لذت گپ زدن با مشتریان بالقوه
کتاب: تجارت کردن با قلب
نوشته: پرستون بیلی
مترجم: مهدی نیکوئی
پرستون عزیز،
علاقه به وبلاگ‌نویسی برای وب‌سایت کسب‌وکار خود را در وجودم احساس می‌کنم. همیشه حرف‌های زیادی دارم که می‌توانم آنها را برای مردم مطرح کنم! با این حال، می‌دانم که وبلاگ‌نویسی می‌تواند بخش زیادی از وقت مرا بگیرد. آیا فکر می‌کنید که این کار می‌تواند به کسب‌وکارم کمک کند؟ زمانی را که صرف این کار می‌کنم، آورده‌ای برای من خواهد داشت یا خیر؟ هیچ توصیه‌ای برای شروع کردن این کار دارید؟

با احترام

وبلاگ‌نویس مبتدی

دوست عزیز،

داشتن یک وبسایت، راهی فوق‌العاده برای آن است که به مشتریان خود بفهمانید چه کسی هستید و چه کاری انجام می‌دهید. با این حال، من به این نکته پی برده‌ام که وبلاگ‌نویسی کاری فراتر از این انجام می‌دهد و می‌تواند بین شما و بازدیدکنندگان وبسایت شما، ایجاد حس صمیمیت کند. اگر به اندازه کافی دقت داشته باشید، می‌توانید جنبه‌هایی از خود را به مخاطبان نشان دهید که احساس کنند شما را بهتر می‌شناسند و نسبت به همکاری با شما یا استفاده از خدماتتان ترغیب شوند (مردم دوست دارند با کسانی کار کنند که آنها را می‌شناسند). با این شرایط، ضمن آنکه فکر نمی‌کنم وبلاگ‌نویسی برای همه ضروری باشد، معتقدم که می‌تواند ارتباطی عمیق بین شما و مشتریان بالقوه‌تان ایجاد کند.

من هر روز مطالبی را در وبلاگ خود درج می‌کنم. هر روز صبح و پیش از آغاز کار، زمانی است که به وبلاگ خود اختصاص داده‌ام و باید اعتراف کنم که پایبندی به این برنامه، برای من بسیاری هیجان‌انگیز بوده و تجربه خوبی از آن دارم. نوشتن صبحگاهی، تبدیل به یک مدیتیشن برای من شده است، فرصتی به من داده است تا آنچه را نسبت به کسب‌وکارم اعتقاد دارم، منعکس کنم، درباره کارهای مورد علاقه‌ام بنویسم و از آنچه روابط کاری‌ام به زندگی‌ام بخشیده، سپاسگزار باشم. به این صورت، با احساسی مثبت نسبت به کارم، هر روز خود را آغاز می‌کنم و تا آخر روز از زمانی که صرف وبلاگ‌نویسی و تفکر درباره آن کرده‌ام، انرژی کسب می‌کنم. با این حال، نمی‌خواهم که شما را فریب دهم. وبلاگ‌نویسی می‌تواند بسیار دشوار باشد؛ به‌ویژه زمانی که آن را به‌طور دائمی انجام می‌دهید. دشوار است که هر روز، موضوعی جذاب و تازه برای گفتن پیدا کنید و گاهی من هم از آنکه حرف جدیدی ندارم، زجر می‌کشم. این مشکل را «بن‌بست وبلاگ‌نویسان» می‌نامم و تقریبا هر فردی که به‌طور دائم وبلاگ‌نویسی می‌کند، با آن مواجه می‌شود. تقریبا همه پس از مدتی با این مشکل روبه‌رو می‌شوند که حرف دیگری برای گفتن وجود ندارد.

با این حال، من حربه‌های کوچکی پیدا کرده‌ام که برای نوشتن پست‌هایم از آنها الهام می‌گیرم. یک دفترچه یادداشت کوچک دارم که آن را با خود حمل می‌کنم و هر زمانی از روز که ایده‌ای برای نوشتن پست وبلاگم به ذهنم رسید، آن را یادداشت می‌کنم. زمانی که دفترچه‌ام خالی است، تلاش می‌کنم که توجه خود را به پیرامون خود معطوف کنم. به چیزهایی درباره اشیا یا افراد اطراف خود فکر می‌کنم که می‌تواند الهام‌بخش من برای نوشتن یک موضوع و به اشتراک‌گذاری آن باشد. ارتباط برقرار کردن با رضایت یا هیاهوی درونی هم تکنیک دیگری است که از آن استفاده می‌کنم. اگر توجهم به چیزی جلب شود که واقعا برای آن سپاسگزارم، به این موضوع فکر می‌کنم که چرا تنها هراز گاهی چنین اتفاقی می‌افتد و می‌توانم یک مطلب عالی بنویسم. چرا هر روز نمی‌توانم موضوعی جدید برای نوشتن پیدا کنم که خواندن آن هم برای مخاطبانم لذت‌بخش باشد.

به اشتراک‌گذاری این دشواری‌ها و سختی‌ها در محیط اینترنت هم یکی دیگر از منابع من برای نوشتن است. خوانندگان من، به چنین مطالبی به خوبی پاسخ می‌دهند و استقبال زیادی از چنین موضوعی می‌کنند. به اشتراک‌گذاری مشکلات، باعث می‌شود که احساس تنهایی کمتری کنیم و به ما کمک می‌کند که مکانی برای اعتماد کردن به مردم پیدا کنیم، ارتباط خود را با اهداف یادگیری خود پیدا کنیم و به حرکت رو به جلوی خود ادامه دهیم. در هر صورت، دشواری‌ها و مشکلات بسیار گسترده هستند و گاهی از هر مشکلی که در سر کار با آن مواجه می‌شوم و افکار و نظراتی که درباره آن به ذهنم می‌رسد، هم سخن می‌گویم.

در این صورت، تجربیاتی را که کسب کرده‌ام، با دیگران شریک می‌شوم و زمینه‌های رشد دو طرفه را هم فراهم کرده‌ام. وبلاگ‌نویسی همیشه راهی فوق‌العاده برای من بوده تا بتوانم با مردمی که می‌دانم از وب‌سایت من بازدید می‌کنند، به گفت‌وگو بپردازم. این کار باعث ایجاد ارتباطات مستقیم و صادقانه می‌شود و خوانندگان هم در نظرات خود، مرا از بازخوردهای اصیل و صمیمانه خود محروم نمی‌کنند. از این طریق می‌توانم نسبت به احساسات و تفکرات خوانندگان خود، درکی عمیق پیدا کنم و این موضوع برای من بسیار الهام‌بخش است. به این صورت می‌توانم برای کارهای آینده خود ایده‌پردازی کنم و خلاقیت من هم جاری می‌شود. هر چقدر هم که بزرگ شده و در کار خود پیشرفت کرده باشید، همواره نظرات یک دوست می‌تواند ایده‌هایی جدید به ذهن شما مخابره کند.

با تمام این حرف‌ها، می‌خواهم یک هشدار هم به شما بدهم. شما قرار است که در وب‌سایت خود حاضر باشید و ارتباطات خود را با مخاطبانتان افزایش دهید. مراقب باشید که صدای «خودمحوری» از وبلاگ شما به گوش نرسد. در زمان وبلاگ‌نویسی، به یاد داشته باشید که تجربیاتتان را برای خودتان نمی‌نویسید، بلکه قرار است لحن صدای شما و مطالبی که انتشار می‌دهید، همکاران و مشتری‌هایتان را جلب کند. مردم واقعا از آنچه که می‌نویسد به این درک می‌رسیدند که شما چه کسی هستید. به همین دلیل اطمینان یابید که سخاوت و همدلی را در وب‌سایت شما به وفور پیدا می‌کنند. نسبت به آنچه در ذهن دیگران از خود ثبت می‌کنید، وسواس به خرج دهید.