پوپولیسم در طول تاریخ بارها و بارها فاجعه آفریده و به اکثر همان مردمی که داعیه کمک و سعادت آنها را داشته، آسیب رسانده و آنها را در وضعیت وخیم‌تری قرار داده است. وضعیت حال حاضر کشورمان از حیث شدت و توزیع فقر، تداوم تولید گازهای آلوده‌ساز هوا، حجم و شدت آلودگی و تخریب محیط زیست، تخریب جنگل‌ها، مصرف بی‌رویه انرژی، رواج مدرک‌گرایی، دست‌یازی به منابع بانک‌ها، وضعیت صندوق‌های بازنشستگی و تامین اجتماعی و حوادث اخیر در حوزه امنیت آبی کشور و کمی قبل‌تر اتفاقات مربوط به افزایش جهش‌وار اما ناگریز قیمت بنزین نیز شاهد این مدعاست.

پوپولیست‌ها از کجا می‌آیند؟ تفاوت کجاست؟ واژگان و ادبیات؟ تسلط در ارائه آمار و ارقام؟ سابقه و مدرک دانشگاهی؟ متاسفانه، پوپولیست‌های اقتصادی بسیاری اوقات در هیات اقتصاددان با مدرکی مرتبط یا با پشتیبانی اطلاعاتی و مطالعاتی گروهی از اقتصادخوان‌ها ظهور می‌کنند، معمولا بسیار به آمار و ارقام تسلط دارند و به‌طور هدفمند از آن استفاده می‌کنند، از توان سخنوری، بلاغت ادبیات و واژگان غنی برخوردارند و به‌طور خاص در این زمینه از رقبای خود چندین قدم جلو هستند. تفاوت عمده آنها در به‌کارگیری ترفندهای مغالطه‌ در استدلال‌ورزی و نتیجه‌گیری‌های سفسطه‌ای است. همین است که کار را سخت می‌کند.

 تعریف پوپولیسم

پوپولیسم یعنی بهره‌برداری از نارضایتی مردم و دادن وعده‌ برای مبارزه با وضع موجود به‌نیت دستیابی به قدرت یا اتصال به حلقه‌های قدرت برای حفظ منافع بخشی یا گروهی.پوپولیسم یک سبک اقتصادی-سیاسی است که محوریت آن تمرکز بر یک کشمکش (فرضی) میان مردم و مسببان وضع موجود است. ویژگی بارز و ممیزه پوپولیسم این است که ادعا دارد از جانب اکثریت مردم و برای منافع آنها به‌پا خاسته است. پوپولیست‌ها خود را تنها نماینده اکثریت مردم می‌دانند. فرض پوپولیست‌ها این است که یک اکثریت وجود دارد که منافع مشترکی دارند و خواهان تغییراتی یکسان هستند. آنها این منافع و علاقه‌های مشترک را «خواست عمومی» می‌نامند. اکثر مواقع اینکه خواست عمومی چگونه و از چه طریق برای آنها مسجل و مشخص شده در هاله‌ای از ابهام است. اغلب به‌گونه‌ای بحث را پیش می‌برند که هیچ نظر مخالفی را بر نمی‌تابند و طوری وانمود و صحنه‌آرایی می‌کنند که گویی در مقابل این خواست عمومی مجموعه‌ای از گروه‌ها در قامت «دشمنان مردم» وجود دارند (اقلیت فریب‌خورده، غرب‌زده‌ها، خارجیان، نخبگان مالی، رانت‌خواران، لیبرال‌ها، جیره‌خواران سرمایه‌داری و...). آنها همه‌جا هستند. پوپولیست‌ها در کشورهایی مثل برزیل، اندونزی، لهستان، آرژانتین، مجارستان، ایتالیا، یونان، هند، کرواسی، ونزوئلا، ترکیه، بولیوی، پرو، انگلستان و حتی آمریکا بارها قدرت گرفته‌اند.

پوپولیسم ماهیتی سریالی دارد. کشورهایی که تجربه پوپولیسم داشته‌اند، به احتمال زیاد باز هم آن را تجربه می‌کنند. بعد از یک بحران اقتصادی احتمال ظهور پوپولیست‌ها بیشتر است. بعد از جنگ جهانی دوم به این طرف آرژانتین در حدود ۴۰درصد ایام، اندونزی ۳۲درصد، ایتالیا حدود ۳۰درصد، اکوادور ۲۳درصد، برزیل ۲۱درصد و اسلوواکی ۵۷ درصد (ایام بعد از استقلال) را در دامان پوپولیست‌ها بوده‌اند. سال ۲۰۱۸ از نظر تعداد کشورهای درگیر پوپولیسم یک اوج محسوب می‌شود و ۱۶ کشور به‌طور همزمان این پدیده را تجربه کردند: بویکو بوریسف در بلغارستان، بنیامین نتانیاهو در رژیم اشغالگر قدس، دولت لگا موسوم به S۵M در ایتالیا، رودریگو دوترتر در فیلیپین، رجب اردوغان در ترکیه، رابرت فیکو در اسلوواکی، نیکولاس مادورو در ونزوئلا، نارندرا مودی در هند، اوو مورالس در بولیوی، ژاکوب زوما در آفریقای جنوبی، آندره مانوئل لوپز در مکزیک، وکتور اوربان در مجارستان، دولت PIS در لهستان، دونالدترامپ در آمریکا، الکسیس تسیپراس در یونان و جوکو ویدودو در اندونزی. واضح است هر کشوری می‌تواند در این دام بیفتد و ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست.

 پیامدهای سلطه پوپولیسم اقتصادی

تاریخ نشان داده که پوپولیسم پیامدهای زیر را به بار آورده‌ است: کاهش رشد بلندمدت اقتصادی، کاهش درآمد سرانه و سرانه مصرف مردم، افزایش نابرابری و شدت فقر. در کل حضور آنها بارها فاجعه به‌بار آورده‌ است. پوپولیست‌ها با استفاده از یکسری سیاست‌های مالی انبساطی رونق کوتاه‌مدت ایجاد می‌کنند ولی عواقب منفی این اقدامشان تا سال‌های سال پابرجا می‌ماند و به بحران اقتصادی و سیاسی می‌انجامد و درنهایت به کاهش شدید در GDP سرانه ختم می‌شود و به‌رغم ادعایی که برای منافع اکثریت مردم عادی دارند، توزیع درآمد در دوران آنها بدتر هم می‌شود. به‌طور کلی پوپولیست‌ها از سه طریق به اقتصاد ضربه می‌زنند:

۱- ملی‌گرایی یا خود اتکایی و... به‌خصوص در شکل حمایت‌های تجاری از تولیدات صنعتی. پوپولیست‌ها با مرزهای باز و رقابت خارجی مشکل دارند. عموما به سازمان‌های بین‌المللی نظیر صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی، سازمان جهانی تجارت و پیمان‌های بین‌المللی مشکوک هستند‌ و به آنها حمله می‌کنند. آنها غالبا مخالف چندجانبه‌گرایی و همکاری‌های اقتصادی بین‌المللی هستند، حتی در زمان‌های بحران.

۲- اعمال سیاست‌های اقتصاد کلان بی‌ثبات‌ساز و ناپایدار تورمی که باعث راه‌اندازی چرخه‌های تورم-بدهی (چاپ پول) می‌شود. از آنجا که پوپولیست‌ها به رشد کوتاه‌مدت دلخوشند و به رشد بلندمدت وقعی نمی‌نهند، سیاست‌های انبساطی مالی و پولی بی‌ثبات‌کننده را که درنهایت به افزایش بدهی عمومی و تورم خواهد انجامید، دنبال می‌کنند.

۳- متلاشی کردن نهادها که به تخریب بدنه کارشناسی، نظارتی و حساب‌خواهی می‌انجامد. این کار آنها به توسعه فناوری‌هایی که با واقعیت اقتصادی کشور تناسبی ندارد، سرکوب نوآوری، کاهش سرمایه‌گذاری آموزشی و کاهش انباشت سرمایه می‌انجامد که بار دیگر رشد بلندمدت را کاهش می‌دهد.

پوپولیست‌ها به مظاهر دموکراسی اهانت و حمله می‌کنند و تمایل به خودکامگی دارند که نتیجه آن فرار مغزها، عدم قطعیت سیاسی و به‌هم‌ریختگی محیط کسب‌وکار می‌شود. پوپولیست‌ها تمایل دارند تا قواعد اساسی و انتخابی را به‌نفع خود تغییر دهند و مخالفان سیاسی خود را در مضیقه قرار دهند تا به نقطه‌ای برسند که به یک رژیم کاملا خودکامه تبدیل شوند. صحبت از «دموکراسی غیرلیبرال» می‌کنند و «مرکزیت مردم» را محور بحث‌ها قرار می‌دهند تا نظارت‌ها را کاهش دهند و قدرت خود را توسعه دهند. حمله به رسانه‌ها و محدود کردن آنها نیز یکی دیگر از این حربه‌های آنهاست.

پوپولیست‌ها از آنجا که ادعای نمایندگی طیف وسیعی از مردم را دارند در هنگام تصدی امور از پذیرش هرگونه قید و بند در اجراییات کشورداری متنفر و منزجر هستند و این محدودیت‌ها را مانعی برای دنبال کردن منافع و خواست مردم معرفی می‌کنند. این رویکرد سیاسی بسیار خطرناک اجازه می‌دهد به اسم اکثریت (فرضی) حقوق، منافع و خواست حقیقی «ملت»، «کشور» و «آیندگان» نادیده گرفته شود. آنها آزادی عملی بدون حاکمیت قانون، تفکیک قوا، رسانه‌های آزاد و نظام دادرسی مستقل می‌خواهند؛ زیرا از هرآنچه آنها را در انجام ماموریتشان به چالش بکشد، (از‌جمله از اقتصاددانان مستقل) نفرت دارند.

همچنین پوپولیست‌ها در اعمال سیاست‌های اقتصادی به هیچ اصولی تن نمی‌دهند. از نظر آنها نهادهای مستقل نظارتی، بانک مرکزی مستقل، کانون‌های حرفه‎ای و قیود خارجی (مثل قواعد تجارت بین‌المللی  یا دریافت و پرداخت بین‌المللی نظیر FATF )گزینه‌های سیاستگذاری آنها را محدود می‌سازد و بنابراین تمایل دارند تا کنترل آنها را به دست گیرند، به آنها اجازه دخالت ندهند یا بر قدرت آنها فائق شوند و سرکوبشان کنند.

   سخن پایانی

پوپولیست‌ها با تکیه بر سه واقعیت  ۱- عدم آموزش و ناآشنایی آحاد مردم نسبت به ارتباط وضع بد موجود با تصمیمات گذشته و نسبت به ترفندها و حربه‌های پوپولیستی، ۲- تمایلات ذاتی فعالان اقتصادی به توجه بیش از اندازه به عواید و منافع فوری و کوتاه‌مدت تصمیمات و راهکارها و نادیده‌گرفتن منافع و مضرات بلندمدت  و ۳- ناکارآمدی، عدم ثبات قدم و روزمرگی در سیاستگذاری و تمایل هیات حاکم به رفع مشکلات مبتلابه کشور محدود به دوره حاد شدن مشکل (گویی که این تصمیم آخرین تصمیم آنهاست)، به‌راحتی می‌توانند بر هر رقیب دیگری فائق آیند یا خود را به مراکز قدرت و تصمیم‌گیری نزدیک کنند؛ حتی اگر پوپولیست‌های پیشین کارنامه خوبی از خود به جا نگذاشته باشد!

اقتصاددانان که به‌خوبی به این مباحث واقفند و برای مثال می‌دانند وجود نهادهای کارشناسی- نظارتی و قیود داخلی و بین‌المللی منافع ملت ‌را از طریق جلوگیری از اعمال سیاست‌های زیان‌بار، افزایش می‌دهد و مانع از این می‌شود تا آنان که در رأس قدرت هستند با کوتاه‌بینی‌های خود در اقتصاد خرابکاری کنند و با اندیشه‌های مبتنی بر شعارگرایی و پوپولیسم اقتصادی راه را بر هرگونه تحول اساسی در مسیر توسعه و رشد کشور ببندند. همچنین آنها که می‌دانند سیاست‌ورزی در ذات خود با مساله ناسازگاری بین‌زمانی مواجه است و چنانچه عنان سیاست اقتصادی دست سیاستمداران پوپولیست باشد، منافع کوتاه‌مدت و بخشی بر منافع بلندمدت و ملی ارجحیت خواهد یافت، وظیفه دارند تا با ارائه منطق قوی جامعه را به خوبی نسبت به این خطر آگاه کنند و امکان‌پذیری و چگونگی دستیابی به یک آینده مطلوب از مسیری بعضا سخت و ناهموار در کوتاه‌مدت را بر همگان روشن سازند تا جامعه از طرفی به‌راحتی در دام ایده‌ها، سفسطه‌ها و اندیشه‌های مخرب پوپولیستی نیفتد و از طرف دیگر حاضر باشد برای دستیابی به اهداف بلندمدت با پاره‌ای از سیاست‌های درست و منطقی اما سخت‌گیرانه همراهی کند.

رشد یک اقتصاد از سه مسیر ممکن است دچار و دستخوش ناپایداری شود: محیط‌زیستی (نظیر از دست رفتن ظرفیت‌های طبیعی و اقلیمی نظیر تالاب‌ها، جنگل‌ها، منابع خاک و آب سطحی و زیرزمینی)، اجتماعی (کاهش اعتماد اجتماعی، روحیه مشارکت، از دست رفتن ظرفیت علمی و تاثیرگذاری دانشگاه‌ها، افت اخلاقیات، فراگیرشدن اعتیاد، گستردگی فساد، کاهش هویت ملی) و اقتصادی (وضعیت بانک‌ها، اشتغال، رقابت ناپذیری صنایع، کارآیی پایین انرژی و نیروی کار، کاهش سرمایه‌گذاری)؛ همه این موارد نه یک‌شبه به این روز رسیده‌اند و نه اصلاح و ترمیم ‌آنها یک‌شبه ممکن است. سیاست‌های پوپولیستی کوتاه‌مدت عمده دلیل تخریب‌هایی در این سطح بوده و خواهد بود و اگر خواهان اصلاح هستیم، باید دوراندیشی مبتنی بر اصول اقتصادی را به نهاد تصمیم‌گیری بازگرداند. قدم اول ممانعت از برتری‌یابی دیدگاه‌های نزدیک‌بینانه، ساده‌لوحانه، شعارآلود، جهت‌دار پوپولیستی در مقابل دیدگاه منبعث از منطق و استدلال علمی است.