بر اساس آمار سازمان جهانی گردشگری از هر ۱۰ شغل در دنیا یکی مستقیما مرتبط با گردشگری است و البته ‌این آمار از کشوری به کشور دیگر فرق دارد. شاغلان ازمدیران هتل‌های زنجیره‌ای بزرگ و آژانس‌های مسافرتی پرطرفدار گرفته تا یک مغازه‌دار در بازاری قدیمی، از سازنده یک صنایع دستی روستایی تا یک فروشنده تنقلات در مسیر کوهنوردی، از مدیر یک شرکت هواپیمایی بزرگ تا راهنمای بومی‌ یک خانه تاریخی روستایی، همگی شغلشان به گردشگری مربوط است. اینها بخش کوچکی از جامعه‌ای هستند که زندگی‌شان به‌صورت مستقیم با گردشگری ارتباط دارد و افراد بسیاری هم غیرمستقیم درگیر‌این صنعت هستند و هر کدام از‌این افراد اگر خانواده‌ای را پوشش دهند موضوع گسترده‌تر خواهد بود.

اما ‌این شبکه به هم پیوسته از مشاغل، نیازمند مدیریتی صحیح و راهبردی برای شرایطی است که هیچ چیز در آن قطعی نیست؛ شرایطی که در آن کسی از فردای اقتصادی خود خبر ندارد؛ از نرخ ارز گرفته تا تصمیم مدیران برای ماندن کارکنان یا اخراج آنان. بسیاری در شرایط غیرقابل پیش‌بینی تغییر شغل می‌دهند و بسیاری هم سرمایه‌های خود را وارد عرصه‌های کاری مطمئن تر می‌کنند؛ چراکه شرایط بحران، نرخ سفر را کاهش می‌دهد اما هزینه‌های زندگی شاغلانی که شغلشان وابسته به گردشگری است، تغییری نمی‌کند و حتی زندگی در شرایط بحران برایشان سخت‌تر خواهد شد. عدم قطعیت برای صنعتی مانند گردشگری که صنعتی گسترده است، معمولا شرایط را برای پیش‌بینی‌های ‌آینده و برنامه‌ریزی‌های راهبردی به منظور کنترل نابسامانی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بسیار پیچیده می‌کند.

عملکرد حرفه‌ای‌ها در بحران

برای جامعه‌ای که در شرایط بحران اقتصادی قرار دارد، ‌این پیچیدگی عبور از دیواره آتش است؛ اما حرفه‌ای‌های گردشگری چاره‌ای جز سامان دادن وضعیت گردشگری کشور در شرایط بحران ندارند. به‌واقع ‌این سوال پیش‌رو است که در شرایط بحران چگونه می‌توان از حداقل توان و امکان موجود، بهترین بهره را در جهت حفظ گردشگری و نه توسعه آن به دست آورد؟ چراکه توسعه در‌این شرایط مگردر مواردی بسیار خاص امری ناممکن است.

پرسش دیگر‌این است که چشم‌انداز گردشگری در‌این شرایط چیست؟‌ آیا آینده خوبی برای‌ این صنعت می‌توان متصور بود؟ به عبارتی الان باید چگونه رفتار کنیم که توسعه، پس از عبور از بحران‌های موجود اقتصادی، فر‌آیندی دست‌یافتنی باشد؟ تصمیم‌گیری در‌این خصوص با گزینه‌های مختلفی همراه است که حفظ زیرساخت‌ها و نگهداری نیروی انسانی از مهم‌ترین آنهاست؛ اتفاقی که معمولا برعکس اجرا می‌شود؛ یعنی در شرایط بحران، سایت‌های گردشگری در شرایط تعطیل و نیمه تعطیل قرار می‌گیرند و دچار فرسودگی می‌شوند و از طرفی مدیران به تعدیل و اخراج نیروهای خود می‌پردازند تا بار اقتصادی شرایط موجود را کم کنند و‌این بدترین کاری است که می‌توان به‌عنوان درمان کوتاه مدت، برای پیکر بیمارصنعت گردشگری به کارگرفت. واقعیت ‌این است که توسعه در‌این شرایط ممکن نیست وعقب گرد هم، کاری مخرب در‌این صنعت است؛ اما می‌توان به جای هر دوی‌ اینها، از استراتژی‌های تدافعی استفاده کرد. استراتژی تدافعی در شرایط بحرانی فعلی، با حفظ منابع و تغییراهداف و عملکردها ممکن است. منابعی که باید حفظ شود هم شامل مجموعه‌ای از منابع آموزشی، انسانی، اقتصادی و زیرساخت‌های موجود است.

حفظ منابع، یعنی محافظت از زیرساخت‌ها بیش از گذشته؛ یعنی نگهداری نیروهای موجود و تغییر جهت بسیاری از فعالیت‌ها در درون سیستم. بخشی از حفظ منابع با آموزش‌های کاربردی و تخصصی ممکن است. آموزش و بازآموزی در دوره بحران توان حرفه‌ای‌های‌ این صنعت را برای دوران پس از بحران بسیار بیشتر می‌کند. پرسنل حوزه گردشگری که تا پیش از بحران، درگیر فعالیت در‌این رشته بودند می‌توانند به آموزش‌هایی بپردازند که پس از گذر از بحران ‌این صنعت را با سرعت بیشتری به جلو خواهد برد و تاخیرهای گذشته را جبران خواهد کرد.  تعدیل نیرو به‌طور حتم کار شایسته‌ای نیست. آن هم نیروهایی که سال‌هاست در خدمت‌ این سیستم بوده‌اند و برای‌ این کار مهارت‌های لازم را کسب کرده‌اند. آنها با ترک صنعت گردشگری به ناچار وارد حرفه‌های دیگری خواهند شد که سبب می‌شود ‌این صنعت بخش مهمی ‌از توان بالقوه آینده را از دست بدهد و در روزگار پس از بحران و هنگام شکوفایی ‌این صنعت، با خلأ نیروی انسانی متخصص و با تجربه روبه‌رو شود.

شاید بهترین گزینه برای حفظ منابع انسانی موجود، مدیریت آنها در شرایط رکود و تغییر استراتژی‌های کاری با به کار گرفتن مشاوران متخصص در‌این حوزه است. سهم بزرگی از هدایت ‌این بحران به سازمانی مربوط می‌شود که متولی گردشگری در کشور است.