عملگرایی در برابر سنت

چگونه با آیت‌الله هاشمی آشنا شدید؟

از دوران دبیرستان چون در فضای مذهبی بزرگ شده بودم با آثار و کتاب‌های آیت‌الله هاشمی آشنا بودم. کتاب انقلاب فلسطین و کتاب امیرکبیر را خوانده بودم. کتاب امیرکبیر به‌خصوص بنده را بسیار تحت‌تاثیر قرار داده بود و خیلی مشتاق بودم تا ایشان را ببینم. تا اینکه پس از ورود به نیروی هوایی، اولین روزی که آیت‌الله را مستقیم دیدم روز ۱۹ بهمن سال ۵۷ بود. در مدرسه رفاه در بخش روابط عمومی کمیته استقبال از امام فعالیت داشتم و کار می‌کردم. کمیته استقبال زمانی که تشکیل شد آقای دانش‌منفرد رئیس کمیته استقبال از امام بود و دوست مشترکی داشتیم که باب آشنایی با ایشان باز شد و از من خواستند با لباس نظامی در کمیته استقبال حضور داشته باشم. بعدها که زمینه حضور همافرها را فراهم کردیم، روز ۱۹ بهمن حدود ۷۰۰ نفر از همافرها از سراسر کشور در مدرسه علوی گرد هم آمدند و زمانی که همگی لباس‌های نظامی را به تن کردند، همافر نورشاهی که صدای رسایی داشت، فرمان نظامی داد و همگی به خط شدند.

مرحوم دکتر یزدی که مسوولیت هماهنگی‌های دیدار با امام را بر عهده داشت، برای هماهنگی‌های لازم ما را ترک کرد. وقتی آمد گفتند امام امروز ملاقات ندارند. ما همگی ناراحت شدیم و فشار آوردیم که این دیدار حتما اتفاق بیفتد. آیت‌الله منتظری آنجا بودند و برخی از همافران با تندی شروع به صحبت کردند و معترض بودند که تمامی نیروهای نظامی که در اینجا حضور دارند اگر شناسایی شوند اعدام می‌شوند و چنین ریسکی را متحمل شده و در اینجا برای دیدار با امام حضور پیدا کرده‌اند و شما مخالفت می‌کنید. آقای منتظری گفتند که برنامه دیدار‌های امام منظم است و تغییری پیدا نخواهد کرد. پس از این مخالفت‌ها من آقای هاشمی را دیدم و با ایشان موضوع را مطرح کردم و با رویی گشاده گفتند من با امام صحبت می‌کنم تا موافقت کنند و بعد از دقایقی آمدند و خبر موافقت امام را گفتند. اولین ملاقات بنده با آیت‌الله هاشمی در این روز و در جریان ملاقات همافرها رخ داد.

این دیدار همان دیدار معروف همافران نیروی هوایی با امام بود؟

بله همان دیدار که همافران پشت به دوربین در مقابل امام ایستاده‌اند و احترام نظامی گذاشته‌اند که با پادرمیانی آیت‌الله هاشمی این ملاقات انجام شد. بعدها در نیروی هوایی ملاقات‌ها با ایشان ادامه پیدا کرد. در آن زمان بنده از مسوولان انجمن اسلامی نیروی هوایی ارتش بودم. آیت‌الله هاشمی و آیت‌الله خامنه‌ای در آن زمان نمایندگان امام در شورای‌عالی دفاع بودند و از این طریق ارتباط داشتیم و گاهی اوقات خدمت ایشان می‌رسیدیم. تا اینکه در سال ۶۰ و پس از فرار بنی‌صدر که آقای رجایی به ریاست‌جمهوری رسیدند، بچه مسلمان‌ها در راس نیروی هوایی قرار گرفتند و سیستم تغییر کرد. سروان‌ها درجه سرهنگی گرفتند و به فرماندهی پایگاه‌ها رسیدند و یکی از همین عزیزان سرهنگ معین‌پور به فرماندهی نیروی هوایی ارتش رسید.

این اتفاقات منجر به این شد که ارتباط ما با آیت‌الله منسجم‌تر به پیش رفت. سازمان سیاسی ایدئولوژیک ارتش را نیز از همان روزهای اول انقلاب من و چند تن دیگر تشکیل دادیم که امکان ارتباط‌ها با آیت‌الله را بیشتر فراهم می‌کرد. اوایل فروردین سال ۵۸ بود که دستور انحلال انجمن‌های اسلامی ارتش را بخشنامه کردند تا افراد فعالیت فرهنگی را رها کرده و به فعالیت فنی خود بپردازند. در همان روزها جلسه گذاشتند و آقای حسن روحانی در جلسه شرکت کردند و گفتند همگی باید به کارها و فعالیت‌های خود بازگردید و انجمن اسلامی را رها کنید و این فعالیت‌ها را به روابط عمومی واگذار کنید.

دکتر روحانی در ارتش مسوولیت داشتند؟

بله ایشان به‌عنوان نماینده شورای انقلاب در روابط عمومی ارتش مستقر شده بودند. بحث بالا گرفت و گفتیم مگر می‌شود افرادی که تا دیروز خواننده‌های قبل از انقلاب را دعوت می‌کردند امروز مسوولیت اداره روابط عمومی را بر عهده بگیرند؟ که دکتر روحانی با قاطعیت ایستادند و گفتند که کشور هزینه کرده و شما تکنیسین‌ها را آموزش داده است و نیازی نیست شما در بخش فرهنگی فعالیت داشته باشید و خواستار این شدند که به کار فنی بازگردیم. ما از این اتفاق خیلی ناراحت بودیم و برای پیگیری این موضوع به ملاقات آقای جلال‌الدین فارسی رفتیم. ایشان گفتند که در کشور‌هایی همچون لیبی که انقلاب شده است در کنار ارتش سازمانی تحت عنوان سازمان سیاسی ایدئولوژیک ایجاد شده است.

آقای جلال‌الدین فارسی گفتند شما با امام صحبت کنید تا ایشان به بنده حکم مسوولیت سازمان سیاسی ایدئولوژیک ارتش را بدهند که در این صورت به این وسیله شما سازماندهی خواهید شد. ما از این پپیشنهاد خیلی استقبال کردیم و خوشحال شدیم و با حاج احمد در میان گذاشتیم که در نهایت امام به آقای غلامرضا صفایی برای مسوولیت سازمان سیاسی ایدئولوژیک نیروهای مسلح حکم دادند که هم‌اکنون نیز ایشان مسوولیت این سازمان را که به سازمان عقیدتی سیاسی نیروهای مسلح تغییر نام داده است بر عهده دارند. انجمن‌های اسلامی کم کم در سازمان سیاسی ایدئولوژیک ادغام شدند و سال ۶۰ که نیروی هوایی کاملا در اختیار ما قرار گرفت، آقای محمدی گلپایگانی که در حال حاضر رئیس دفتر مقام معظم رهبری هستند و در آن سال‌ها با انجمن اسلامی همکاری داشتند، به ریاست سازمان عقیدتی سیاسی نیروی هوایی منصوب شدند.

در این بین نقش آیت‌الله هاشمی چه بود؟

در همین حین از طریق سازمان سیاسی ایدئولوژیک با ایشان در ارتباط بودیم. سال ۶۰ که آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور شدند، آقای هاشمی رئیس مجلس و همراه با شهید چمران عضو شورای‌عالی دفاع بودند. پس از مدتی که آقای گلپایگانی از سازمان سیاسی ایدئولوژیک کناره‌گیری کردند، به ملاقات آیت‌الله هاشمی رفتیم و خواستار شدیم که دفتری تحت عنوان دفتر نماینده امام در نیروی هوایی افتتاح کنید تا این ارتباط نزدیک را بین نیروی هوایی و نماینده امام داشته باشیم. ایشان استقبال کردند و با حکم ایشان آقای گلپایگانی نماینده ایشان در نیروی هوایی بود. ارتباط در این سال‌ها هر چند نامنظم بود اما برقرار ماند. تا اینکه من در سال ۱۳۶۴ به نیروی هوایی منتقل شدم. چون لیسانس اقتصاد داشتم و لیسانس و فوق لیسانس حقوق از دانشگاه ملی داشتم، به دعوت آقای روغنی زنجانی که از زمان دانشجویی دوست بودیم به سازمان برنامه رفتم و مسوول بودجه نیروهای مسلح و بخش امنیتی شدم. در آن زمان آیت‌الله هاشمی رئیس مجلس بودند و مسوولیت جنگ را بر عهده داشتند و در واقع شخصیت دوم نظام بودند.

در آن زمان به‌دلیل بودجه نیروهای نظامی که همیشه با مشکل و اعتراض و فشار مواجه بودیم، ارتباط با آیت‌الله هاشمی جدی‌تر و منظم‌تر شد و برای توضیح و گزارش‌ها بیشتر خدمت ایشان می‌رسیدم. درآنجا بود که بنده با هوش و ذکاوت و ذهنیت خلاق و فعال ایشان آشنا شدم. دیدگاه‌ها و تفکرات اقتصادی ایشان به‌خصوص بسیار جذاب بودند. وقتی به سازمان برنامه آمدم و سوابق را مطالعه کردم، متوجه شدم از ابتدای تشکیل مجلس شورای اسلامی، آیت‌الله هاشمی با ذهنیت و دیدگاهی که از کارآیی اسلام برای مدیریت حکومت داشتند به شدت با دیدگاه سنتی برخی فقهای شورای نگهبان اختلاف داشتند. فقهای شورای نگهبان از اولین سال بودجه ایرادات بسیار اساسی به درآمد‌های دولت می‌گرفتند. بحث آنها این بود که مملکت باید با همان وجوهات شرعی همچون خمس و زکات اداره شود؛ چراکه گرفتن مالیات از مردم هیچ‌گونه توجیه شرعی ندارد. در گزارش‌ها نوشته شده بود که فقهای شورای نگهبان معتقد بودند برای اداره جنگ می‌شود از مردم مالیات گرفت، اما در سایر امور مملکت با وجوهات شرعی باید اداره شود.

رویکرد آیت‌الله هاشمی برای رفع این مخالفت‌ها چه بود؟

ایشان به ملاقات امام رفتند و با استدلال‌های محکمی امام را قانع کردند. استدلال این بود که وجوهات شرعی حوزه‌ها را هم نمی‌تواند اداره کند، چگونه می‌توانیم با آن کشور را اداره کنیم و با این دیدگاه‌ها نمی‌توان کشورداری کرد. چیزی که بعد‌ها شفاهی از خود آیت‌الله شنیدم و در خاطرات ایشان هم آمده است، امام فرموده‌اند که چگونه می‌شود اداره کرد؟ که در جواب آیت‌الله هاشمی گفته است هر تصمیم که در مجلس گرفته شود آن را اجرایی می‌کنیم؛ چراکه به مصلحت کشور خواهد بود. از امام خواسته بودند که اجازه داده شود این تصمیمات اجرایی شوند و علما نتوانند آن را خلاف شرع معرفی کنند. در همان سال‌های ۱۳۶۲ یا ۱۳۶۱ امام با رای دوسوم نمایندگان این اجازه را صادر کردند که بعدها این شورا پایه‌ای شد برای تشکیل شورای مصلحت در زمان امام که با اصلاح قانون اساسی به مجمع تشخیص مصلحت نظام تغییر کرد.

مناسبات شما از طریق تصویب بودجه در مجلس با آیت‌الله هاشمی چگونه بود و از چه کیفیتی برخوردار بود؟

در سازمان برنامه که بودیم، باید مجلس را قانع می‌کردیم تا بودجه را تصویب کنیم. گزارش‌ها عمدتا مستقیما توسط گروه‌های کارشناسی به آیت‌الله داده می‌شد و در همان زمان تیزبینی و دقت نظر ایشان برای ما بسیار جالب بود که اعداد و ارقام در طرح‌های عمده را چطور با نظارت خودشان پیش می‌برند. چیزی که متاسفانه بعد از ایشان و دولت اصلاحات تا به امروز شروع به تعطیل شدن کرد، همین نظارت بر طرح‌ها و پروژه‌های بزرگ عمرانی بود. در واقع وزرای اقتصادی و صنعتی پایان که در دولت حضور داشتند این نظارت ادامه داشت و سازمان برنامه هم سازمان فعالی بود. با شروع به‌کار دولت نهم و تعطیلی سازمان برنامه، نظارت بر طرح‌ها و پروژه‌های بزرگ و ارائه گزارش‌های اقتصادی سازمان برنامه تعطیل شد. سازمان برنامه هر شش ماه گزارشی از شرایط اقتصادی آینده کشور و جهان می‌داد و گزارش‌های نظارتی که از ستاد نظارتی بیرون می‌آمد که آن هم تعطیل شد که مرتب طبق قانون برنامه دستگاه‌ها ارزیابی می‌شد و عملکرد آن سازمان‌ها به دست روسای قوا می‌رسید و کمیسیون‌های تخصصی هم از آن مطلع می‌شدند و اعتبارات تخصیص داده می‌شد. در این بین بود که با درایت و تیزبینی کم‌نظیر آیت‌الله هاشمی آشنا شدم.

امکان اشاره به مواردی برای تیزبینی و درایت آیت‌الله هاشمی هست؟ چراکه همه از وجود این تیزبینی در آیت‌الله یاد می‌کنند، برای مخاطبان شاهد مثالی از این موضوع می‌تواند فهم درست‌تری را از ایشان ارائه دهد.

من عضو هیات بررسی خرید‌های تسلیحاتی بودم و با نیروهای مسلح برای یک مجموعه‌ای از خریدها اختلاف‌هایی داشتیم. یک جیپ‌هایی را وزارت صنایع می‌ساخت با نام «جیپ توسن» که قصد داشت به نیروهای مسلح بفروشد و فشار آورده بود که نیروهای مسلح از این جیپ‌ها بخرند. از سوی دیگر نیروهای مسلح ترجیح می‌دادند جیپ‌های خارجی بخرند. گزارش آن به سازمان برنامه آمد و در سال ۱۳۶۶ ستاد کل نیروهای مسلح به پیشنهاد سازمان برنامه به‌وجود آمده بود. در آن زمان فشار بسیار زیادی ازسوی دولت به‌خصوص وزارت صنایع بر نیروهای مسلح وارد شده بود که این جیپ‌ها توسط نیروهای مسلح خریداری شود و تعداد زیادی خریداری شده بود. اما این جیپ‌ها کارآیی مناسبی نداشتند و ارزیابی‌های سازمان برنامه طی گزارشی در این خصوص به آیت‌الله هاشمی ارائه شد. در ستاد کل جلسه‌ای بود و آقای بهزاد نبوی وزیر صنایع بودند و در آنجا آقای بهزاد نبوی بسیار با خرید جیپ خارجی مخالفت کردند که در نهایت با ارائه گزارش کارشناسان آیت‌الله هاشمی نظر کارشناسان را تایید کردند.

نقش آیت‌الله هاشمی را در ادغام نیروهای مسلح چگونه ارزیابی می‌کنید؟ نظر و مجموعه اقدامات ایشان از نظر شما در این موضوع تا چه میزان راهگشا بود؟

بحث ادغام نیروهای مسلح اولین بار در سازمان برنامه مطرح شد که طی آن کمیته و شهربانی و ژاندارمری با یکدیگر ادغام شد. در سازمان برنامه با بررسی‌های صورت گرفته توسط یک تیم متخصص، به این نتیجه رسیدیم که نیروهای ارتش و سپاه ادغام شوند. گزارش‌ها حاکی از آن بود که امکان ایجاد سه نیروی هوایی، زمینی و دریایی برای سپاه وجود ندارد؛ چراکه حضرت امام دستور داده بودند که سه نیروی سپاه تشکیل شود. اختلاف‌ها افزایش پیدا کرد و فضا تند شد و در شورای عالی دفاع که آیت‌الله خامنه‌ای ریاست آن را بر عهده داشت، این موضوع مطرح شد که ایجاد نیروی دریایی و هوایی بسیار هزینه‌بر و زمان‌بر خواهد بود. پایگاه هوایی اصفهان ۲۰ سال زمان برده بود و در همان سال‌ها هنوز تکمیل نشده بود که شاهد مثالی برای عدم امکان‌پذیری آن بود. در نهایت آیت‌الله هاشمی نظر کارشناسی سازمان برنامه را پذیرفتند و موضوع حل شد و ایشان گفتند که بین ارتش و سپاه باید تقسیم وظایف کنیم.

بعدها طرح ادغام صنایع دفاع و صنایع سپاه را تقدیم ایشان کردیم که به‌عنوان فرمانده جنگ به سرعت پذیرفتند و با دستور ادغام، آقای ترکان مسوول اجرای این تصمیم شدند که بعدها پیشنهاد ادغام وزارت دفاع و سپاه داده شد که با آن نیز موافقت شد که به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح تغییر پیدا کرد. پیشنهاد ادغام ارتش و سپاه داده شد، پیشنهاد آن خدمت امام ارائه شد و مورد پذیرش قرار گرفت. مقدمات آن در حال انجام بود که دستور تشکیل ستاد کل نیروهای مسلح داده شد. در آن سال‌ها پیشنهاد سپاه این بود که دولت تعطیل شود و مسوولیت اداره کشور به فرماندهان سپاه سپرده شود تا بتوانند جنگ را اداره کنند. از سوی دیگر از سازمان برنامه پیشنهاد شد که با توجه به اینکه همه امکانات در اختیار دولت است، نیروهای مسلح تحت امر دولت قرار بگیرند تا دولت بتواند جنگ را اداره کند. امام پیشنهاد سازمان برنامه را پذیرفتند. در این مقطع آقای هاشمی با امام ملاقات کرد تا امام پذیرفت ارتش و سپاه ادغام شوند. مقدمات ادغام فراهم شد. اما بعد از رحلت امام این موضوع دنبال نشد. در پی ادغام ستاد ارتش و ستاد سپاه تعطیل شده بود، اما پس از رحلت ایشان ستاد‌های ارتش و سپاه شروع به فعالیت کردند و ستاد کل نیروهای مسلح نیز باقی ماند.

 

 

آخر هفته

آخر هفته