فاطمه باباخانی حکایت دختران قوچان در لابه‌لای سطور جنبش مشروطه‌خواهی کمرنگ است همان‌طور که نقش زنان در تاریخ‌نگاری نادیده گرفته شده است. کسروی و تقی‌زاده که خود در متن جنبش مشروطه‌خواهی قرار داشتند و از نزدیک شاهد واقعه بودند حکایت دختران قوچان را از پایه‌های اساسی این انقلاب بزرگ ایران عنوان کرده ‌اند، اما پس از آن آدمیت و تاریخ‌دانان دیگر همراه با جریان‌های غالب تاریخی که رای به حذف زنان می‌دهند با حذف این رویداد بر ظلم‌های رفته بر کلیت جامعه و بازرگانان و ماجرای مسیو نوز بلژیکی به‌عنوان ریشه‌های مشروطه خواهی پای فشردند؛ افسانه نجم آبادی نویسنده و استاد تاریخ دانشگاه هاروارد، نادیده انگاری دیگر وقایع از جمله حکایت دختران قوچان را از جمله نقطه‌های تاریک تاریخ نگاری‌های معاصر می‌داند.
اما دختران قوچان چه کسانی بودند؟ آیا آنچه بر آنها گذشت واقعه‌ای یگانه در ایران دوره قاجاری بود یا ستم رفته شده بر آنها در ایران یک باره به واسطه قرار گرفتن در یک نقطه خاص تاریخی برجسته شد؟ فروش دختران قوچانی به ترکمان‌ها و ارامنه عشق آباد در بهار ۱۳۲۳ هجری قمری در دوران حکومت آصف‌الدوله در خراسان و پسرش امیرحسین خان اتفاق افتاد؛ البته فروش دختران در اوضاع نابسامان قاجاری که نگه داشتن سرزمین نیز به کاری مشقت ‌بار برای حاکمان تبدیل شده بود در اقصی نقاط کشور جریان داشت و به‌ویژه از کرمان داستان‌های زیادی در این باب به گوش می‌رسید؛ اما فروش دختران قوچان به واسطه شرایط سیاسی که در آن قرار گرفتند به سرعت به یکی از مسائل ملی بدل شد. در آن دوره در بسیاری از منبرها، شبنامه‌ها و رساله‌های سوال‌ و جواب با این دختران مظلوم ابراز همدردی می‌شد تا یک فضای همدلی میان آحاد ملت ایجاد شود. همچنین در فضای ملتهب پس از انقلاب مشروطه در جلسه‌های مجلس اول و روزنامه‌های آن دوران نقل دختران قوچان و پیگیری برای بازگشت آنها به یکی از خواست‌های اساسی ملت تبدیل شد که بحث‌ها و حرف و حدیث‌های بسیاری را نیز در میان مجلسیان برانگیخت. علی‌اکبر دهخدا نیز در روز اول کار کمیسیون رسیدگی به ماجرای فروش دختران قوچان و اسارت زنان باشقانلو در ستون «چرند و پرند» نشریه «صوراسرافیل» تصنیفی را درباره این داستان به چاپ رساند در بخشی از این تصنیف آمده است:
بزرگان جملگی مست غرورند
ای خدا کسی فکر ما نیست
ز انصاف و مروت سخت دورند
ای خدا کسی فکر ما نیست
رعیت بی سواد و گنگ و کورند
ای خدا کسی فکر ما نیست
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا کسی فکر ما نیست
به این ترتیب در یک دوره یک و نیم ساله ماجرای فروش دختران و اسارت رفتن زنان باشقانلو به یکی از محورهای مذاکرات مجلس و جراید آن دوره بدل شد. در مجلس وکلا از وزیر داخله و عدلیه درباره اقدام‌های صورت گرفته پرسش می‌کردند و چنانچه پاسخ مناسب را دریافت نمی‌کردند کار به استنطاق می‌کشید. این مذاکرات به طور مرتب در نشریاتی نظیر مجلس،‌ حبل‌المتین، وطن، الجمال، صبح صادق، مساوات، روح القدس، آذربایجان،‌ کشکول، ندای وطن و... منتشر شده و به این ترتیب ضمن زنده نگه داشتن واقعه، پیگیری آن را به یک خواست ملی تبدیل کردند به گونه‌ای که ذکر مصائب رفته بر زنان نقل انجمن‌ها، قهوه‌خانه‌ها و خیابان‌ها شده بود؛ بالاخره با این پیگیری‌ها بود که آصف‌الدوله از حکومت خراسان عزل و به تهران احضار شد و چند روزی هم در بازداشت ماند.
اما همانند بسیاری از شعارها و آرمان‌های مشروطه‌خواهان حکایت دختران قوچان نیز به سرانجام خوش نرسید و آنها هیچ‌گاه بازنگشتند و در همان سرزمین ماندگار شدند؛ نجم‌آبادی در کتابی که به همین منظور با نام «حکایت دختران قوچان» نگاشته است ناتمام ماندن ماموریت استرداد و بازخرید اسرای قوچانی را نشانه‌ای از ناتوانی مجلس اول و بی‌سرانجامی مشروطه در برابر چالش‌های استبدادطلبان می‌داند؛ هر چند که به گفته این مورخ در دوره استبداد صغیر و در دوران مجلس دوم نیز این حکایت به صورت روایاتی اخلاقی در زمینه فواید مشروطه و مضار استبداد بر سر زبان‌ها افتاد.