اعتدال؛ راهی به سوی رفع شکاف‌ها
فاطمه باباخانی «اعتدال و اصلاح مشی تاریخی مردم ما بوده است». دکتر محمدامین قانعی‌راد، رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران، بر این باور است که افراط و تفریط در فرهنگ ما مقطعی بوده و همواره مردم ما اعتدال را انتخاب کرده‌اند تا به گونه‌ای به شرایط نامطلوب، اعتراض کرده باشند. پس حالا در این روزها که دولتی معتدل به انتخاب مردم راهی پاستور می‌شود چندان چیز جدیدی نیست و چنین اتفاقی در دهه‌های قبل نیز رخ داده است. گفت‌وگوی ما را با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور بخوانید و نظر ایشان را نسبت به اعتدال و دولت شیخ حسن روحانی بدانید: جناب آقای دکتر، همانطور که مستحضرید این روزها همه حرف‌ها به اعتدال ختم می‌شود. اساسا اعتدال به چه معناست؟ ریشه عربی اعتدال از عدالت و تعادل آمده است؛ ایجاد تعادل بین دو وضعیت افراطی و تفریطی. اعتدال نظام فکری‌ای است که با مشی میانه‌روی همراه است، اما می‌توان گفت ما دو گونه اعتدال داریم: یک نوع آن «اعتدال منفعل» است؛ افرادی که به هیچ طرفی گرایش ندارند و اساسا هیچ عملی نیز انجام نمی‌دهند. نوع دیگر نیز «اعتدال فعال» است؛ اعتدالی که هدف آن قرار گرفتن در میانه دو جناح برای ایجاد پلی میان آنها و جلوگیری از گسترش شکاف‌ها است. لذا از دیدگاه من، اعتدال یک مشی ارتباطی بین طرفین متعارض یا مقابل در یک وضعیت اجتماعی است که به شکلی فعال سعی در نزدیک کردن دو طرف دارد. حالا زمانی که در عرصه سیاسی از اعتدال سخن می‌گوییم، اعتدال فعال را باید لحاظ کنیم تا به رفع شکاف‌ها بینجامد. شاخص‌ها و سطوح مختلف اعتدال در حال حاضر در کشور ما چیست و چه شرایطی دارد؟ وقتی از اعتدال صحبت می‌کنیم، باید به سطوح مختلف آن بپردازیم؛ اعتدال اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی. در خصوص اعتدال اجتماعی باید جلوگیری از ایجاد شکاف‌های اجتماعی نظیر شکاف‌های قومی و نسلی را درنظر داشته باشیم. جوامعی مثل جامعه ما مستعد دو قطبی شدن است؛ یعنی «ملت» این استعداد را دارد که شکاف گسترده اجتماعی را شاهد شود. به این ترتیب شرایطی پیش می‌آید که گروه‌های مختلف اجتماعی در مقابل هم قرار می‌گیرند. این موضوع می‌تواند ریشه‌های فرهنگی برای ما داشته باشد و بحث اعتدال فرهنگی مطرح می‌‌شود. به طور کلی من اعتدال اجتماعی را حفظ یکپارچگی و انسجام اجتماعی بین گروه‌های مختلف قومی، جغرافیایی، جنسیتی و نسلی می‌دانم. اما براساس اعتدال فرهنگی باید بین گروه‌های مختلف فرهنگی یک پل ارتباطی برقرار کنیم. در ایران شکاف‌های فرهنگی بسیاری وجود دارد. برای مثال در یک سطح می‌توان شکاف بین هویت ملی و زندگی جهانی را مثال زد. از سوی دیگر بین نخبگان سنتی و نخبگان مدرن هم گسست‌های قابل ملاحظه‌ای به چشم می‌خورد؛ نخبگان مدرنی که اغلب به دانشگاهیان و روشنفکران اطلاق می‌شود و نخبگان سنتی . همچنین جامعه ایران مستعد ایجاد شکاف بین فرهنگ دینی و فرهنگ ملی است. بنابر اعتدال فرهنگی، چنین شکافی نیز باید مرتفع شود. از دیگر سطوح اعتدال، اعتدال اقتصادی است که برای دستیابی به آن، جلوگیری از گسترش شکاف‌های طبقاتی می‌تواند از اصلی‌ترین اقدامات باشد. جامعه‌ای که دچار دوقطبی طبقاتی می‌شود، اعتدال ندارد. همچنین سامان دادن به تحولات اقتصادی به گونه‌ای که جامعه را دچار تنش و چالش نکند، از نکات مهمی است که جهت رسیدن به اعتدال اقتصادی باید به آن توجه کرد، مثلا هدفمندسازی یارانه‌ها، برنامه‌ای فی‌نفسه پسندیده بود که به دلیل نحوه اشتباه اجرایی کردن آن، جامعه را دچار عدم تعادل کرد. اما در حوزه اعتدال سیاسی؛ این سطح از اعتدال در فاز ملی و جهانی مطرح می‌شود، یعنی یکی روابط بین گروه‌های مختلف داخلی و دیگری در روابط ایران با کشورهای دیگر. شکاف‌های بین احزاب سیاسی نیز باید برطرف شود، فاصله آنها کاهش پیدا کند و متناسب با اعتمادی که مردم به آنها می‌کنند در عرصه حضور داشته باشند. اینکه با آمدن یک جناح، جناح دیگر حذف شود، مصداق عدم اعتدال خواهد بود و در این شرایط از نظر سیاسی دچار افراط و تفریط خواهیم شد. یکی دیگر از وجوه اعتدال سیاسی که در ایران و شاید دیگر کشورها باید مورد توجه واقع شود، هماهنگی بین مردم و نظام است؛ از سویی نظام سیاسی و از سوی دیگر مردم قرار دارند که هردو قدرت دارند و باید بین آنها اعتدال بر مبنای «برد-برد» باشد؛ بردی برای مردم، نظام و جناح‌های مختلف. مساله دیگری که ما با آن مواجهیم، در مسائل خارجی است. هر کشوری سیاست‌های خود را دارند و در عین حال همه عضوی از جامعه جهانی هستیم. ما باید در پی منافع ملی خود و مانع از تجاوز به این منافع باشیم و همچنین بر این اصل که به عنوان کشوری مستقل مورد گفت‌وگو قرار بگیریم، تأکید کنیم. اینگونه است که می‌توان اعتدال را در سیاست خارجی نیز در رعایت کرد. فارغ از این مسائل چه اتفاقی موجب این شد که مردم جامعه ما اعتدال و اصلاح را به عنوان مشی اصلح در این انتخابات برگزیدند؟ مردم ایران همیشه انتخابشان اعتدال بوده است و در دوره‌های مختلف همین انتخاب را داشته‌اند. مثلا در دوره‌های آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز مردم خواهان اعتدال بوده‌اند. وجود تندروی در دولت نهم و دهم، مردم را به واکنش در مقابل این تندروی واداشت؛ امسال نیز بار دیگر مردم اعتدال را برگزیدند. از این رو باید بدانیم که ما ملتی هستیم که در طی تاریخ رفتاری اعتدالی داشتیم و فرهنگمان به اعتدال معروف بوده است. باید تاکید کنم که اعتدال و اصلاح دو واژه هستند برای بیان یک حالت و اگر از یکی از آنها نام می‌بریم، آن دیگری نیز مدنظر است. در متون مذهبی ما نیز اصلاح بین گروه‌های مختلف بیان شده و مصلح کسی است که بین گروه‌ها صلح برقرار و تعارض‌ها را مرتفع می‌کند. چرا باوجود اینکه نیمی از مردم واجد شرایط رای دهی، مشی اعتدال را برگزیدند، همچنان بخشی از بدنه جامعه بر این گمان است که مشی اعتدال یا اصلاح نمی‌تواند زمینه‌ساز جامعه‌ای بهتر باشد؟ وقتی مشی اطلاح‌طلبانه و اعتدال‌گرایانه به حاشیه رانده شد، هنگامی که صدایش شنیده نشد و مورد برخورد منصفانه قرار نگرفت و همچنین وقتی هزینه‌های بسیاری را برای مطالباتش پرداخت، افراد دچار بی‌اعتمادی و بدبینی نسبت به «اصلاح» و «اعتدال» شدند و مواضع رادیکال‌تری گرفتند. بنابراین از آنجا که بعضا نتوانستند در برابر افراط موفق شوند، دچار این وضعیت شدند. حالا به میزانی که دولت جدید بتواند به مشی اعتدال و اصلاح پایبند باشد و مطالباتی را که خود آقای روحانی داشته‌اند عملی کنند، مردمی که به هر دلیلی به این مشی انتقاد دارند خواهند دریافت که این راه برای دستیابی به اهداف جامعه بسیار موثر است. چرا که روشن است این بدبینی ایجاد شده، ذاتی نیست و باید با صبر و حوصله از بین برده شود. موانع این مسیر اعتدال چه مسائلی می‌تواند باشد؟ بخشی از این موانع می‌تواند بی‌صبری بدنه معترض جامعه باشد، اما بخش مهم‌تر آن، کج‌اندیشی کسانی است که در این رقابت پیروز نشده‌اند و تلاش می‌کنند که آقای روحانی و مشی ایشان را مصادره کنند. این افراد با ایجاد شکاف بین مردم و روحانی، به صورت بالقوه می‌توانند مردم را مجددا به اصلاح‌طلبی و اعتدال‌خواهی بدگمان کنند. رقبا باید تفاوت بین مشی پیشین و مشی آینده را که توسط آقای روحانی نمایندگی می‌شود به رسمیت بشناسند. البته اتفاق خوبی خواهد بود اگر در روند یادگیری اجتماعی، این تفاوت‌های ریشه‌ای بین تفکراتی که در جریان انتخابات حضور داشتند از بین برود، اما قطعا اخلاقی نخواهد بود اگر مصادره‌ای در این زمینه صورت گیرد. چه پیشنهادی برای رئیس‌جمهور روحانی دارید برای اینکه بتواند با استفاده از حمایت مردم، جامعه را به سوی ترقی اجتماعی هدایت کند؟ یا درواقع از نظر شما روحانی چه نقشی در حفظ ارزش مشی «اعتدال» دارد؟ همانطور که اشاره کردم، شایسته است رئیس‌جمهور جدید روی مطالبات خود بایستد و با پاسخ دادن به مطالبات مردم، آنهایی را که اعتدال را راه مناسبی نمی‌دانند با اعتدال و اصلاح همراه کند. به اعتقاد من ایشان باید این امید فروشکسته را در افراد جامعه احیا کند؛ امیدی که در برخی زودتر و در برخی دیرتر و دشوارتر زنده می‌‌شود. اشاره شد که ما به طور تاریخی همواره به دنبال اعتدال بودیم، اما از سویی دچار افراط می‌شدیم و این زمینه یک ناامیدی را در مردم ما ایجاد می‌کرده است. ملت ایران، ملتی است که زود امیدوار می‌شود و اعتماد می‌کند و از آن سو به زودی این امید و اعتماد را از کف می‌دهد؛ این اتفاقی است که درمورد دولت اعتدال آقای روحانی هم رخ خواهد داد اگر ایشان نتواند به شعارهایش جامه عمل بپوشاند. البته مردم نیز باید زمان را درنظر بگیرند و صبر بیشتری پیشه کنند. واقعیت این است که اگر پروژه اعتدال شکست بخورد همه ضرر می‌کنند؛ هم مردم، هم دولت، هم نظام. به این ترتیب در موقعیتی که دست داده ما باید تمرین کنیم که از افراط و تفریط‌های خود به نفع یک شرایط آرمانی‌تر دست برداریم. این مهم نیز جز با گفت‌وگو بین گروه‌ها مختلف و شنیده شدن صدای آنها حاصل نمی‌شود. از جهت دیگر می‌تواند الگویی مناسب در فضای سیاسی ما فراهم آورد که سیاستمداران ما نیز بیاموزند که مشی گفت‌وگویی و ارتباطی را پی بگیرند. توصیه دیگر من این است که ایشان به خاطر داشته باشد که از دل ائتلاف اعتدال و اصلاحات به افتخار ریاست‌جمهوری نائل آمده و این ائتلافی است که به تفکرات مختلف احترام می‌گذارد و هیچ تفکری را حذف نمی‌کند. حال اگر منظور جناب روحانی از لفظ «فراجناحی» در مصاحبه‌ها و بیاناتش این باشد که نسبت ایشان با تمام تفکرات و جریان‌های موجود به یک میزان است، صحیح نیست. آنچه باید اصل قرار گیرد، اصل اعتدال در این دولت است و اگر هرکدام از جریان‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا به این اصل پایبند باشند، در دولت جای خواهند گرفت؛ چراکه این اراده مردم است. از سویی دیگر من معتقدم که جامعه نیاز به تحزب دارد و مفهوم «فراجناحی» بودن نباید منجر به از بین رفتن احزاب شود. بنابراین احزاب مختلف باید در محیطی مناسب و متعادل با هم به رقابت سالم بپردازند و آقای روحانی هم باید بدانند که هر کدام از این سرمایه‌های مدنی را براساس جایگاهی که نزد مردم دارند، باید پاس داشت.