علی دایی و رازی که همه می‌دانند

تیم ملی که نیمه اول را با تک گل مسعود شجاعی برده بود، در وقت دوم دو گل خورد و هر سه امتیاز را از دست داد. حتی کسب نتیجه مساوی و یک امتیاز هم در آن بازی خیلی می‌توانست به تیم ملی کمک کند، اما علی دایی جوان، مرعوب و متاثر از فضای بازی گوشه نیمکت خزید و تنها روند بازی را تماشا کرد. این بازی در بحبوحه مشکلات دایی با علی کریمی برگزار شد. دایی جادوگر را به تیم ملی دعوت نکرد و هواداران هنگام عقب افتادن تیم کشورمان، یک صدا اسم کریمی را فریاد زدند. ساعاتی بعد از پایان مسابقه هم خبر برکناری علی دایی منتشر شد؛ اخراجی که حالا همه می‌دانند ریشه‌اش کجاست.

آنچه آخوندی گفته، دیگر یک راز مگو نیست. سال‌هاست که همه هواداران فوتبال در ایران این داستان را می‌دانند. خود دایی هم بارها به پشت پرده‌های اخراجش از تیم ملی اشاره کرده است. با این حال نکته‌ای که عموما نادیده گرفته می‌شود، «شکست فنی» شهریار روی نیمکت تیم ملی است. دایی البته بسیار انسان شریفی است؛ یک افتخار بزرگ و سرمایه ملی. او حتی در حوزه استعدادیابی هم نگاه تیزبینی دارد، اما به‌طور کلی هرگز مربی ممتازی نشد. دایی تنها بعد از یک قهرمانی نسیه با سایپا، در کمال شتاب‌زدگی پیشنهاد حضور روی نیمکت تیم ملی را دریافت کرد و خیلی عجولانه آن را پذیرفت. نسیه بودن آن قهرمانی از این جهت است که سایپا فصل را با ورنر لورانت شروع کرد و بعد دایی به عنوان مربی- بازیکن تیم را به سمت فتح جام هدایت کرد. بعدتر ‌چنین افتخاری هرگز در کارنامه او تکرار نشد. امروز بازنگری در آنچه دایی روی نیمکت تیم ملی انجام داد، مخاطب را متحیر می‌کند. تیم ملی ایران در روزی به عربستان باخت که در ترکیب اصلی‌اش بازیکنانی نظیر حسن اشجاری، حسین کاظمی و غلامرضا رضایی حضور داشتند. با احترام به این نفرات، شاید تیم ملی می‌توانست در آن مقطع بازیکنان بهتری داشته باشد. بازیکنی مثل کاظمی، معدود مسابقات ملی‌اش را در دوران علی دایی و با سلیقه خاص شهریار پشت سر گذاشت؛ درست مثل اشجاری و رضایی.

با این تفاسیر اگرچه برکناری علی دایی از سوی مقامات ارشد دولتی یک رفتار صددرصد غلط، سیاست‌زده و غیرقابل دفاع به شمار می‌آمد، اما شهریار از نظر فنی هم در نقطه‌ای ایستاده بود که شاید برکناری‌اش جای تعجب نداشت. نکته مهم دیگر اینکه حتی انتصاب علی دایی به عنوان سرمربی تیم ملی هم خارج از فدراسیون فوتبال اتفاق افتاد. او اسفند ۸۶ در حالی به این منصب رسید که تمامی گزارش‌ها از انتخاب افشین قطبی به عنوان سرمربی تیم ملی حکایت داشت. با این حال گویا اراده‌ای بیرون از فدراسیون فوتبال در آخرین لحظات دایی را به جای قطبی روی نیمکت تیم ملی نشاند. این داستان مردی بود که اشتباهی آمد و اشتباهی رفت. تنها نتیجه این آیند و روند هم جنجالی بود که به جا ماند. حالا هم هر روز یک نفر مصاحبه افشاگرانه می‌کند و از برکناری دایی توسط احمدی‌نژاد حرف می‌زند، بی‌اعتنا به اینکه امروز میلیون‌ها ایرانی این راز را می‌دانند! فقط کاش گذشته چراغ راه آینده باشد و از این به بعد مسوولان سیاسی اجازه بدهند خود فوتبالی‌ها در مسائل تخصصی تصمیم بگیرند.