رد پای دو غریبه (فصل 4 - بخش چهلم)

وقتی فیصل طی سخنرانی‌اش‌ به تمجید از انگلیسی‌ها به خاطر کمکی که به او برای سرنگونی ترک‌ها کرده بودند پرداخت، وزیر خارجه فرانسه سخنان او را قطع کرد. پیچون پرسید: آیا فرانسوی‌ها به اعراب کمکی نکردند؟ فیصل، که ظاهرا آماده چنین سخنانی بود از فرانسوی‌ها به خاطر اعزام «گروه کوچکی با چند اسلحه کهنه و تعدادی اسلحه جدید برای پیوستن به نیروهای ما» تشکر کرد. به تعبیر یک ناظر بریتانیایی که خوشبختانه این بده‌بستان‌های کلامی را ثبت کرده «پیچون از اینکه فیصل وارد صحبت شد متاسف شده و دیوانه شده بود». وقتی کلمانسو، پس از جلسه مختصر دورسای، ادعا کرد که فرانسه در سوریه «قرن‌ها دولت قیّم بود و منشأ آن به دوران جنگ‌های صلیبی می‌رسد»، لورنس به شکلی زننده به نخست‌وزیر فرانسه- که تا حدودی یک خدا ناباور بود- گوشزد کرد که «صلیبیون شکست خوردند و جنگ‌های صلیبی هم ناکام ماندند». فرانسوی‌ها که نتوانستند فیصل را کنار بزنند و تحقیر کنند اکنون می‌کوشیدند او را اهریمنی جلوه دهند. صبح روز بعد، روزنامه‌های فرانسوی در سرمقاله‌های خود حملاتی به این رهبر عرب و مترجم او آغاز کردند؛ حملاتی که یک ژنرال فرانسوی آن را «امپریالیسم بریتانیایی با پوشش عربی» توصیف می‌کرد.

روزنامه «Paris Midi» ادعا کرد که اهداف واقعی او پان اسلامی است- و بنابراین، تهدیدی است بر دیگر دارایی‌های اسلامی بریتانیا مانند هند- و اظهار کرد که لورنس «کاسه داغ‌تر از آش است۱». این روزنامه با گریز زدن به دوره فاشودا، لورنس را با گوردون در خارطوم مقایسه کرد و هر دو را به مثابه «مردانی» توصیف کرد که «هم به نفع و هم به ضرر کشورشان کار کرده‌اند؛ سالکانی که در عین حال ماجراجو هم هستند. وقتی به رویای خود دست یافتند هیچ چیز جلودارشان نخواهد بود. حتی منافع رسمی کشورشان هم نمی‌تواند جلودار آنها شود». روزنامه «The Echo de Paris» که سپتامبر قبل پرده از چهره لورنس برداشته بود نیز خط مشابهی را دنبال و استدلال کرد که لورنس به دنبال این است که مقام‌های «وایت هال» را در عمل انجام شده قرار دهد با این باور که «انگلستان دزد دریایی‌ای که موفق شده را رها نخواهد کرد». در پشت صحنه، فرانسوی‌ها به رسانه‌ها گفتند تنها دلیلی که بریتانیا توانسته سربازان را برای پیروزی در سوریه از بین ببرد این است که فرانسه در جبهه غربی بیشترین نبرد را انجام داده است. بنابراین، فرانسه هم در بخشی از ویرانی‌های خاورمیانه سهیم است.

نتایج این کمپین رسانه‌ای هشداری بود برای بریتانیا. در اواخر فوریه دپارتمان اطلاعات سیاسی۲ وزارت خارجه دریافت که سوریه به یکی از دو «مساله دشوار» در کنفرانس صلح تبدیل شده است (مساله دشوار بعدی این بود که آیا فرانسه راینلند۳ را اشغال می‌کند یا خیر) زیرا «عملا تمام فرانسوی‌ها غیر از سوسیالیست ها» اصرار می‌کردند که این استان سابق عثمانی باید به یکی از کلونی‌‌های فرانسه تبدیل شود. سفیر فرانسه در لندن بر این برداشت تاکید می‌ورزید. او به همتایان انگلیسی خود هشدار داد که اگرچه منافع فرانسه در سوریه «شاید بیشتر احساساتی باشد تا مادی... احساسی که وجود دارد در واقع بسیار قوی است». لوید جورج از اینکه اجازه داد پاریس محل این کنفرانس باشد پشیمان بود. او نوشت: «ما از قبل می‌دانستیم که بوروکراسی فرانسوی به این روش‌های زیرِ جِلدی برای اعمال نفوذ بر مباحث ما، قلدری، گول زدن، دروغ‌گویی، کاشت بذرهای اختلاف و توسل به تمام روش‌های شناخته‌شده‌شان برای دستیابی به اهدافشان با ابزارهای دغلکارانه متوسل می‌شود. مقالات‌شان در مورد سوریه کاملا غیرقابل تحمل است».

فرانسوی‌ها یک عرب به نام «شکری غانم۴» را عَلَم کردند تا بگوید که فیصل باید فراموش شود زیرا سوری نیست اما این تاکتیک پس زده شد. غانم بیش از ۳۰ سال بود که در پاریس زندگی می‌کرد و پذیرفته بود که عربی صحبت کردن را فراموش کرده است. او سپس موضع خود را به نفع کنترل فرانسه بر سوریه تضعیف کرد آن هم با سخنرانی دو ساعت و نیمه در این مورد. پرزیدنت ویلسونِ بی قرار، که قرار بود به خاطر دیداری کوتاه در روز بعد عازم آمریکا شود، از پشت میز خود بلند شد تا از پنجره بیرون را نگاه کند. کلمانسو هم دوری زد و به پیچون خیره شد. کلمانسو پرسید:«این آدم را برای چه آوردید اینجا؟». پیچون دستان خود را با اخم دراز کرد:«خب، نمی‌دانستم می‌خواهد این طوری کند».

آخر هفته

پاورقی:

1 - اصل جمله این گونه بود:«لورنس ظاهرا پان عرب‌تر از انگلیس‌ها شده است» که برای تقریب به ذهنِ جمله برای خواننده فارسی این معادل آورده شد.

2 - Political Intelligence Department

3 - Rhineland

4 - Shukri Ganem