اینک؛ پایان یحیی؟

به چه تیمی باختی؟

زمانی هست که مثل ابتدای همین فصل شما سه گل از الهلال می‌خوری. به هر حال حریفت قدرتمندترین تیم آسیاست، کلی ستاره دارد و در خانه خودش جلوی هواداران پرشورش بازی می‌کند. چنین باختی شاید اجتناب‌ناپذیر باشد و طبیعتا انتقادات کمتری به دنبال می‌آورد، اما زمانی که همین سه گل را در ورزشگاه آزادی مقابل هواداران خودی از آلومینیوم اراک می‌خوری، این یعنی اتفاق بدی رخ داده است. چنین شکستی مخصوصا اگر در پی دو بازی لیگی بدون پیروزی و کلی بازی ضعیف از راه برسد، نگران‌کننده‌تر هم هست. حامیان یحیی گل‌محمدی یک فصل تمام کوشیدند هر نوع کم و کسری فنی در پرسپولیس را با کمبود نیرو و بضاعت انسانی توجیه کنند، اما این فرمول هم گاهی کارآیی‌اش را از دست می‌دهد. دشوار است شما بپذیرید تیمی که جلال حسینی، کمال کامیابی‌نیا، میلاد سرلک، رامین رضاییان، مهدی ترابی، امید عالیشاه، احسان پهلوان، مهدی عبدی و... را در اختیار دارد، این‌طور مقهور تیمی شود که شناخته‌شده‌ترین بازیکنانش، نفرات مازاد چند سال پیش استقلال هستند؛ از اسماعیل شریفات تا پورحمیدی و میثم مجیدی و البته همین محمدرضا آزادی که هرگز در جمع آبی‌ها به او بازی نرسید، اما عنقریب بود برابر پرسپولیس هت‌تریک کند! مجموعه این عوامل است که شکست یکشنبه‌شب پرسپولیس را غم‌انگیز، ناموجه و غیرقابل هضم می‌کند. بیخود نیست هواداران پرسپولیس چنین علیه یحیی موضع گرفتند و یک سلسله درگیری روی سکوها رخ داد. سرمربی سرخ‌ها همه را کلافه کرده است.

چه تیمی گرفتی، چه تیمی ساختی؟

داستان پرسپولیس داستان یک بازی و حتی یک فصل نیست. همه اینها قابل اغماض هستند، به شرط اینکه با روند درستی مواجه باشیم. مساله بیمناک در پرسپولیس، همین روند نادرست است. اغلب اوقات کادرفنی حاضر به پذیرش اشتباهاتش نیست. عادت فرافکنی و غر زدن به تدریج از شخصیت سرمربی به بدنه تیم نفوذ کرده است. تیمی که یحیی گل‌محمدی گرفت، آن‌قدر حریص پیروزی بود که اگر سنگ هم از آسمان می‌بارید به کارش ادامه می‌داد. به یاد بیاورید پیروزی این تیم در فضای ناامن ورزشگاه تختی اهواز را. به یاد بیاورید مبارزه‌طلبی سرخ‌ها بعد از شکست برابر کاشیما در فینال لیگ قهرمانان آسیا را. هیچ‌کس باور نمی‌کرد تیمی که پشت پنجره‌های بسته به‌شدت فرسوده شده بود، بعد از دو قهرمانی پیاپی لیگی و تجربه آن شکست دردناک در فینال، دوباره به میدان برگردد و برای قهرمانی لیگ خیز بردارد. پرسپولیس اما این کار را کرد و جام را جانانه بالای سر برد. آن تیم پر از شور مبارزه بود و می‌دانست با کلمات و بهانه‌ها نمی‌شود امتیاز گرفت. تیم فعلی اما روح دیگری دارد؛ پریشان است و درمانده، برابر هر حریفی با ترس و بیم به میدان می‌رود و معمولا بعد از دریافت یک گل قافیه را می‌بازد. تفاوت بزرگی وجود دارد بین تیمی که یحیی گل‌محمدی گرفت و تیمی که ساخت؛ چه از نظر نیروی انسانی که پرسپولیس انباشته از بازیکنان معمولی و ناکارآمد شد و چه از نظر فرهنگی که شاهد افول حس مبارزه‌طلبی و جایگزینی آن با بی‌انگیزگی و بهانه‌جویی بودیم.

مساله جلال

پرسش‌ها و انتقادات از یحیی گل‌محمدی آن‌قدر زیاد است که در نیم‌صفحه کاغذ نمی‌گنجد. همه اینها را اما می‌شود رها کرد و مستقیم رفت سراغ یک نکته؛ اینکه چرا جلال حسینی در مسابقات اخیر سرخ‌پوشان به نیمکت چسبیده و حتی در مسابقات تک‌حذفی هم از تجربه و مهارت او استفاده نمی‌شود؟ چه اتفاقی می‌افتد که حتی اشتباهات مرگبار وحدت هنانوف هم کادرفنی را مجاب به استفاده از حسینی نمی‌کند؟ چه اتفاقی می‌افتد که حتی مصدومیت فرشاد فرجی و وادار شدن کادرفنی به یک تعویض اجباری در آن منطقه هم باعث نمی‌شود آنها حسینی را به زمین بفرستند؟ آیا واقعا امثال فرجی و علی نعمتی یا همین بازیکن تاجیک باکیفیت‌تر از حسینی هستند؟ کیفیت جلال حتی در ۴۰ سالگی آشکار است و اهل فن به خوبی تفاوت بود و نبود او را درک می‌کنند، اما اگر باور مربی این است که حسینی نمی‌تواند حتی در چنین بزنگاهی، ولو به عنوان بازیکن تعویضی به تیم کمک کند، خب اصلا چرا در مجموعه حفظ شده است؟ اول فصل با سلام و صلوات از خدماتش تقدیر می‌کردید تا جدا شود و برود. نگه‌اش داشتید که در شب تلخ آزادی ۴۵ دقیقه کنار زمین گرم کند و به میدان هم نرود؟ بعد از دربی تهران یحیی گل‌محمدی تا یک ماه داشت از داور ایراد می‌گرفت که چرا اجازه تعویض به موقع جلال را نداده است؛ این‌بار چه کسی اجازه نداد حسینی را تعویض کنید؟ نوع برخورد یحیی با کاپیتان کهنه‌کار تیمش، بسیاری را یاد برخورد او با مهدی مهدوی‌کیا در سال ۹۲ انداخته است. اشک‌های مهدوی‌کیا قابی تلخ برای تاریخ پرسپولیس ساخت و البته آن لجاجت عجیب در آن زمان، قهرمانی در جام حذفی را هم از سرخ‌ها گرفت؛ شبیه اتفاقی که امروز رخ داده است. گذشته قاعدتا باید چراغ راه آینده باشد، اما انگار در مورد یحیی گل‌محمدی این‌طور نیست.

31- (5) copy