هوش ارجمندی و مدیریتی، برگ برنده استراتژی کسب و کار در صنعت پخش

هوش یا بهره ذهنی

اگر به طور عادی از عموم مردم بپرسید که هوش چیست؛ بیشتر افراد از هوش با عنوان عقل انسان یاد می‌کنند و یا در حالت خوشبینانه ازIQ  سخن می‌گویند. اما به راستی هوش چیست و چه نقشی در کسب و کارهای صنعت پخش دارد؟ برحسب تعریف، هوش (Intelligence) یا بهره ذهنی (Quotient) دربرگیرنده‌ ظرفیت منطقی، درک خودآگاهی، یادگیری، مهارت حل مساله، برنامه‌ریزی، خلاقیت و دانش فردی است. هوش انسانی می‌تواند از نوع “سیال” و “متبلور شده” باشد. هوش سیال به توانایی ذاتی افراد بستگی دارد، درحالی که هوش متبلور شده از طریق آموزش، یادگیری و تجربه به‌دست می‌آید. نکته قابل تأمل این است که هوش متبلور شده در همه‌ افراد سازمانی یکسان نیست و تفاوت‌های فردی در این زمینه بسیار برجسته است. معیارهای گوناگونی مانند عوامل فیزیولوژیکی، وراثت، یادگیری، شرایط خانوادگی، شرایط محیطی- اجتماعی و عوامل فردی در میزان هوش افراد نقش دارند.

هوش مدیریتی و ردپای آن در صنعت پخش

با توجه به روند روزافزون شرکت‌های چندملیتی و مباحث مربوط به تجارت بین‌المللی و از سوی دیگر، افزایش نیروی‌کار در کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته، شرکت‌های بزرگ در صنعت پخش نیازمند نیروی‌کار موثر و کارآمد (دارای هوش مدیریتی مناسب) هستند. با توجه به پیچیدگی‌های روزافزون تجارت بین‌المللی در مناطق جغرافیایی با زبان، آداب، رسوم و قوانین متفاوت، اغلب شرکت‌های صنعت پخش فرآیندهای استخدام خود را مورد بررسی مجدد قرار داده‌اند. آنچه تا قبل از این به عنوان مولفه اصلی استخدام در آن‌ها به شمار می‌رفته سابقه کار، سن، تحصیلات و توانایی برقراری ارتباط با دیگران بوده است؛ اما در چند دهه اخیر، موضوع هوش مدیریتی (Management Quotient) و اضافه شدن هوش ارجمندی (Decency Quotient) به مولفه‌های آن نقش مهم و بسزایی را در فرآیند جذب و استخدام نیروی انسانی ایفا می‌کند. از این رو، بهره‌مندی از هوش ارجمندی در کنار هوش مدیریتی نقش مهمی را در فرآیند آغاز به کار افراد متقاضی به خود اختصاص داده و مولفه مهمی برای مدیران ارشد شرکت‌های پخش به شمار می‌رود. هوش مدیریتی برای افراد، شامل مجموعه‌ای از هوش‌ها است که به آن‌ها در تصمیم‌گیری‌ها و انجام امور کاری روزمره کمک می‌نماید.

مطابق با شکل فوق، هوش منطقی یا بهره هوشی (IQ)، میزان هوش سنی کارکنان را بازگو می‌کند و درواقع نسبت سن عقلی افراد به سن تقویمی آن‌ها را نشان می‌دهد. هوش هیجانی یا عاطفی (EQ) توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجان‌ها، عواطف و احساسات کارکنان را در پیشبرد امور شامل می‌شود. هوش سیاسی یا تدبیری (PQ) به عنوان یک مهارت اجتماعی مدیران ارشد شرکت‌ها را کمک می‌کند تا با فرهنگ‌سازی و اثرگذاری مناسب بر عملکرد کارکنان، آن‌ها را به سمت تحقق اهداف متعالی هدایت کند. هوش جسمانی یا بدنی (BQ) کارکنان را در راستای آگاهی از توانمندی‌ها و محدودیت‌های جسمانی شان یاری می‌رساند و هوش معنوی یا عرفانی (SQ) نیز کارکنان را به سمت و سوی حل مسائل مفهومی، ارزشی و هر آنچه که با اعتقاد و باور آن‌ها مرتبط است، سوق می‌دهد. آنچه که در بین مولفه‌های هوش مدیریتی مهم‌تر می‌باشد، بهره‌مندی مدیران و رهبران سازمانی از هوش ارجمندی یا شرافت (DQ) است که با توجه به ماهیت صنعت پخش لازمه موفقیت در کسب و کارهای آن است.

هوش ارجمندی و اهمیت آن در صنعت پخش

هوش ارجمندی یا شرافت بیانگر آن است که مدیران و یا رهبران کسب و کارها در صنعت پخش نه تنها با کارکنان خود همدلی دارند، بلکه تمایل واقعی به مراقبت از آن‌ها نیز دارند. درواقع، DQ یک قدم فراتر از EQ می‌رود و شامل نوعی خودآگاهی هم از احساسات مدیر و هم احساسات کارکنان است. باید توجه کرد که بیشتر مدیران خوب در صنعت پخش سه ویژگی فوریت انجام امور، کنجکاوی و رقابت را دارا هستند. با این حال زمانی که یک مدیر در صنعت پخش، ارجمندی یا شرافت انسانی را با خصوصیات سه‌گانه مذکور ادغام می‌کند، آنگاه است که می‌توان تفاوت او را با دیگر مدیران درک کرد. به‌طورکلی، مدیران و یا رهبران دارای هوش ارجمندی نه تنها با کارکنان خود همدلی دارند، بلکه همواره تمایل واقعی به مراقبت از آن‌ها نیز دارند. آن‌ها اطمینان حاصل می‌کنند که همه کارکنانشان در محیط کار احساس احترام و ارزش می‌کنند. این رفتار مدیران یا رهبران بهره‌مند از هوش ارجمندی در تعاملات روزمره آن‌ها با کارکنان در داخل سازمان و دیگر افراد برون سازمانی مشهود است. افزون بر این‌ها، عدم تمایز چنین مدیران یا رهبرانی، متضمن تمرکز بر انجام کردار درست از سوی کارکنان است. صنعت پخش به دلیل ماهیتی که دارد ارتباط دو سویه‌ای را رقم می‌زند که از یک‌سو با واحدهای تولیدی و از سوی دیگر با مصرف‌کنندگان در ارتباط است. از این‌رو، صنعت پخش از تخصص، هوش و ظرفیتی برخوردار است که این توان را در سایر تشکل‌های صنفی کمتر می‌توان دید. مدیریت فرآیندهای پیچیده در این صنعت، نیازمند مدیران و رهبرانی است که بتوانند هوش ارجمندی یا شرافت را در کنار سایر مولفه‌های هوش مدیریتی به کارگیرند. در صورت چشم‌پوشی از مولفه مهم هوش ارجمندی، با توجه به گستردگی و حجم بالای فعالیت‌های صنعت پخش، جذب، نگهداشت و ارتقاء نیروهای انسانی (که مهم‌ترین سرمایه این صنعت به شمار می‌روند) با چالش‌های متعددی همراه خواهد شد که این امر به خصوص در شرکت‌های پخش نوپا و تازه تأسیس شده سبب ریزش کارکنان، کاهش بهره‌وری کل و در نهایت ورشکستی و نابودی آن‌ها می‌شود.

هوش ارجمندی به عنوان مزیت رقابتی در صنعت پخش

ضریب هوش ارجمندی باید از بالا به پایین شروع شود. مدیران بیش از هر زمان دیگری باید این نوع رفتار را الگوبرداری کنند. مدیران دارای DQ بالاتر، از آنچه در خارج از دفتر کاری آن‌ها رخ می‌دهد، استفاده می‌کنند تا ارزش‌های مشترک را در بین کارکنان خود ایجاد کنند. کارکنان می‌دانند که مدیرشان همیشه در ذهن خود منافع آن‌ها را در نظر می‌گیرد. نباید فراموش کرد که در شرایط کنونی عموم افراد می‌خواهند برای مدیران شایسته کار کنند و اطمینان حاصل کنند که مدیرانشان بهترین نوع مدیریت را به آن‌ها ارائه می‌دهند. از این‌رو، ضریب هوش ارجمندی می‌تواند یک مزیت رقابتی در شرکت‌های پخش به شمار رود و کارکنان آن‌ها را به منظور حصول بهترین نتایج ترغیب کند. شرافت یا ارجمندی در هسته اصلی خود یک تعهد اخلاقی به شمار می‌رود و می‌تواند برای استراتژی کسب و کار در صنعت پخش یک برگ برنده باشد. همه افراد در یک شرکت پخش با حجم بالای فعالیت‌ها، باید احساس کنند که واقعاً در آن شرکت حضور تام دارند. تجربه نشان داده که در بین صنایع پخش، به‌ویژه در حوزه دارو، تجهیزات و مواد غذایی، شرکت‌هایی که از کارکنان و مدیران با هوش ارجمندی یا شرافت بالاتری بهره می‌برند، همواره در راستای دستیابی به اهدافشان موفق‌تر عمل می‌کنند.

نتیجه‌گیری

مدیران شرکت‌های پخش در صورتی که از هوش عقلی و هوش هیجانی در پیشبرد اهداف جاری استفاده کنند و تعهد خود را برای ارائه رفتار ارجمندانه با کارکنانشان نشان دهند، می‌توانند عامل اساسی تحقق یک استراتژی موفق برای کسب و کار تجاری باشند. کارکنان نیز ضمن پرداختن به فعالیت‌های پرحجم و متراکم روزانه خود در راستای تحقق فرآیند پخش یا توزیع، وقتی بدانند که مدیرانشان به بهترین شکل منافع آن‌ها را در نظر می‌گیرند و برای آن‌ها احترام و ارزش قائلند، به آن‌ها اعتماد می‌کنند و در انجام وظایف کاری خود نهایت دقت، وقت، تمرکز و صداقت را صرف خواهند کرد. رفتار مدیران شرکت‌های پخش در راستای توجه به مقوله مهم هوش ارجمندی و شرافت بدون شک باعث وفاداری، تعامل، همکاری، پشتکار، تمرکز و نوآوری در بین کارکنانشان خواهد شد و این امر، ضرورتی برای بقا و تداوم فعالیت شرکت‌های پخش است. درواقع، صنعت پخش امروز کشور به مدیرانی نیازمند است که منطقی بیاندیشند (بهره‌مندی از IQ)، از حس درون‌شناسی و عواطف خود استفاده کنند (بهره‌مندی از EQ) و ارتباط عمیقی با احساسات کارکنانشان داشته باشند (بهره‌مندی از DQ).

3 copy