بازیگری رویای من بود

 شما در دو فیلم مهم و دیده شده این سال‌ها بازی کرده‌اید. «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن و «عصر یخبندان» مصطفی کیایی. تفاوت کار با این دو کارگردان را چگونه دیدید؟

شروع کار بازیگری من در سینما با فیلم «خداحافظى طولانى» فرزاد موتمن اتفاق افتاد. قطعا این تجربه برای منی که از پشت صحنه سینما مقابل دوربین قرار می‌گرفتم، تجربه سختی بود. به‌خصوص اینکه آقای موتمن، کارگردانی سختگیر و توانا و در کارشان بسیار دقیق و ریزبین هستند و روى جزئیات هم حساسیت ویژه‌ای دارند. به هر حال، بازی در فیلم خداحافظی طولانی به‌عنوان تجربه اول براى من بسیار پُربار و دلچسب بود. من بعد از خداحافظى طولانى، در فیلم «عصریخبندان» مصطفى کیایى به‌عنوان مجرى گریم، مشغول به‌کار بودم که بازی در نقش کوتاهی در این فیلم به من پیشنهاد شد و پذیرفتم. هر چند این نقش کوتاه بود اما چون پیش از آن گریمور هم بودم، بازى دراین فیلم برایم راحت‌تر شد. در حقیقت آقاى کیایى اعتماد کردند و نقش را به من سپردند و اعتماد ایشان به بازیگر، کار را برایم راحت‌تر کرده بود.

همان‌طور که اشاره کردید، در کارنامه هنری‌تان چهره‌پردازی هم دیده می‌شود. دغدغه بزرگ‌تر شما کدام است؛ بازیگری یا چهره‌پردازی؟

همیشه سینما و رویاى هنرپیشه شدن از نظر من که در یک خانواده غیرهنرى بزرگ شده بودم، محال و دور از ذهن بود. براى همین تصمیم گرفتم از طریق پشت‌صحنه وارد کار بازیگری شوم. در دانشگاه گریم سینمایى خواندم و در نهایت پس از اتمام درسم به‌عنوان مجرى گریم توانستم وارد این حرفه شوم. بعدها همیشه سر هر فیلمى که به‌عنوان گریمور بودم، پیشنهاد بازى در نقش‌هاى کوچک را داشتم اما قبول نمی‌کردم. در نهایت به توصیه آقاى موتمن در دوره‌هاى بازیگرى میکائیل شهرستانى ثبت‌نام و شروع به یادگیرى کردم. بعد تصمیم گرفتم که چهره‌پردازی را که شغلم بود و ازطریق آن امرار معاش می‌کردم، کنار بگذارم و به‌طور حرفه‌اى بازیگرى را دنبال کنم. می‌خواهم بگویم از همان ابتدای کار، دغدغه اصلی‌ام بازیگری بود اما چون این کار برایم دور از ذهن بود و از آنجایی که آشنایی در امور سینمایی نداشتم که واسطه حضور من به‌عنوان بازیگر باشد، مجبور شدم از راه دیگری وارد شوم. من چهره‌پرداز بدی هم نبودم. خوب کار می‌کردم اما بازیگری به‌شدت برایم جذاب‌تر بود و نمی‌توانستم به آن فکر نکنم. در واقع بازیگری رویای من بود.

از فعالیت‌های تئاتری خودتان بگویید. با توجه به فعالیت شما هم در سینما و هم در تئاتر، چه تفاوتی بین کار صحنه و کار پرده‌ای وجود دارد؟

بعد از کار در چند فیلم و سریال، احساس کردم که نیاز دارم بیشتر یاد بگیرم و از پایه شروع کنم، به همین دلیل تصمیم گرفتم در تئاتر هم خودم را محک بزنم. ورود به گروه‌های نمایش به اندازه ورود به سینما، سخت بود. در واقع در نمایش هم مافیایى وجود داشت. به همین دلیل تابستان امسال در ورکشاپى شرکت کردم که در پایان به یک اجراى تئاتر می‌رسید. من در انتهای این ورکشاپ، به‌عنوان بازیگر نقش اصلى نمایشنامه «عروسى خون» انتخاب شدم و با مسعود نورمحمدیان و ستاره اسکندرى، تجربه شیرین اولین نمایشم را چشیدم. در ادامه همان ورکشاپ با مجموعه تئاتر باران همکارى کردم و نتیجه آن نمایشى شد که درحال‌حاضر روى صحنه است. نمایش «٢٩مهر ٩٦» هم محصول یک کار کارگاهى با مضمون خودکشى است. داستان این نمایش، روایتی واقعی از خودکشى دو دختر ١٦ساله است که امسال در اصفهان اتفاق افتاد. نویسنده این کار دیانا فتحى است و میلاد نیک آبادى آن را کارگردانی می‌کند. پس از این واقعه هولناک که رسانه‌هاى ما علت خودکشى را به بازى نهنگ آبى ربط داده بودند، با تحقیقاتى که نویسنده کار انجام داد، متوجه شدیم تاثیرپذیری از بازی نهنگ آبى صحت ندارد. به هر حال نگاه کارگردان و نویسنده به این رویداد واقعى، سوژه جدیدى بود که به نظرم به موقع دریافت و پرداخت شد. حالا این موضوع راکه تا چه حد این نمایش می‌تواند تاثیرگذار باشد، باید تماشاچى بگوید.

از کارهای آینده خودتان در حوزه سینما و تئاتر بگویید.

درحال‌حاضر به‌جز کارى که روى صحنه مشغول بازی آن هستم، چند روزى فیلمبردارى فیلم ابراهیم ابراهیمیان را پیش رو دارم. پس از نمایش «٢٩مهر ٩٦» فعلا پیشنهاد جدى تئاتر ندارم. به‌شدت علاقه‌مندم که تئاتر کار کنم و از بازی در سینما هم استقبال می‌کنم.

دغدغه کارگردانی هم دارید؟

من هیچ‌وقت دغدغه کارگردانى نداشته‌ام.

آخر هفته