تصمیم پشت درهای بسته

واضح است؛ به خاطر کم‌آبی که در فلات مرکزی ایران وجود داشته این بحث‌ها همیشه مطرح بوده است. موافقان معتقدند کویر مرکزی ایران تشنه آب است. به دلیل بارش کم در این مناطق، منابع آب در دسترس با کاهش شدیدی مواجه است و در تامین آب برای نیازهای این مناطق مشکلاتی وجود دارد. بنابراین وجود این مشکلات سبب شده، بحث انتقال آب و یکسری راهکارها برای تامین آب مورد نیاز مطرح شود. یکی از فرضیه‌های صحیح در این شرایط این است که اگر خشکسالی و کم‌آبی در مناطق مرکزی ایران ادامه داشته باشد، ما شاهد مهاجرت‌های گسترده‌ای از مردم این مناطق به سمت تهران و دیگر شهرها خواهیم بود. این مهاجرت‌ها بی‌تردید ممکن است مشکلات عدیده اجتماعی را به وجود بیاورند. همین مسائل باعث می‌شود طرح انتقال آب بین‌حوضه‌ای به عنوان یک راهکار مطرح باشد. باید این مساله را باز کرد. آیا انتقال آب بین‌حوضه‌ای به عنوان یک راهکار برای حل تمامی مشکل می‌تواند مطرح باشد؟ پاسخ خیر است. واقعیت امر این است که در حال حاضر در کشورهای توسعه‌یافته دنیا اجرای چنین طرح‌های بزرگ‌مقیاس و دست انداختن به طبیعت و برهم زدن مکانیسم طبیعت مردود اعلام شده است.

فوایدی که انسان می‌تواند از این طرح‌ها ببرد در برابر آسیب‌ها و خسارت‌هایی که ممکن است این طرح‌ها برای اکوسیستم‌های طبیعی و انسانی به وجود بیاورند، بسیار ناچیز است. اکنون مساله این است که در کشور ما به این تجربه‌ها بهایی داده نمی‌شود و به دلایل سیاسی و یکسری لابی‌هایی که صورت می‌گیرد اجرای چنین طرح‌هایی هرچند وقت یک‌بار مطرح می‌شود و حتی به اجرا هم می‌رسد. چندی پیش بحث آب‌های ژرف مطرح بوده و بعد از آن هم بحث انتقال آب از دریاها به‌خصوص دریای خزر به سمنان مطرح شده و به صورت جدی در حال پیگیری است. توجیه این طرح‌ها تامین آب شرب است. یعنی ما با هر هزینه‌ای آب را انتقال دهیم چراکه وظیفه دولت تامین آب شرب به هر وسیله‌ای است. اما بحثی که مطرح است این است که مگر ما در کویر مرکزی و در استان سمنان چه صنعتی داریم که نیاز به انتقال آب بین‌حوضه‌ای دارد؟ میزان آب شرب مردم منطقه چقدر است؟ با یک محاسبه سرانگشتی می‌توان کاملاً به یک نتیجه رسید که اگر راندمان سیستم توزیع آب شهری در شهرهای همین مناطق ارتقا پیدا کند و از پِرتی آب جلوگیری شود و همین‌طور مصرف آب آنها در بخش کشاورزی مدیریت شود و کاهش پیدا کند، به سادگی و با هزینه بسیار کم و تبعات زیست‌محیطی و اجتماعی بسیار ناچیز نیاز شرب و صنعت این مناطق تامین می‌شود.

بنابراین منطق و عقل به ما می‌گوید انتقال آب بین‌حوضه‌ای در شرایط فعلی و با اهداف تعریف‌شده برای مقصدی به نام سمنان طرح توجیه‌پذیری نیست. مدافعان این طرح با توجه به مسوولیتشان در مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست ایران، خیلی خوب است اگر مطالعه‌ای در مورد این پروژه‌ها انجام شده است، آن را در اختیار عموم قرار دهند و منتشر کنند. یکی از مشکلات طرح‌های بزرگ‌مقیاس به‌خصوص درباره آب، این است که تصمیمات پشت درهای بسته صورت می‌گیرد و مطالعات شفاف و در اختیاری ندارند. این طرح‌ها باید در فضاهای دانشگاهی و مراکز تخصصی نقد و بررسی شوند تا جنبه‌های مثبت و منفی این طرح‌ها در کنار هم به بحث گذاشته شود. تا زمانی که به صورت سربسته و حالت قطره‌چکانی اطلاعات در مورد این طرح‌ها داده شود، نمی‌توان دید درستی از دلایلی که منجر به نتیجه‌گیری برای اجرای این طرح‌ها می‌شود داشت و نمی‌توان به مخاطب اصلی پروژه‌های آب که متخصصان منتقد هستند، اطلاعات کافی داد.

در حال حاضر یک جو عمومی متشکل از متخصصان آب و محیط زیست نسبت به این طرح‌ها به وجود آمده است که همگی به نوعی مخالفت خود را با این طرح‌ها اعلام کرده‌اند. عده خاصی هستند که از اجرای چنین طرح‌هایی دفاع می‌کنند. باید گفت وقتی غالب متخصصان آب و محیط‌زیست مشکلات و تبعات منفی این طرح‌ها را بیشتر از جنبه‌های مثبت آنها برشمرده‌اند، چرا کسانی هنوز در پی اجرایی کردن آنها هستند؟ آیا لابی‌های سیاسی پشت این طرح‌هاست؟ آیا به نوعی نفع شرکت‌های خاصی که پیمانکار چنین طرح‌هایی هستند در میان است؟ آیا مسائلی مثل زمینه‌سازی برای انتقال پایتخت به جایی غیر از تهران مطرح است؟ همه اینها باید مورد نقد و بررسی باشد. چراکه پیدا کردن ابعاد علمی و تخصصی این طرح‌ها به تخصصی‌تر شدن این پروژه‌ها و اجرای بهتر آنها یا اجرایی نشدن آنها به دلیل مضراتی که دارند، کمک می‌کند.

نکته دیگر اینکه برای اجرای چنین طرح‌هایی باید دید چه تبعات منفی از این طرح‌ها متوجه کشور، محیط‌زیست و منابع طبیعی کشور می‌شود. در نظر بگیرید، شوری دریا در مبدا مشکل مهمی است که باید از آب‌شیرین‌کن استفاده شود. در حقیقت دریاچه کاسپین ورودی محدودی دارد. ورودی آن از رودخانه‌ها به‌خصوص ولگا و ریزش‌های جوی است و در حال حاضر به نوعی با مشکلات آلودگی و کیفیت آب مواجه است. ورود فاضلاب‌های نفتی و شهری از کشورهای همسایه این دریای بزرگ، مشکل بسیار مهمی است. استخراج نفت از دریای کاسپین در حال حاضر این دریاچه را با مشکلات زیادی مواجه کرده است. اگر پساب آب‌شیرین‌کن‌ها را هم وارد دریا کنیم، طبیعتاً مشکلات زیست‌محیطی دریایی را دوچندان خواهد کرد.

سواحل شمالی ما در حاشیه دریای کاسپین با تراکم جمعیتی و شهری که نزدیک به ۶۰۰ کیلومتر از ساحل را اشغال کرده، با اجرا شدن این طرح می‌تواند عوارض زیادی را متوجه خود ببیند. این نکات باید بررسی شود. مثلاً پساب این آب‌شیرین‌کن‌ها کجا خواهد رفت. در برابر افزایش شوری آب دریا چه تمهیداتی اندیشیده خواهد شد. تبعات اجتماعی و اکوسیستمی این طرح در مبدأ و مقصد چگونه مدیریت خواهد شد. با این حال من هنوز در جایی ندیدم که مطالعاتی در این زمینه شده باشد.

هزینه اجرای این طرح نیز مساله مهمی است. با توجه به اختلاف ترازی که مقصد و مبدأ نسبت به هم دارند و پمپاژ آبی که بر روی کوه‌های البرز صورت خواهد گرفت و بعد از آن، آب به مقصد منتقل خواهد شد، هزینه‌های زیادی را متوجه این پروژه خواهد کرد. باید این اتفاقات را در نظر گرفت و برآورد دقیق اقتصادی داشت که قیمت نهایی این آب چقدر خواهد بود و قرار است این آب گران‌قیمت برای چه محصولی، چه صنعتی و چه نیازی صرف شود تا مقرون‌به‌صرفه باشد. آیا این هزینه از لحاظ اقتصادی توجیه دارد یا خیر؟ نکته آخر اینکه جنگل‌های باارزشی در خط ساحلی کشور داریم که اگر این طرح اجرایی شود، بخشی از این جنگل‌ها پاکسازی خواهد شد چراکه در صورتی که این پروژه اجرایی شود، جنگل‌ها نیز آسیب می‌بینند.

در حقیقت هرچقدر هم که ادعا شود میزان از بین رفتن این جنگل‌ها ناچیز است اما باز هم به دلیل فقر جنگلی و ارزش‌های اکولوژیک جنگل‌های شمال خسارت زیادی متوجه محیط زیست کشور خواهد شد که مطلقاً جبران‌ناپذیر است. جنگل‌های باارزشی که در طول چندین هزار سال شکل گرفته است. پس وقتی صاحب‌نظران محیط زیست و آب به کرات این پروژه‌ها را نقد می‌کنند و در عین حال به نظر نمی‌رسد مطالعه درست و میدانی و علمی در این زمینه صورت گرفته باشد، باید دید چه کسانی از این پروژه‌ها انتفاع می‌برند که به‌رغم همه مخالفت‌ها دنبال قانع کردن جامعه برای انتقال آب هستند.