هیچ ارتش یک نفره‌ای نمی‌تواند به تنهایی تیمش را رستگار کند. مسی که در دوران بازی‌اش ۷۰۱ گل زده، در روزگار حضور ژاوی و اینیستا مثل آب خوردن در اطراف دروازه رقبا مانور می‌داد؛ به طوری که از او آمار حیرت‌انگیز ۵۰ گل زده در یک فصل لالیگا هم به ثبت رسیده است. لئو اما سال به سال تنهاتر شد و سبک بازی‌اش هم تغییر کرد. او حالا بیشتر در یک‌سوم میانی زمین در حال بازی‌سازی دیده می‌شود. گرچه مسی تا پیش از هفته پایانی لیگ امسال هم باز با ۲۳ گل زده به سنت آقای گلی‌اش در اسپانیا وفادار مانده، اما تلاش او برای بازی‌سازی به آمار خیره‌کننده ۲۰ پاس گل منجر شده است؛ یعنی برابر با بهترین آمار ثبت‌شده در یک فصل برای ژاوی هرناندس افسانه‌ای! باورنکردنی است، اما مسی به اندازه بهترین پاسور تاریخ گل می‌سازد، هرچند برای موفقیت تیمش کافی نیست. 

نعمت حضور مسی در بارسلونا، شاید شبیه نعمت نفت برای همه اقتصادهای تک‌محصولی دنیا باشد؛ همان‌ها که گمان می‌کنند چون این ثروت خدادادی را دارند، دیگر نیازی به پیشرفت در سایر جنبه‌ها نیست. معلوم است که این تفکر محکوم به شکست خواهد بود. در سال‌های پیش از ظهور مسی، باشگاه بارسلونا خودش را موظف به بازیکن‌سازی در آکادمی مشهور لاماسیا کرده بود. در آن سال‌ها ستاره‌های پرشماری مثل پویول، پیکه، بوسکتس، اینیستا، ژاوی، پدرو، تیاگو و حتی همین لیونل مسی از لاماسیا ظهور کردند. سال ۲۰۱۲ در یک اتفاق حیرت‌انگیز و تاریخی، بارسلونا با ۱۱ بازیکن پرورش‌یافته در آکادمی وارد میدان شد. بعد از اوج‌گیری مسی، اما انگار همه چیز در بارسا رها شد. همه فکر کردند یک نابغه که در هر شرایطی کار را درمی‌آورد، وجود دارد و دیگر نیازی به تلاش در دیگر زمینه‌ها، استخدام مربیان نخبه، کادرسازی و بازیکن‌پروری نیست. با وجود این، حالا روشن می‌شود مسی برای بارسلونا تنها راه رستگاری نبود؛ همانطوری که نفت برای هیچ کشوری (از جمله ایران!) تنها ضامن موفقیت و شکوفایی اقتصاد نیست. همیشه و همه‌جا، توسعه متوازن لازم است.