رد پای دو غریبه (بخش بیست‌ودوم)

یک دلیل مهم دیگر هم وجود داشت که چرا لورنس، فیصل را ترجیح می‌داد. درحالی‌که افق‌های سیاسی عبدالله به سوی مناطق جنوبی بود – او حامی اتحاد حجازِ لم یزرع با یمنِ حاصلخیز در جنوب بود- اما فیصل اعضای یک جنبش ملی گرای کوچک عرب را می‌شناخت که در شهرهای سوریه و عراق به شکل زیرزمینی بسط یافته بودند. با این ارتباطات، فیصل نمایانگر بهترین امیدها برای تعمیم شورش و طغیان حسین به سوی شمال بود و در حال تبدیل کردن آرزوی لورنس (مبنی بر منصرف کردن فرانسوی‌ها و زدودن تمام آرزوهایشان در مورد سوریه) به حقیقت بود.

لورنس مشوق فیصل و آرزوهای او برای رسیدن به دمشق بود و با دادن طلا به فیصل که به او کمک می‌کرد تا پیوندهای ارتش متمرد قبایلی‌اش و ملی‌گرایان سوری و عراقی را محکم کند، اعتماد فیصل را ربود. در عوض، فیصل هم به لورنس یک قبای سفید عربی داد تا بر تن کند، نه در راستای تغییر چهره بلکه برای تصریح به اینکه لورنس کاملا مدافع حضور خارجیان در اردوگاه فیصل است. این شیخ جوان بعدها در مورد مشاور جدید و قابل احترامش نوشت:«چنین صداقتی، چنین وفاداری، چنین وظیفه‌شناسی و چنین کنترلی [از کمتر کسی سر می‌زند]». لورنس اما وضعیت را متفاوت می‌دید. او می‌گفت:«بهتر بود اطلاعات اول به من می‌رسید و از طریق من به او زیرا دوست داشتم که پیش از او ذهنم آمادگی داشته باشد».

با کمک لورنس و تعدادی دیگر از مشاوران بریتانیایی، شناسایی هوایی با پرواز هواپیماهای انگلیسی و کمین ستون‌های ترک با عبدالله ظاهرا سست عنصر، اعراب در بخت و اقبال خود پیروزی‌هایی کسب کردند. در ژانویه ۱۹۱۷، آنها جهشی شجاعانه به سوی شمال داشتند و شهر بندری دریای سرخ یعنی «الوجه »۱ را گرفتند. الوجه، که فاقد ویژگی‌های آنچنانی و در نتیجه شهری نه چندان مهم بود، پایگاهی مناسب برای فاز بعدی و تهاجمی انقلاب اعراب۲ بود. به همین دلیل، این شهر در فاصله ۲۰۰ مایلی راه آهن حجاز بود که پادگان ترکیه در مدینه برای تدارکات به آن وابسته بود. از همین شهر الوجه بود که در دو سال آینده لورنس و همکاران انگلیسی‌اش حملاتی به قطارها، ایستگاه‌ها، کامیون‌ها و تانکرهای آب در امتداد راه آهن را سازمان داده یا رهبری کردند و ترک‌ها را در موضع تدافعی قرار دادند.

لورنس به سرعت با افسران بریتانیایی دیگر بر سر تاکتیک‌ها دچار اختلاف شد. درحالی‌که آنها خواستار این بودند که انرژی شان را بر واداشتن ترک‌ها به تسلیم در داخل مدینه متمرکز کنند آن هم با نابودی دائم خط آهنی که آنها را به دمشق وصل می‌کرد اما لورنس می‌دانست که اگر طرح آنها موفق شود بی تردید انقلاب عربی را در نطفه خفه خواهد کرد و آن را در اوان نوپایی به پایان خود خواهد رساند. او می‌دانست که با این کار حمایت بریتانیا قطع خواهد شد و امید او برای واگذار «نکردن» دمشق به فرانسوی‌ها محقق نخواهد شد. در این حین، حضور یک شیخ عرب در آوریل ۱۹۱۷ در الوجه به نام «عوده ابو تایه‎‎»۳ دلگرمی فوق‌العاده‌ای به لورنس داد چرا که او از منتهی الیه شمال آمده بود تا به فیصل و انگیزه او ابراز وفاداری کند.

عوده رییس قبیله الحویطات بود، قبیله‌ای کوچک که در منطقه سینا و منطقه بیابانی که در مرز عربستان- اردن قرار گرفته (۳۰۰ مایلی شمال الوجه) در حرکت بودند. او شخصیتی مسحور کننده داشت که- پس از کشتن دو افسر ترک که به دنبال نپرداختن مالیاتش برای دستگیری‌اش آمده بودند- چند سالی بود در حال فرار از دست عثمانی‌ها بود. «عوده» ۲۸ بار ازدواج کرده بود، ۱۳ بار زخمی شده بود و چهره‌ای شبیه به عقاب داشت. تعداد سربازانی که کشته بود و قلب شان را بیرون کشیده و خورده بود از شماره خارج است.

او لورنس را متقاعد کرد که یک دره دورافتاده که «وادی السرحان‎‎» نامیده می‌شود- جایی که گله‌های قبیله‌اش به چرا می‌روند- پایگاهی امن و مناسب برای تعمیم و بسط انقلاب به سوی سوریه است. از این وادی، تصرف «عقبه» (بندری در رأس دریای سرخ که به‌تازگی به دست ترک‌ها افتاده بود) و تسخیر «الروله »۴(بزرگ‌ترین طایفه از قبیله قدرتمند عنزه۵ که در صحرای شمالی در حرکت بودند)‎‎ میسر می‌شود. «نوری شعلان»۶، رهبر عنزه، که دو تن از برادران خود را برای کنترل قبیله دو سال پیش‌ از آن کشته بود، پیش‌تر استدلال کرده بود که نمی‌تواند پیشنهاد حمایت به فیصل بدهد زیرا برای غذا به ترک‌ها نیاز دارد. وقتی فیصل کنترل عقبه را به دست گرفت، توانست نوری شعلان و قبیله‌اش را تغذیه کند.

 

پاورقی:

۱- شهری ساحلی در شمال غربی عربستان که در ساحل دریای سرخ واقع شده است. این شهر در استان تبوک قرار دارد. این شهر نقشی حیاتی در انقلاب اعراب در جنگ جهانی اول داشت. در سال ۱۹۱۷، الوجه به تصرف نیروهای فیصل درآمد و به عنوان پایگاهی عملیاتی برای حمله به راه آهن حجاز استفاده می‌شد.

۲- Arab Revolt: مترجم به جای «انقلاب» از عبارت «طغیان»، «قیام» یا «شورش» استفاده کرده بود اما وقتی معادل عربی آن یعنی «الثورة العربیة‎‎» را یافتم ترجیح دادم همان انقلاب را به‌کار ببرم.

۳- Auda Abu Tayi  (۱۸۷۴- ۱۹۲۴): رهبر یا شیخ قبیله الحویطات در دوران انقلاب عربی طی جنگ جهانی اول بود. به‌دلیل توضیحات مکفی که نویسنده محترم داده مترجم دیگر نیازی به دادن اطلاعات بیشتر در مورد او احساس نکرد.

۴- Rwala

۵- Aniza

۶- Nuri Shaalan

آخر هفته