گسترش قانون گرشام در ابعاد مختلف

در سال ۱۵۵۸ میلادی یا اواسط قرن شانزدهم میلادی گرشام مشاور مالی ملکه الیزابت انگلستان، در مورد نحوه ضرب سکه‌ها هشداری به ملکه داد که بعدها ادعای او رنگ واقعیت به خود گرفت و به قانونی در اقتصاد مبدل شد. در آن زمان دو نوع سکه در انگلستان برای انجام معاملات ضرب می‌شد که دارای عیار متفاوتی (به جهت آلیاژ به‌کار رفته در آن‌ها) بودند؛ اما هر دو با ارزش یکسان در بازار برای معامله مورد استفاده قرار می‌گرفتند. تاجر انگلیسی اعتقاد داشت که پول بد که در حقیقت همان پولی بود که ناخالصی داشت، به مرور زمان موجب می‌شود پول خوب یا همان سکه‌های خالص از گردونه بازار خارج شوند. نتیجه نهایی آن، خالی شدن اقتصاد انگلستان از سکه‌های خالص و انباشت سکه‌های ناخالص در چرخه اقتصادی آنها بود.

اگرچه تشخیص سکه خالص و ناخالص از یکدیگر برای مردم عادی کار دشواری بود، اما افراد خبره به‌راحتی می‌توانستند این دو را از هم تمییز دهند. مردم با پول بد، پول خوب را به‌دست می‌آوردند و از کشور خارج می‌کردند و پس از ذوب کردن آن، مقداری سود از مابه‌التفاوت این دو کسب می‌کردند. پرواضح است ادامه این روند موجب خروج پول خوب یا سکه با عیار بالا از چرخه اقتصای و هجوم پول بد در بازارها برای داد و ستد شد. با این مقدمه اکنون می‌توان یک تعریف جامع برای قانون گرشام بیان کرد. به‌طور کلی هرگاه بنا به دلایلی خواه کمبود اطلاعات، یا اجبار دولت، ارزش اسمی یا همان ارزشی که به‌صورت دستوری برای کالا یا خدماتی تعیین می‌شود، با ارزش واقعی یا ارزش مبادله آن در بازار متفاوت باشد؛ این امر موجب خروج آن منبع از چرخه اقتصادی یا هرز رفتن آن در سیستم اقتصادی می‌شود.

اگر سری به برخی شهرهای مرزی کشور زده باشید در آنجا مغازه‌هایی می‌بینید که انواع اسباب‌بازی، توپ، لباس، پالتو، پوتین، کفش، بوت و.. را در انواع مختلف به‌صورت دست دوم در بازار به فروش می‌رسانند وقتی این حجم از کالاها وارد جامعه می‌شوند در حقیقت جایی برای ورود محصولات جدید در بازار نخواهد بود و این به معنای خروج کالای خوب به‌واسطه دادو ستد کالای بد از جامعه است. اما آیا آسیب‌های ناشی از تحقق قانون گرشام به همین‌جا ختم می‌شود؟ ورود این تعداد لباس به‌مثابه خروج فرصت تولید این محصولات، از بین رفتن فرصت شغلی برای تعدادی از افراد و توانایی کسب درآمد برای بخشی از خانوارها نیز خواهد بود.

گاه دخالت دولت در برخی بازارها صدمات بسیار بزرگ‌تری بر پیکره سیستم اقتصادی کشور وارد می‌کند، آنجا که ایده‌های خلاق، مبتکرانه و کارآفرینانه از چرخه اقتصادی کشور خارج شده و انگیزه‌های رانتی و سودجویانه به قصد کسب منفعت فردی جایگزین آنها می‌شوند. برای مثال بازار وام‌های بانکی را درنظر بگیرید؛ در طول دهه‌های بعد از انقلاب همواره در زمان افزایش درآمدهای نفتی به تعبیری زمانی که دولت وضع مالی مناسبی داشت، نرخ بهره وام‌های ترجیحی و گزینشی با سود بسیار پایین، حتی پایین‌تر از تورم، به‌صورت دستوری ازسوی دولت تعیین می‌شد. تحت این شرایط این عمل دولت به معنای ارزش‌گذاری یکسان بر طرح‌های سنجیده و کارآفرینانه با طرح‌هایی با کارآیی بسیار پایین و حتی انگیزه‌های سوداگرانه بود. زیرا لازمه قرار گرفتن در صف متقاضیان وام با بهره بالاتر داشتن طرحی کارآفرینانه است که بازده آن در سطح بالایی باشد تا بتوان از درآمد آن وام دریافتی را بازپرداخت کرد، در نرخ بهره پایین بازپرداخت وام برای بدترین طرح‌ها با کیفیت بسیار پایین نیز ممکن خواهد بود.

وقتی ارزش طرح کارآفرینان واقعی و سودجویان فرصت‌طلب در صف وام یکسان قیمت‌گذاری می‌شود و عده زیادی در این صف نه بر اساس شایستگی که بر اساس روابط شخصی، حزبی، گروهی و.. صاحب وام‌های سنگین با مبالغ هنگفت می‌شوند. از یک طرف نه تنها پولی که در اختیار این افراد قرار می‌گیرد راهی بازارهای مسکن، طلا، ارز و.. می‌شود که جزو فعالیت‌های مولد در اقتصاد نیستند و اثری جزو افزایش تورم در زندگی مردم نخواهند داشت؛ از طرف دیگر بسیاری از طرح‌های کارآفرینانه که هر یک می‌توانست زمینه‌ساز تولید محصولات جدید، ایجاد فرصت‌های شغلی و توانایی کسب درآمد و افزایش تولید ملی باشد از چرخه اقتصادی کشور خارج شده، و این سازوکار در سال‌های بعد از آن نیز موجب خروج افراد و انگیزه‌های مولد از کشور به قصد حضور در سایر کشورها نیز خواهد شد. یا وقتی شرکت‌های بیمه دولتی حتی تا سقف یک میلیارد تومان نیز بدون بازدید اولیه حاضر به صدور بیمه آتش‌سوزی می‌شوند چگونه یک شرکت خصوصی می‌تواند افراد را مجبور به بازدید از اماکن و مغازه خود کند؟ این امر به معنای خروج رویه صحیح در شناسایی ریسک و ورود ریسک بد به بازار بیمه به جای ریسک خوب است.

قانون گرشام بیانگر یک هشدار بزرگ به سیستم اقتصادی است. هر کجا که قیمت‌گذاری بین دو کالا، خدمات، گروهی از افراد و... بدون درنظرگرفتن ارزش واقعی آنها باشد؛ به دیگر بیان هر کجا که قیمت نتواند تفاوت واقعی این اقلام از یکدیگر را توضیح دهد باید منتظر خروج منابع برجسته در هر زمینه و جایگزین شدن گزینه‌های بد به جای آنها شد خواه پول بد به جای پول خوب خواه افراد بد به جای افراد خوب.

آخر هفته