توسعه‌ساز

توسعه اقتصادی مفهوم بسیار تاثیرگذاری است و به بررسی ابعاد کیفی روند تغییرات اقتصادی در کنار مسائل کمی می‌پردازد. کلید این تغییرات مفهومی به نام توسعه صنعتی یا صنعتی شدن است که می‌تواند متضمن رشد پایدار یک کشور باشد.

 یکی از نیازهای مهم و اساسی برای توسعه کشورها، توسعه صنایع جامع یا مادر است. صنایع جامع صنایعی هستند که با بسیاری دیگر از صنایع در ارتباط هستند و حجم و قطعات مورد استفاده در آنها بسیار است و صنایع نیز مشتریان اصلی آنها هستند. به عبارت دیگر این صنایع عامل حرکت بسیاری از صنایع محسوب می‌شوند و از بازار بزرگ و مطمئنی برخوردارند.

صنایع مادر را می‌توان جزو اصلی‌ترین عوامل پیشرفت‌های اقتصادی و صنعتی هر کشوری دانست. شاید کشوری به ‌واسطه دارا بودن منابع زیاد نفت، گاز یا هر ماده ارزشمند دیگری بتواند به سطحی از پیشرفت دست یابد اما پیشرفت پایدار زمانی در یک کشور نمود پیدا می‌کند که صنایع مادر و پایه‌ای آن کشور تقویت شده باشند. در واقع تقویت صنایع مادر خود نوعی تقویت صنایع دیگر محسوب می‌شود و به رشد آنها کمک می‌کند. صنعت فولاد نیز یکی از این صنایع است که توجه به آن بسیار مهم است.

 چرا فولاد؟

فولاد تاثیر عمده‌ای بر زندگی ما، خودروهایی که رانندگی می‌کنیم، مکان‌هایی که در آن کار می‌کنیم، خانه‌هایی که در آن زندگی می‌کنیم و در میان نقاط بی‌شمار دیگر، داشته است.

کارخانه‌های عظیم فولادسازی به عنوان نماد صنعت در جهان شناخته می‌شود به طوری که اگر بخواهیم فهرستی از شاخصه‌های توسعه‌یافتگی را در کشورهای مختلف مورد بررسی قرار دهیم، تولید سالانه فولاد یکی از شاخص‌های مهم اقتصادی به حساب می‌آید. فولادسازی نه یک صنعت منحصر بلکه موتوری محرک برای پیشرفت کشور است زیرا با افزایش تولید فولاد در کشور، زیرساخت‌های بسیاری برای رسیدن به جهش‌های بعدی آماده می‌شود. از این رو تولیدات عظیم نیازمند تلاشی جدی و برنامه‌ریزی دقیق است.

صنعت فولاد در بسیاری از موارد از دیگر صنایع متفاوت است. آنها اساساً صنایع استراتژیک هستند که به نیازهای صنعتی بلندمدت یک ملت از طریق نقش منحصربه‌فرد خود به عنوان کانال‌های تقویت‌کننده به دیگر صنایع کلیدی کمک می‌کنند. هیچ برنامه جدی صنعتی شدن را نمی‌توان بدون یک پایه قوی فولادی، حداقل یک پایه فولادی که با رشد عمومی دیگر صنایع رشد می‌کنند، مورد بررسی قرار دهد.

فولاد و توسعه رویایی

با نگاهی به برخی از اقتصادهای موفق کشورهای در حال توسعه مانند کره جنوبی، برزیل و تایوان و به نوعی هند، این نکته قابل توجه است که این کشورها موفقیت‌های خود را عمدتاً از برنامه‌های توسعه فولاد بسیار دقیق کسب کرده‌اند که این برنامه‌ها منجر به ایجاد صنایع فراگیر و فرعی دیگر شده که آنها را به ابراقتصادها تبدیل کرده است.

نمونه کره بسیار قابل توجه است. کشور کره در فاصله پس از جنگ جهانی دوم، منابع اولیه یا مزیت رقابتی چندانی برای تولید فولاد نداشت بنابراین استراتژی صنعت فولاد بر توسعه کارخانه موجود، افزایش تولید و کاهش قیمت تمام‌شده بنا نهاده شد. این الگو از سوی دولت در سایر صنایع نیز به ‌شدت رعایت می‌شد که نتیجه آن تولد غول‌های صنعتی کره جنوبی مانند هیوندای و پوسکو شد.

بررسی این کشورها یک نکته خاص را نشان می‌دهد و آن نیز توجه به بازدهی به مقیاس تولیدات فولادی است. صنایع فولادی در کشورهای نام‌برده‌شده در دست چند کارخانه خاص است. این کارخانه‌ها در حجم عظیمی اقدام به فعالیت می‌کنند و به همین جهت بازدهی بالایی دارند و به عنوان مثال کشور کره که از نظر منابع فلزی آنچنان غنی نیست، توانسته در این بازار تکه کیک خود را به دست آورد. این هلدینگ‌ها توانسته‌اند با تجربه بزرگ خود در سالیان از نظر مالی مناسب عمل کنند؛ هلدینگ‌های بزرگی که با توجه دولت توانسته‌اند موتور محرکه قوی برای اقتصاد کشورها ایجاد کنند.

ایران با افزایش چندبرابری ظرفیت تولید در ۳۶ سال گذشته، یک رکورد مهم را ثبت کرده و نشان داده است که در زمینه تولید فولاد بسیار موفق عمل کرده است. با این حال در سال ۲۰۱۳ دهمین واردکننده فولاد در جهان بود. این پارادوکس یک چراغ قرمز را در ذهن بسیاری از افراد روشن می‌کند.

نکته قابل توجه ایران نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر در صنعت فولاد، وجود معادن فلزی غنی در سطح کشور است به گونه‌ای که ایران در عرصه جهانی مزیت نسبی خوبی در این صنعت دارد و این به ‌واسطه هزینه پایین مواد و همچنین انرژی است. با این حال ایران نتوانسته در بازارهای جهانی خوش بدرخشد و همان‌گونه که در بالا نیز اشاره شد، در سال ۲۰۱۳ دهمین واردکننده بزرگ فولاد بوده است.

دلیل این امر را می‌توان از اواخر دهه ۸۰ شمسی که ورود بخش خصوصی به صنعت فولاد آهنگ تندتری به خود گرفت و موج فولادسازان کوچک و متوسط در این صنعت پدیدار شدند، جست‌وجو کرد. عمده فعالیت این شرکت‌های جدید حول محور نورد و همچنین واحدهای ذوب کوچک بود که زودبازده بوده و سرمایه‌گذاری و امکانات زیربنایی سنگینی طلب نمی‌کرد. دولت نیز که تا چند سال قبل اجازه ورود به هیچ سرمایه‌گذار بخش خصوصی در صنعت فولاد را نمی‌داد به یکباره از موقعیت خود عقب کشید و بیش از ۲۰۰ میلیون تن طرح فولادی در سامانه وزارت صنایع ثبت شد که بسیاری از این طرح‌ها بدون مطالعات اقتصادی و کارشناسی‌های لازم وارد مرحله احداث شدند به این صورت که بسیاری از معادن کشور نیز به سمت تولید فولاد رفتند.

 به همین جهت با وجود تولید، بسیاری از کارخانه‌ها در عمل اقتصادی نبودند و واردات به‌صرفه‌تر نشان می‌داد. نتیجه این فرآیند باعث اتلاف حجم عظیمی از سرمایه‌ها در قسمت احداث این کارخانه‌ها بدون بازدهی شد.

جایگاه فولاد مبارکه

تجربه‌های جهانی نشان از نقش پرقدرت این صنعت در توسعه فنی و تامین نیازهای داخلی دارد. با این حال در داخل آنچه مشخص است، قدم‌های برعکس تجربه‌های جهانی در زمینه توسعه صنعت است. این صنعت مادر نیازمند حجم سرمایه‌گذاری عظیم بوده و ایجاد کارخانه‌های کوچک جز تحمیل هزینه هیچ برآیندی ندارد.

در کشور شرکت‌های بزرگی مانند فولاد مبارکه وجود دارند که می‌توانند به عنوان یک شرکت پیشرو در این زمینه عمل کنند و با طرح‌های توسعه و حمایت‌های بیشتر مانند الگوی چشم‌بادامی‌ها، نمونه موفقی در عرصه جهانی باشند زیرا این شرکت‌ها با تجربه عظیم می‌توانند زنجیره تولید این محصول را به طور کامل اعمال و در سطح اقتصادی جهت توجیه نیازهای داخل اقدام کنند و در صورت تولید اقتصادی در داخل، صنایع دیگر بسیار مرتبط با این صنعت وجود دارد که بازار کاملی برای آن ایجاد کند.