از میان عوامل گوناگونی که بودنشان بنگاهی را موفق می‌کند و نبودنشان بنگاهی دیگر را به شکست می‌کشاند، چند عامل به اختصار در اینجا بررسی و منابع آن برای مطالعه بیشتر معرفی می‌شود.

۱- شناخت فضای کسب‌وکار: هر بنگاهی، لاجرم در چارچوب اوضاع و احوال و اقتضائاتی عمل می‌کند که خودش در شکل‌گیری آن دخالتی نداشته است و توانایی تغییر آن را هم نخواهد داشت. این اوضاع و احوال توسط سیاستمداران و سیاست‌گذاران اقتصادی و قانون‌گذاران و گروه‌های ذی‌نفع شکل می‌گیرد و توقف یا استمرار آن هم به قدرت و عاملیت این افراد و نهادها بستگی دارد. اما کسانی که بتوانند این فضا را به درستی بشناسند، از کسانی که چنین فضایی را نمی‌شناسند، بهتر تصمیم ‌می‌گیرند. کتاب «تحلیل فضای کسب‌وکار» نوشته دکتر مرتضی عماد‌زاده از معدود کتاب‌هایی است که این موضوع را با دقت بررسی کرده است. در مقدمه این کتاب آمده است: مدیران اجرایی امروزه در فضای پیچیده و متلاطمی کار می‌‌کنند و برای بقا و موفقیت در عرصه‌‌های مختلف کسب‌وکار، نیازمند شناخت فضا و محیط پیرامون خویش هستند. اساس این کتاب شرح و تحلیل محیط کسب‌وکار و ارائه راهکار‌های ممکن برای موفقیت هر چه بیشتر بنگاه‌های اقتصادی است. در این کتاب توضیح داده شده است که شناخت دقیق فضای کسب‌وکار و تصمیم‌گیری درست و بهینه در گرو فراگیری شاخه‌‌های گوناگون علوم اجتماعی همچون تئوری‌های اقتصاد، تکنیک‌‌های مدیریت مالی، مسائل مربوط به بازاریابی، مباحث منابع انسانی، رفتار سازمانی، بازرگانی بین‌المللی، مدیریت استراتژیک، فناوری اطلاعات و امثالهم است.

۲- ایجاد انگیزه در کارکنان: موضوع دیگر که به محیط داخلی بنگاه، سازمان یا کارخانه مربوط می‌شود، رفتار کارکنان و تلقی آنها از رابطه‌و نسبت خودشان با منافع مجموعه است. کارکنانی که برای کار مشتاقانه خود دلیلی پیدا نکنند، رغبتی به‌کار نشان نمی‌دهند و علاوه‌بر اتلاف منابع مادی، انگیزه کار را در دیگران هم از بین می‌برند.  برایان تریسی، محقق و کارشناس امور بنگاه‌ها که این موضوع را در کتاب «جادوی انگیزش» با دقت و با زبان ساده بررسی کرده، معتقد است: هدف هر کسب‌وکاری عبارت است از دستیابی به حداکثر نرخ بازده در سرمایه‌گذاری‌های انجام‌شده از سوی سازمان. سرمایه مالی برحسب واحد دلار محاسبه می‌شود. اما سرمایه انسانی امری پیچیده‌تر بوده و دربردارنده انرژی ذهنی، هیجانی و جسمی هر یک از کارکنان است. وظیفه شما به‌عنوان مدیر این است که کارآیی این سرمایه انسانی را به حداکثر رسانده و بر دستیابی به ارزشمندترین و مهم‌ترین نتایج ممکن برای سازمان تمرکز کنید.

۳- آزاد شدن وقت رئیس: برایان تریسی در کتاب دیگری، یکی از بلایای سازمان را که به افزایش هزینه و کاهش بهره‌وری می‌انجامد، متمرکز شدن کارها در دست مدیران می‌داند. وی در این کتاب کوچک اما مهم می‌نویسد: بسیاری از مدیران در تفویض اختیار به مشکلاتی برخورد می‌کنند. این مدیران یا تمایلی به تفویض اختیار ندارند یا اینکه توانایی آن را ندارند.از آنجا که در صورت عدم تفویض اختیار برخی کارها، باید مدیر خودش آنها را انجام دهد، مدیرانی که تفویض اختیار نمی‌کنند، در نهایت با انبوهی از کارها و مسوولیت‌ها روبه‌رو خواهند شد که باید به تنهایی به انجام رسانند و به همین دلیل نمی‌توانند از همه توانایی‌های بالقوه خود برای پیشرفت سازمان استفاده کنند.

۴- داشتن راه روشن: موضوع دیگری که موجب تمایز بنگاه‌ها می‌شود، نحوه درک و فهم مدیران از مفهوم استراتژی و نحوه کاربست آن است. جرمی کوردی مولف کتاب «استراتژی کسب‌وکار» می‌گوید: معنای ساده و سرراست استراتژی، پرسش‌هایی است که همه اهالی کسب‌وکار مدام از خودشان می‌پرسند: مشتریان چه کالا یا خدماتی را می‌پسندند؟ رقیبان من این کالاها را با چه قیمتی تولید می‌کنند و با چه قیمتی می‌فروشند؟ من برای اینکه سهمی از بازار را به خود اختصاص دهم چه باید بکنم؟ این کتاب به این پرسش‌ها و ده‌ها پرسش دیگر پاسخ می‌دهد. به اعتقاد مولف کتاب، استراتژی سنجیده، محرک لازم را برای موفقیت تجاری فراهم می‌کند؛ درحالی‌که استراتژی ضعیف یا فکر نشده ممکن است باعث خروج شرکت از مسیر موفقیت شود. بنابراین شناخت عوامل سازنده «استراتژی»، در نیل به کسب‌وکار موفق حیاتی است. البته نباید هر طرح و تصمیمی را «استراتژی» بخوانیم، ضمن اینکه بیشتر تصمیمات درباره اجرای استراتژی است، نه تدوین آن. همچنین مهم است که استراتژی روشن و بی‌ابهام باشد و بتوان آن را برای همه کسانی که نقشی در اجرای آن خواهند داشت و نیز برای سهامداران شرکت تبیین کرد.

 

20-03

 

20-04

 

20-05

 

20-06

دوره های مالی و سرمایه گذاری دوره های مدیریت و اقتصاد دوره های ارتباطات و روزنامه نگاری
کتاب های اقتصادی کتاب های مدیریت و بازرگانی کتاب های سیاسی
کتاب های اندیشه و فرهنگ کتاب های کودک و نوجوان کتاب های ادبیات و هنر