بازی‌دهنـده‌ عروسک هـم بازیگر است

خلق شخصیت در تئاتر عروسکی بر چه اصولی استوار است؟

خلق شخصیت به واسطه‌ عروسک نمایشی یا بازی‌دهندگی عروسک‌ور نمایش عروسکی است که به علوم وابسته است. روانشناسی، جامعه‌شناسی، تاریخ، آناتومی، تحلیل و آنالیز حرکات و رفتار و روحیات در جانداران، علوم موثر در این هنر هستند و آشنایی با این علوم برای یک نمایشگر عروسکی از ضروریات است.مهارت نیز وجه دیگری از جریان خلق شخصیت در هنر بازی‌دهندگی عروسک نمایشی است که بستگی بسیار به تمرین، تمایل و تمرکز دارد.همچنین شناخت اصول هنر تئاتر و توانایی تحلیل شخصیت نمایشی در بستر نمایشنامه، ضرورت دیگری است برای بازی دهنده‌ عروسک نمایشی در جریان خلق شخصیت در صحنه. بازی‌دهنده‌ عروسک نمایشی، درست مانند یک بازیگر صحنه نمایش، باید از هنر و دانش تاثیرگذاری بر مخاطب برخوردار باشد.

تفاوت در این میان به‌کارگیری ابزارهاست. ابزار هنرمند بازی‌دهنده عروسک در تئاتر عروسکی، عروسک اوست که ایفای نقش می‌کند. تصور برخی بر این است که عروسک نمایشی در صحنه‌ تئاتر، برای ایفای نقش نسبت به بازیگر، قابلیت و توانایی کمتری دارد. این تصور ناشی از شناخت ناکافی یا عدم شناخت عروسک نمایشی و قابلیت‌های آن است.  عروسک نمایشی چنانچه در دست هنرمند این رشته قرار گیرد، در تاثیرگذاری بر مخاطب بی‌نقص و شگفتی‌آفرین خواهد بود. چه بسیار موقعیت‌هایی که عروسک نمایشی، تاثیرگذارتر از بازیگر در صحنه‌ تئاتر ایفای نقش کرده است‌.با توجه به اشاراتی که شد، سهل و خفیف ارزیابی کردن هنر بازی‌دهندگی عروسک در تئاتر، خطایی است که آگاهانه یا ناآگاهانه، لطمه‌ بزرگی بر هنر تئاتر وارد کرده و تاثیرگذاری و گسترش این هنر را در جامعه دچار کاستی می‌کند.

واقعا اجرای هر روزه و در روزها و شب‌های متوالی، کار را برای شما تکراری نمی‌کند؟

تکرار به معنی کسالت، بیهودگی یا خستگی نیست. بسیاری مواقع تکرار کردن روشی است برای بیشتر آموختن.در صحنه تئاتر هر اجرا همزمان دارای عناصر ثابت و متغیر است. متن نمایش، عروسک‌ها، صحنه، موسیقی، کارگردانی و هنرمندان شرکت‌کننده در اجرا، به نظر از عناصر ثابت اجرا هستند و زمان و مخاطبان از عناصر متغیر. تمامی این عناصر درون خود پیچیدگی‌ها، اسرار و نکاتی برای کشف‌کردن و آموختن دارند.در تئاتر، نمایشگر عروسکی، هنگام ایفای نقش در بستر و موقعیتی قرار می‌گیرد که سرشار از فرصت است برای آموختن، تجربه کردن و نو شدن.اگر زمانی را که می‌گذرد و اجرایی را که انجام می‌شود، باور کنیم که موقعیتی است متفاوت برای دیدن و دیده شدن، قطعا جایی برای تکرار کسالت‌آور و بیهوده وجود نخواهد داشت. با هر اجرا نو می‌شوم و برای اجرای بعدی کامل‌تر.

عمدتا اپراهای بهزاد غریب‌پور، تم تاریخی- ادبی دارد. چقدر در زمینه شخصیت‌هایی که عروسک‌هایشان را بازی می‌دهید و شرایط زمانی و اجتماعی و فرهنگی‌شان مطالعه می‌کنید؟

همانطور که اشاره کردم، مطالعه‌ علوم برای ما از ضروریات است. در اپراهای عروسکی گروه آران که بر اساس شخصیت‌های برجسته‌ هنری، تاریخی ایران تولید شده است، کسب آگاهی بیشتر از وضعیت اجتماعی آن دوره کمک بزرگی است برای پیدا کردن تصویر دقیق و کامل‌تر از شخصیت‌های معرفی شده در اپرا. به همین جهت آقای غریب‌پور برخی از منابعی را که بر اساس آن متن اپرا (لیبرتو) را نگاشته‌اند، برای مطالعه معرفی می‌کنند. این مطالعه هم به شناخت شخصیت کمک می‌کند و هم به نزدیک شدن ذهن کارگردان و بازی‌دهندگان. هنگامی که بازی‌دهنده عروسک در اپرا برای خلق شخصیت در صحنه، تصویری روشن در ذهن دارد، الگوهایی برای رفتارها و احساسات نقش ترسیم کرده و به اجرا در‌می‌آورد که از ویژگی‌های شخصیت اپرا می‌شود. این ویژگی‌های اجرایی نقش، او را منحصر‌به‌فرد اما در عین حال ملموس می‌سازد. به این ترتیب شخصیت‌های اپرا در نظر مخاطبان قابل‌باور و نزدیک به واقعیت شده و مورد تحسین قرار می‌گیرند.

چه شخصیت‌هایی را شما اجرا کرده‌اید و آیا واقعا اجرای هر‌کدام با دیگری متفاوت است یا همه مبتنی بر یک سری حرکت جدا از متن هستند؟

در هشت اثر اپرای عروسکی رستم و سهراب، مکبث، عاشورا، مولوی، لیلی و مجنون، حافظ، سعدی و خیام که در گروه آران به کارگردانی و با مدیریت بهروز غریب‌پور تولید شده، بازی‌دهنده عروسک بودم و ایفای نقش کرده‌ام. ضمن اینکه دستیار کارگردان و مدیر کارگاه‌های ساخت عروسک‌های اپرا نیز بوده‌ام. برای تمام فرصت‌هایی که در گروه آران به من داده قدردان و سپاسگزارم.تهمینه، لیدی مکبث، شبیه امام حسین(ع)، قاصد، رقصنده، نوازنده، سلطان العلما پدر مولوی، لیلی، نوفل سردار، شاخه نبات، همزاد سعدی، زن رویایی خیام و عزاداران زن عروسک‌هایی بوده‌اند که بازی‌دهنده‌شان بوده‌ام و با آنها ایفای نقش کرده‌ام.

هر یک از نقش‌ها متفاوت از دیگری است. هم از نظر ظاهر و هم از نظر شخصیت. من به‌عنوان بازی دهنده باید تصوری را که از نقش در ذهن ساخته‌ام، بر تصویر خارجی که همان عروسک است، منطبق کرده و به وسیله‌ آن برای مخاطب اپرا نقش آفرینی کنم. این نقش آفرینی باید چنان باشد که مخاطب آن را باور کرده و با او همراه شود. تهمینه مادر ایرانی سهراب زنی جوان و فریبنده است، چنانکه دل رستم پهلوان را به چنگ می‌آورد. این باید در بازی تهمینه نمود یافته و باور شود اما همین تهمینه‌ جوان در بخش پایانی اپرا، پس از شنیدن خبر کشته شدن پسرش به دست پدر، به زنی پیر تغییر چهره می‌یابد و از غم و اندوه توان از دست داده، جان می‌سپارد.در این بخش تهمینه را باید به گونه‌ای بازی می‌کردم که قلب مخاطب اپرا برای او به درد می‌آمد. تهمینه اندوهگین، می‌افتد و می‌خیزد، راه می‌رود اما تعادل ندارد، می‌خواند و به زانو می‌افتد، تاب می‌خورد و چنگ بر زمین می‌کشد و به جسد فرزندش نزدیک می‌شود، او را غرق بوسه می‌کند و بر آن اشک می‌ریزد و سرانجام جان می‌سپارد. این بازی عروسک به همراه صدای بی‌نظیر آواگر او در فضایی تراژیک، تماشاگر اپرا را به شدت تحت تاثیر قرار می‌داد.

همچنین در اپرای عاشورا، عروسک قاصد را که بازی می‌دادم تصورم از نقش این بود که او از وفاداران حُر بن یزید ریاحی است و به دربار ابن‌زیاد آمده تا پیغامش را برای درباریان بخواند اما پس از خواندن نامه، در می‌یابد که آنان علیه حُر آزاده‌اند پس باید این را با عروسک بازی می‌کردم. قاصد با نامه‌ای که در دست داشت وارد صحنه‌ دربار می‌شد تعظیم می‌کرد و مقتدرانه زانو بر زمین می‌زد و با قدرت نامه را می‌خواند تا وفاداری‌اش به حر بن یزید ریاحی آشکار شود اما هنگامی که در‌می‌یافت درباریان و ابن‌زیاد علیه حُر هستند، بازی تغییر می‌کرد. حرکات سر و نگاه‌ها هم نشان از ناباوری قاصد داشت و وقتی همه‌ درباریان در هم‌پیمانی با ابن زیاد زانو می‌زدند، قاصد دیرتر از همه و با تردید زانو می‌زد تا در هم شکستن را به نمایش در آورد. خلق کردن تصویر ذهنی که از نقش‌ها داشته‌ام در اپراهای عروسکی، توسط عروسک‌ها، بر صحنه‌ نمایش، همیشه برایم جذاب، به یاد‌ماندنی، تازه و الهام بخش هستند.

کار شما تمرکز و مهارت بالایی را می‌طلبد. چطور در میانه‌ صدا و موسیقی، حواستان پرت نمی‌شود؟

صدا، موسیقی، نور، دکور و... عناصری هستند که در اپرای عروسکی نه تنها تمرکز بازی دهنده را به هم نمی‌ریزند بلکه مکمل بازی عروسک‌ها هستند.این عناصر به بازی‌دهنده تمرکز می‌دهند تا در فضای اپرا قرار بگیرند و ایفای نقش کنند.

دلیل استقبال مخاطبان از اجراهای مجدد و مکرر اپراها چیست؟ حتی این‌که در یک دوره اجرا بعضی‌ها چند بار به تماشای اپراها می‌نشینند.

گروه اپرای عروسکی آران از سال ۸۳ تولیدات هنری خود را به روی صحنه برده است و هشت اثر فاخر اپرای عروسکی را در کارنامه دارد. این یعنی ۱۳ سال. یعنی کسی که در سال ۸۳ اپرای رستم و سهراب را در ۱۰ سالگی به تماشا نشسته است، امروز در ۲۳ سالگی هم می‌تواند این اپرا را به تماشا بنشیند. این یکی از حسن‌های رپرتوار یا اجراهای تناوبی گروه آران است، امکانی برای نسل‌ها تا از تماشای آثار هنری بهره‌مند شوند اما دلایل دیگری که تماشاگران را بارها به دیدن اپراها ترغیب و تشویق می‌کند، رمز و رازهایی است که در هر اجرا وجود دارد و کشف نشده باقی مانده است. جذابیت‌های بصری، داستانی و موسیقایی از دیگر دلایلی است که مخاطبان اپراها را بارها به تماشا به سالن فردوسی می‌کشاند. این افتخاری است که در تاریخ اجراهای گروه آران ثبت و نصیب ما شده است.

آخر هفته

آخر هفته

آخر هفته