باج یا گاف؟

در دو سال گذشته بیشترین ناسزاها از این دست به مارک ویلموتس، سرمربی پیشین و بلژیکی تیم ملی داده شده است که البته بعضا حق او هم بوده و نوش جانش، اما آیا ویلموتس بدون استفاده از ساختار کج‌ومعوج اداری در فوتبال ایران می‌توانست چنین موقعیتی برای خودش فراهم کند؟ حتما یک جای کار ما هم ایراد داشته که او این چنین کامیاب و ظفرمند شده است. حالا داستان مشابه در مورد بوژیدار رادوشوویچ پیش آمده است. دروازه‌بان کروات پرسپولیس در اعتراض به وصول‌نشدن مطالباتش قهر کرده و به کشورش رفته، بعد اینجا مدیران پرسپولیس به او بدوبیراه می‌گویند. جناب ابراهیم شکوری، مدیر ورزشی پرسپولیس رسما به رادوشوویچ اتهام «باج‌گیری» زده؛ آن هم در حالی که این گلر کروات در موقعیت فسخ یک‌طرفه قرارداد و مطالبه دستمزد دو سال آینده قرار دارد. پرسش اینجاست که چرا او را عصبانی می‌کنید؟ و پرسش بزرگ‌تر؛ آیا رفتار خارجی‌ها شبیه باج‌گیری است یا رفتار مدیران ایرانی مصداق گاف‌دادن تلقی می‌شود؟

   نکته اول؛ درست قرارداد ببندید

بخش بزرگی از مصیبت‌هایی که ما در این فوتبال می‌کشیم به‌خاطر قراردادهای بدی است که بسته می‌شود. کدام مدیر خبره‌ای با یک دروازه‌بان ذخیره نه‌چندان فوق‌العاده، آن هم در سن بالا قرارداد سه‌ساله با مبنای دلاری می‌بندد؟ آیا در جهان قحطی گلر آمده بود؟ آیا مشتری‌ها برای جذب رادوشوویچ صف کشیده بودند؟ آیا او کیفیتی ممتاز و بی‌بدیل دارد؟ آیا قیمت ارز رو به کاهش است؟ وقتی ما در این کشور «رسما» نمی‌دانیم و حتی نمی‌توانیم حدس بزنیم دو سال دیگر قیمت دلار چقدر خواهد بود، چطور می‌توان ریسک عقد چنین قراردادی با رادوشوویچ را پذیرفت؟ امروز روایت پرسپولیسی‌ها این است که او به‌ اصطلاح عامیانه «دبه» کرده و دنبال دریافت کل پول این سه سال بدون انجام بازی است. خب اصلا فرض کنید این اتفاق نمی‌افتاد و او طوری مصدوم می‌شد که عملا دوران فوتبالش به پایان می‌رسید. چه فرقی می‌کرد؟ کدام عقل سلیم حکم می‌کند باشگاه در چنین شرایطی به مدت سه فصل به یک دروازه‌بان ذخیره متعهد شود؟

   نکته دوم؛ قرارداد را درست اجرا کنید

مشکل دوم این است که حتی همان قرارداد بسته‌شده هم درست اجرا نمی‌شود. بدترین قراردادهای دنیا هم اگر به‌دقت اجرا شوند، باز از میزان خسارت کاسته می‌شود. مصداق بارز «قرارداد افتضاح» همانی است که با مارک ویلموتس بسته شد. مربی بلژیکی به‌خاطر چهار بازی رسمی و دو شکست خفت‌بار روی نیمکت تیم ملی دو میلیون یورو پول از ایرانی‌ها گرفت و در صورت تایید دادگاه عالی ورزش، باید شش میلیون یوروی دیگر هم به او بپردازیم. حتی همین قرارداد مفتضحانه اگر درست اجرا می‌شد و دستمزد ماهانه این مربی را به‌موقع می‌پرداختیم، او فرصت فسخ یک‌طرفه نداشت و باید تا پایان مدت قرارداد به تکالیفش عمل می‌کرد، در غیر این صورت اگر ویلموتس خواهان جدایی بود، باید به دنبال راهی برای سازش با ایرانی‌ها می‌گشت. قانون فیفا می‌گوید اگر حقوق مربی یا بازیکن به مدت معلومی عقب بیفتد، او حق فسخ و مطالبه همه دستمزدش را خواهد داشت. ویلموتس از همین سوراخ فوتبال ایران را گزید، استراماچونی هم همین‌طور، گابریل کالدرون هم همین‌طور و حالا هم گویا نوبت رادوشوویچ است. خب چرا پول اینها را به‌موقع نمی‌دهید که جلوی ضرر بزرگ‌تر گرفته شود؟ چرا به امضای خودتان احترام نمی‌گذارید که بعد ناچار به التماس نشوید؟

   نکته سوم؛ محترم باشید

گاهی هم طرف خارجی حاضر است قرارداد خوبی ببندد و حتی روی بدقولی مدیران چشم بپوشد، اما آنقدر آزارش می‌دهیم که می‌رود و راه برخورد قانونی را در پیش می‌گیرد. مصداق بارز این داستان گابریل کالدرون، سرمربی پیشین پرسپولیس است که هم قرارداد نسبتا ارزانی بست، هم تخفیف داد، هم خوب نتیجه گرفت و هم رسما گفت: «پولم را هر وقت داشتید بدهید». در آخرین نشست خبری‌اش فریاد می‌زد: «من مرد ثروتمندی هستم، فقط کمی احترام می‌خواهم.» اما او را هم آن‌قدر آزردند که رفت و حکم گرفت و حالا باشگاه پرسپولیس زیر تیغ است. خود رادوشوویچ هم در این سال‌ها به دفعات با دیر و زود شدن دستمزدش ساخت؛ با او چه کردید که امروز چنین به سیم‌آخر زده است؟ اگر مدیریت نمی‌دانید، لااقل مروت را بیازمایید.