پیش‌تر هم یکی از مقامات ارشد سابق که استاد اقتصاد است در مقدمه کتاب اقتصاد خردش نوشته بود که به مطالب کتاب اعتقاد ندارد! یکی از اقتصاددانان که به ادعای خودش از نویسندگان قانون بانکداری کنونی در دهه ۶۰ است، می‌گوید: «نرخ تورم باید صفر باشد و نرخ بهره منفی اساسا بی‌معنی است» و به میهمان دیگر برنامه تاکید می‌کندکه «اینها را در دانشگاه تدریس نکنید.»  اقتصاددان دیگر نمی‌داند به کسی که بدیهی‌ترین اصل یک علم را نفی می‌کند و خود را به‌عنوان استاد اقتصاد دانشگاه معرفی می‌کند، چگونه باید جواب دهد. علم اقتصاد در ایران، علم بی‌صاحبی است و هرکه از راه می‌رسد به سویی پرتابش می‌کند! هیچ علم دیگر تا این اندازه مظلوم و بی‌سرپرست نبوده است. اما چرا نظرات این افراد در نفی بدیهی‌ترین اصول علم اقتصاد مهم است؟ چون نقش آنها در سیاست‌گذاری اقتصادی سرنوشت اقتصادی ۸۰ میلیون مردم ایران را تحت‌تاثیر قرارداده است و چون حاکمان سیاسی به این افراد به‌عنوان کارشناس اقتصادی اعتماد کردند. این افراد علم اقتصادی را ترویج می‌کنند که اساسا وجود خارجی ندارد و در جایی تجربه نشده است. آشفتگی وحشتناک نظام بانکی، گیجی مطلق سیاست‌گذاری پولی و ارزی ماحصل همین تفکرات است. متاسفانه علم اقتصاد مانند فنون تجربی نیست که بتوان به سرعت این ادعاها را در طبق تجربه عینی گذاشت. داستانی است که البته نمی‌دانم تا چه میزان به واقعیت نزدیک است، ولی گفته می‌شود کسی پلی را ساخت و چون اطمینان نداشت که مهندسان خارجی که پل را ساخته بودند تا چه حد پل مطمئنی ساخته‌اند، در روز افتتاح پل خود مهندسان و خانواده‌های آنان را زیر پل قرارداد و دستور افتتاح پل و حرکت اتومبیل‌ها را داد که اگر پل فرو بریزد ابتدا اینها نتیجه بی‌تدبیری خود را ببینند، گفته می‌شود آن پل هنوزپا برجاست. کاش در اقتصاد هم می‌شد همین تجربه را به سرعت در مورد ایده‌های اینان به کار گرفت. سخن این عده مانند این است که به صنایع موشکی کشور گفته شود، سوخت موشک‌ها را سوخت جت کار نگذارید، همه دنیا از سوخت جت استفاده می‌کنند، ولی ما چیز دیگری درست کردیم که شما باید از آن استفاده کنید و وقتی پرسیده می‌شود آیا تاکنون تجربه شده، جواب می‌دهند نه و دلیلش این بوده که همه علیه ما بوده‌اند و کسی استفاده نکرده، تمام شرکت‌های نفتی دنیا علیه ما کار می‌کنند و اجازه نمی‌دهند این سوختی که ما از آب درست کردیم استفاده شود! تصور کنید صنعت موشکی ما به این افراد اعتماد می‌کرد! الان کجا بودیم؟! ما به این افراد زمانی اعتماد کردیم، به این امید که برای انقلابی که با خون هزاران شهید و زحمات بی‌پایان میلیون‌ها نفر به ثمر رسیده بوده، اقتصادی در خور بسازند، چون ادعای اینان اقتصاددانی بود! ولی اینان کشور را به آزمایشگاه ایده‌هایی که در هیچ جای دنیا تجربه نشده بود، تبدیل کردند و جالب‌تر آنکه همچنان مدعی هستند! می‌گویند رهاورد بشر در کنترل تورم، کاهش نرخ بهره، ثبات نرخ ارز، رشد اقتصادی، استقلال بانک مرکزی، و توسعه اقتصادی همه مهملات است، باید آنچه ما می‌گفتیم را می‌کردید و زمانی که می‌گوییم قانون بانکداری امروز محصول شماست، وضعیت بانک‌ها محصول شماست، تثبیت نرخ ارز نتیجه حرف‌های شماست! نعل وارونه می‌زنند، که نه، آنچه ما می‌گفتیم دقیقا اجرا نشد وگرنه ایران امروزه گلستان اقتصاد بود. مانند همان موشکی که سوخت آبی داشت.